ایرانیان نیازی به قیمیت ملایان تازی ندارند
با قیام ملی خود برای آزادی ایران کوشا باشیم

Saturday, February 18, 2006

اين نه برخورد تمدن‌ها بلكه جنگ جهانی چهارم است



خبرگزاری روسی «نووستی» : امروزه در خاورمیانه و آسیای مرکزی مبارزه به خاطر احیای قدرت در دنیای اسلام ادامه دارد."يوگني ساتانوفسكي" رئیس انستيتوي خاورميانه طی مصاحبه ای با روزنامه «نیزاويسيمايا گازیتا» به تشريح نقطه نظرات خود درباره مسأله برخورد تمدن‌ها، ريشه‌ تضاد ها و عواقب آن پرداخته است.
پرسش: بسیاری از مردم آنچه را كه در جهان بعد از انتشار كاريكاتورهاي حضرت محمد رخ داده است، به منزله برخورد تمدن‌ها تلقی مي كنند. به نظر شما، برخورد تمدنها به چه معناست، چه زماني شروع شده و چگونه تصریح می شود؟
پاسخ: مسئله اين نيست كه اسلام با مسيحيت برخورد كرده است. بلکه افرادی كه راه حل متمدنانه حل اختلافات را می دانند با گروهی كه تنها راه حل های غيرمتمدنانه را می پذیرند، برخورد كرده‌اند. تا زماني كه ديپلماسي و گفتگو از يك طرف با حملات و کشتار ها از طرف ديگر روبرو شوند، گویا غرب و شرق نمي‌توانند همديگر را درك نمایند.
آغاز برخورد تمدنها را می توان در ملاقات دو قبيله از انسانهای اوليه در نظر گرفت كه پيشوای يكی از آنها گياه‌خوار است و حيوانات مقدس را محترم می شمارد در حالي كه قبيله ديگر ترجیح می دهد از این حیوانات كباب درست کند و آنها را بخورد. هر یک از تضاد های دو گروه که دارای سنت‌هاي متفاوت فرهنگی، تمدنی، معيشتی و مذهبی هستند می تواند موجب مناقشه شود و معمولاً به چنين مناقشه‌ای نیز منجر می‌شود.
در نتيجه اين گونه تضادها بشريت به مكانيزم‌های حل و فصل آرام و غيرخونين بحران ها دست یافته است. بخش عمده بشريت بر اساس همين قواعد رفتار می كند. ولی بخش ديگر به قواعد زورگويی و تأكيد بر ارزش های خود به حساب نابودی انسان‌های بيگناه ديگر معتقد است. بدون شک كشيش ایتالیایی در تركيه، به انتشار كاريكاتورها در دانمارك ربطي نداشته است. بدون شك، ديپلمات‌هايي كه در سفارتخانه‌هاي كشورهاي اروپايي در لبنان، سوريه و ايران كار مي كردند، تصاوير حضرت محمد (ص) را به هیچ وجه نكشيده و خودشان طرفدار اين كاريكاتورهاي دور از نزاکت نبودند. به یاد آوریم که چگونه نظاميان فلسطيني در برابر دوربين‌هاي تلويزيوني تهديد كردند كه به نشانه اعتراض به كاريكاتورها، كليساهاي مسيحي منطقه غزه را ويران خواهند كنند. اين كليساها كه صدها سال پيش ساخته شده اند، توسط اعراب محلي مورد بازدید قرار می گیرند و در طی این سالیان همواره با صلح و دوستی در کنار مساجد وجود داشته اند. توهین به عزت و ارزش های مسلمانان هیچ ربطی به اين كليساها ندارد. البته، یک توضیح برای این مسئله وجود دارد: كاريكاتورها بهانه‌اي شدند تا از آنها زیرکانه استفاده شود.
