ایرانیان نیازی به قیمیت ملایان تازی ندارند
با قیام ملی خود برای آزادی ایران کوشا باشیم

Saturday, March 04, 2006

محمد ابن ابی طالب و مصباح یزدی


مصباح یزدی و منابع وحی الهی
هفته نامه حكومتي پرتو سخن، متعلق به آخوند مصباح يزدی، در شماره اخير خود خواستار گسترش عمليات استشهادی با کمک تروریستهای اسلامی شد و ضمن درج نشاني چند پايگاه تربيت تروريست اسلامی در قم ، از جمله نوشت "جهان به تقابل با ما در آمده است، يگانه راه حفاظت و حراست از حكومت اسلامي اينست كه جهانشان را با آتش يكي كنيم و تنها شيوه اين كار، توسعه عمليات استشهادي است ….اين هفته نامه حکومتی كه در قم منتشر مي شود، همچنین با درج يک سخنراني از خميني كه در بخشي از آن گفته بود ”ميزان راي ملت است“ از جمله نوشت "تا پيش از اين هرگز به مخيله كسي خطور نمي كرد كه منظور امام از اين جمله اين باشد كه مردم عامه، جسارت شركت در مسايل حكومت الهي را پيدا كنند. منظور اما از اين جمله اصلا چنين چيزي نبوده است و شما اين جمله حضرت امام را در معنايي صد در صد خلاف منظور وي به كار برده ايد، مردم در حكومت اسلامي هيچ كاره اند، بلكه اين خداست كه دستورات را وحي گونه، از بالا به ولي فقيه مي دهند و ايشان نيز بايد اجرايش كنند.."

تناقض اسلام با حقوق بشر
این تصویر یکی از علمای اسلامی از یک یا امت اسلامی است ؛ امتی که بی شعور هستند و اصولا نمی توانند در امور جاری کشور و حیات خود و فرزندان خود کاره ای باشند، تمام امورات از طرف آلهی مجهولال هویه به امام امت وحی میشود؟…………..
اسلام دين نابرابرى است و با حقوق جهانشمول بشر متناقض است. در قانون اسلامى زنان فرودست هستند، شهادت آنها در دادگاه نصف مرد است، آنها بغايت محدود و کنترل مى شوند و نمى توانند انتخاب کنند با چه کسى و بويژه با غير مسلمانان ازدواج کنند. زنان در اسلام آزاد نيستند شغل خود را انتخاب کنند، برخى از مشاغل براى آنها ممنوع است. تحصيل در برخى از رشته ها به روى آنها بسته شده است. اسلام اورتدکس زنان را از کار کردن در بيرون خانه منع مى کند.غير مسلمانان ساکن يک کشور تحت قانون اسلامى، قانونا از حق شهادت عليه يک مسلمان محروم هستند. آنها از انتخاب شغل خود در اسلام محرومند. تخطى از قانون الهى مستوجب قطع دست و پا، به دار کشيده شدن و سنگسار است. يک فرد مسلمان مى تواند ادعا کند که اين مجازات ها براى يک کشور مسلمان غير عادى نيست. اما آيا اينها غير انسانى نيستند؟ ممکن است يک فرد مسلمان بگويد که اين مجازات ها منشا الهى و آسمانى دارند و نمى توان آنها را با معيارهاى انسانى سنجيد. دقيقا همين طور است با معيارهاى انسانى، اين قوانين و مجازاتها ضد انسانى هستند.جدايى دين و دولتيکى از اصلى ترين پايه هاى جوامع مدرن و انسانى امروز، جدايى دين از دولت است. در اسلام چنين جدايى وجود ندارد. چرا اين جدايى، چنين اساسى و ضرورى است؟ دولت نبايد در آزادى عقيده و مرام شهروندان دخالت کند، نمى تواند مردم را به زور مذهبى کند. به محض اينکه نهاد دولتى دينى بنا گذاشته شود، کنترل پليسى افکار، خشونت و تخريب آغاز مى شود. حس انتقادى که موجب پيشرفت فکرى و اخلاقى انسانها مى شود، سرکوب مى گردد و جامعه دچار انهدام مى گردد. خدا، فرمانروايى مطلق مى شود که سخنان او بايد مطلقا اطاعت بشوند بدون بحث، بدون شک و ترديد، و بدون سوال.در اين سيستم فرد نمى تواند براى خود فکر کند و تصميم بگيرد، او بايد به تصميم خدا گردن بگذارد. اسلام مداوما با خرد انسانى، و بحث انتقادى که بدون آن آزادى و پيشرفت علمى و اخلاقى مقدور نيست، ضديت و خصومت نشان مى دهد. در اسلام، اين ايده که يک فرد، يک انسان که مى تواند عقلايى فکر کند، تصميم بگيرد و مسئوليت اعمال خود را بر عهده بگيرد، غائب است
.اسلام دين خشونت، نابرابرى، ضديت با حقوق انسان، خونريزى، سرکوب زنان و غير مسلمانان و بى خدايان، و خصومت با آزادى بيان و انديشه است.