پرسش: آیا منظورشما اين است كه كسي به این اعتراضات و تهاجمات دامن زده است؟ چه كسي به اين «برخورد تمدن‌ها» احتياج دارد؟
پاسخ: استفاده کردن از این كاريكاتورها به عنوان بهانه به جای سپتامبر سال 2005 يعني زمان انتشار آنها در دانمارك تصادفی نبوده است بلكه زماني كه جنجال لازم شد، از این بهانه استفاده نمودند. احتمالاً خواستند جهت گيري رويارويي اروپايي-ايراني را تغيير داده و از موضوع برنامه هسته‌اي ايران منحرف كنند. ممكن است هدف اين باشد كه مسأله تسلیم مسئولين عاليمقام سوري به محاكم اروپايي به اتهام دست داشتن در قتل "رفيق حريري" نخست وزير سابق لبنان منتفی شود. قابل ذکر است که عمدتاً اروپايي‌ها در تحقيقات بين المللي اين پرونده دست دارند. بديهي است كه در شرايط كنوني "بشار اسد" رئيس جمهور سوريه افراد و خویشاوندان نزدیک خود را به اروپاييانی كه احترام مسلمانان را نگه نداشته اند، تسلیم نخواهد كرد. به نظر مي رسد كه اين وضعيت صحنه‌سازي شده است. بمب اطلاعاتي را تا زماني نگه داشتند و آن در لحظه لازم منفجر کردند. اين تنها برخورد تمدنها نيست، بلکه سياستي است كه از "هانتينگتون"(نویسنده کتاب برخورد تمدن ها) براي توجیه جریان تجاوزكارانه نسبت به همسايگان و كشورهاي ديگر استفاده می کند.
آمريكايي‌ها ايران و سوريه را به همدستي با فعاليت‌هاي تجاوزكارانه تظاهر كنندگان متهم مي كنند. ولي عده زيادي به خصوص در خاورميانه ادعا مي كنند كه همانا ايالات متحده آمریکا از اين مناقشات سود برده است. حملات به نمايندگي‌هاي اروپايي در جهان عرب بايد به اروپا نشان دهد كه در اردوگاه اسلامي متحدی نداشته و جای دارد که در جهت تقویت اخذ حمایت آمریکا کوشش نماید.
چندي پيش اعلام شد كه طالبان افغاني حاضرند به كسي كه نقاش كاريكاتورهاي روزنامه دانماركي را به قتل برساند، 100 كيلوگرم طلا بدهند. بابت قتل سربازان دانماركي، نروژي و آلمانی در افغانستان 5 كيلوگرم طلا وعده داده شده است. توجه داشته باشید است كه برای قتل سلمان رشدي نویسنده کتاب " آیات شیطانی" چنین مبلغی پیشنهاد نشده بود.
امروزه تمدنها در برابر چشم ما با هم برخورد مي كنند. اين برخوردها سفارش دهندگان مشخصي دارند. اين افراد کاملا مشخص از تشکیلات سياسي اسلام گرایانه معتقدند كه غربي‌سازي، نوسازي، تجدد و لیبرال سازی اوضاع كشورهاي آنها براي ایشان خطر ساز خواهد بود. آنها حاضرند بهای جلوگیری از این تغییرات را بپردازند.
پرسش: آيا اين اعتراضات مي توانند به مقابلات جهاني و جنگ جهاني سوم منجر شوند؟
پاسخ: به نظر من، جنگ جهاني سوم، جنگ با اسلام گرایی سياسي ، «بين الملل سبز» كه برخاسته ازايدئولوژي «فاشيسم اسلامي» و آمیخته با فعاليت سياسي و تروريسم می باشد ، مدتهاست كه ادامه دارد. مي توان گفت كه اين جنگ 11 سپتامبر 2001 شروع شد و مي توان تاریخ آن را قبل تر نیز تخمین زد. اگر به رسم غرب، جنگ سرد را جنگ جهاني سوم محسوب كنيم، اكنون جنگ جهاني چهارم در جریان است. اين جنگ به اندازه جنگهاي قبلي خونين می باشد. درگيري‌هاي فعلي، مرحله فعال‌تر شدن مناقشه‌اي است كه حرارت آن در پیش است. رفتار اروپايي‌ها غيرمعقولانه‌ترين نوع رفتار ممكن است. جايي پوزش عمل نمی کند كه ديپلماسي ناو توپدار و «چماق بزرگ» لازم است. پادشاهان و پرزيدنت‌هاي جهان اسلام اين واقعيت را مي‌فهمند.
"جمال عبدالناصر" در سالهاي1950 جلوي فعاليت سياسي سازمان «اخوان المسلمين» را گرفته بود. در سال 1970 "حسين" پادشاه اردن تروريست‌هايي را كه مي خواستند او را از قدرت بركنار كنند، نابود كرد. صرف نظر از ارزيابي فلسطيني‌ها از «سپتامبر سياه»، او خاندان حاكم و كشور را نجات داد. در سالهاي1980 "حافظ اسد" با آتش و شمشير اسلاميست‌ها را سركوب كرده و از فروپاشي سوريه جلوگيري كرد. در سال 1992 رياست الجزاير اسلام‌گراياني را كه به صورت دمكراتيك برنده انتخابات شده بودند، با ریسک خطر جنگ داخلي از قدرت بركنار كرد و پیروز شد. ارتش تركيه در طول قرن 20 با حفظ وفاداری به وصاياي "آتا ترك" هر بار نفوذ سياسي احزاب اسلامي را محدود کرده است. اكنون در خاور ميانه و در حاشيه آسياي شرقي و آفريقايي اين منطقه هيچ اتفاق اصولاً جديدي نمي‌افتد. مبارزه بر سر قدرت در جهان اسلام ادامه دارد. ولي روند جهاني‌سازي ابعاد اين مبارزه و ميزان تأثيرگذاري آن بر جهان خارجي را افزايش داده است.
پرسش: "كاندوليزا رايس" وزير امور خارجه آمريكا این بار مقامات سوريه و ايران را به برافروختن آتش مناقشات متهم ساخت. آيا اين "برخورد تمدنها" مي تواند به مقابله دستگاه نظامي آمريكا با نيروهاي مسلح رژيم‌هاي «محور شرارت» يعني سوريه و ايران، منجر شود؟
پاسخ: در نهايت امر چنين امری نیز امكان‌پذير است. ولي بايد فهميد كه زورآزمايي فعلي در منطقه تنها به خواست خوب يا بد آمريكا وابسته نيست. بايد جاه طلبی های سراسری ايران كه به ابرقدرت منطقه‌اي تبديل مي‌شود، و عامل تضعيف رژيم‌هاي در حال فرسايش مصر و عربستان سعودي را در نظر گرفت. جمعيت بزرگ و منابع اين كشورها جايزه خوبي براي نيروهايي است كه بالاخره اين كشورها را تحت كنترل خود در خواهند آورد. نبايد فروپاشي سودان را كه از كشورهای مهم جهان اسلام است فراموش كرد.
پرسش: جايگاه روسيه در اين "برخورد تمدن‌ها" چیست؟ ما بايد چگونه رفتار كنيم كه با كمترين ضايعات از اين مناقشه خارج شويم؟
پاسخ: روسيه بايد از اين برخوردها كناره‌گيري كند و زير بار وسوسه مداخله نرود و همه تلاش‌ خود را براي قطع انتقال مناقشه به سرزمين روسيه و دورنمودن ما از مناقشه اسلاميست‌هايي كه از زمان افغانستان دشمنان مسكو هستند، بنماید. از ما هميشه می خواهند كه از دوستان دفاع كنيم يا منافع آنها را در خاور ميانه، بالكان يا کشورهای مشترک المنافع در نظر بگيريم. ولي تجربه سياست واقعي نشان مي دهد كه روسيه دوستان و متحدان واقعي ندارد. منافع، شركا و حريفان وجود دارند. مهم این است که بايد از تبديل كشورمان به توپ فوتبالی كه طرفين متخاصم آن را به هم پاس می دهند تا بالاخره با هم آشتي كنند، اجتناب نماییم.
پرسش: آيا چنين امری تحقق پذیر است؟
پاسخ: بدون شک.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?