ضرب العجل 30 روزه برای رژیم اسلامی


روزنامه واشنگتن پست در شماره امروز خود به نقل از منابع آمریکايی و اروپايی نوشت ایالات متحده قصد دارد با تعیین یک ضرب العجل 30 روزه برای رژیم تهران، به روند مقابله با برنامه های هسته ای این رژیم سرعت بخشد.
این روزنامه نوشت دیپلماتهای آمریکايی با در نظر گرفتن آخرین یافته های آژانس بین المللی انرژی اتمی، پیش نویس بیانیه ای را برای ارایه به شورای امنیت سازمان ملل متحد آماده کرده اند.
پیش نویس آمریکا به رژیم تهران 30 روز فرصت می دهد که فعالیتهای هسته ای خود را متوقف سازد و با بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل همکاری کند، در غیر این صورت با اقدامات شدیدتر دیپلماتیک روبرو خواهد شد.
به نوشته واشنگتن پست، مقامات آمریکايی و اروپايی در مورد اقدامات متعددی در داخل و یا خارج شورای امنیت گفتگو کرده اند، برای مثال در باره ممنوعیت سفر برای مقامات رژیم تهران، تحریمهای اقتصادی و یا تحریم نفتی.
یک مقام ارشد آمریکايی در این باره اعلام کرد طرح ما این است که نخست با یک بیانیه ریاست جمهوری حرکتمان را به آرامی شروع کنیم، جدول زمانی مشخص کنیم و سپس برای رژیم تهران ضرب العجلی تعیین نمائیم که رژیم تهران به آن پاسخ بدهد، پس از آن ما با صدور یک قطعنامه، اقدامات شدیدتری را انجام خواهیم داد.
واشنگتن پست نوشت تضمین اینکه پرونده هسته ای رژیم تهران در برنامه شورای امنیت باقی بماند، کلیدی است و جان بولتون، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد درگیر این موضوع است.
روزنامه فایننشال تایمز، چاپ انگلستان نیز طی مقاله ای از جمله نوشت گزارش جدید آژانس بین المللی انرژی اتمی، موقعیت غرب را برای متحد کردن جامعه جهانی برای محکوم کردن رژیم تهران، تقویت کرده است.

مذاکرات اتمی تهران با اروپائی ها نيز به نتيجه نرسيد


از صدای امریکا 03/03/2006
اتحاديه اروپا و ايران نتوانسته اند در مورد برنامه اتمی جمهوری اسلامی به توافقی برسند.
مذاکرات دو طرف به فاصله دو ساعت پس از شروع، متوقف شد.
مذاکره کنندگان اروپائی مذاکرات وين را سازنده توصيف کردند اما گفتند مذاکره کننده تهران با آمادگی موافقت با خواست های اروپا برای متوقف ساختن فعاليت های غنی سازی اورانيوم به جلسه نيامده بود.
فيليپ دوسته بلازی وزير امور خارجه فرانسه امروز در وين گفت علی لاريجانی مذاکره کننده ارشد اتمی تهران با خواست های اتحاديه اروپا در مورد تعليق غنی سازی اورانيوم موافقت نکرده است.
شکست در رسيدن به توافقی در مذاکرات، که با شرکت بريتانيا، آلمان و فرانسه انجام گرفت، چند روز قبل از آن رخ داد که هيات مديره سی و پنج عضوی آژانس بين المللی انرژی اتمی قرار است در باره ارجاع گزارش فعاليت های اتمی تهران به شورای امنيت سازمان ملل متحد برای تحريم های تنبيهی احتمالی تبادل نظر کند.
سرگئی لاوروف وزير امور خارجه روسيه امروز در مسکو گفت به اعتقاد وی هنوز يافتن چاره ای برای اين برنامه جنجالی اتمی امکان پذير است.
مقامات ايران و روسيه اخيرا برای تبادل نظر در باره پيشنهاد انجام غنی سازی اورانيوم مورد نياز تهران در روسيه مذاکراتی در مسکو داشتند، و تهران گفته است اگر ايران به شورای امنيت برده شود اين مذاکرات را متوقف ميکنند.
اتحاديه اروپا و آمريکا خواستار آنند که تهران غنی سازی اورانيوم را، که يکی از عوامل اصلی در ساختن تسليحات اتمی است، متوقف کند. تهران ميگويد برنامه اتمی اش صرفا برای مقاصد صلح آميز است.
در همين حال امروز محمود احمدی نژاد رئيس جمهوری ايران که به مالزی سفر کرده است گفت آژانس بين المللی انرژی اتمی اعتبار خود را ازدست داده و به ابزاری سياسی برای استفاده قدرتها مبدل شده است.

Friday, March 03, 2006

رابرت گرين اينگرسول ١٨٧٢



ترجمه: اعظم کم گويان
گفته مى شود که يکى از همين خدايان، دستورات زير را در مورد به بردگى گرفتن انسانها به پيروان خود داده است:
"اگر يک برده هبرو را خريديد، او معمولا ٦ سال خدمت مى کند و درسال هفتم آزاد شده و به بيرون مى رود. اگر با پاى خودش آمده با پاى خودش هم بيرون مى رود، اگر متاهل باشد همسرش هم با او مى رود. اگر ارباب برايش همسر گرفته باشد و او داراى فرزندان دختر و پسر بشود، ارباب صاحب همه آنها خواهد بود و اگر مرد آزاد شود فقط خودش مى رود چون همسر و فرزندانش متعلق به ارباب هستند. حال اگر برده بگويد که من همسر و بچه هايم را دوست دارم و نمى خواهم بروم، ارباب او را به نزد داورانى مى برد که حکم مى کنند که گوش برده را در بيرون خانه و در ملا عام با درفش سوراخ کرده و وى تا آخر عمر بعنوان غلام حلقه بگوش برده ارباب باقى بماند.
آيا اين عمل تاکنون از هيچ شيطانى سر زده است؟ آيا هيچ شيطانى چنين راه حلى بيرحمانه و قسى القلب را در حق يک پدر، همسر و کودکان آنها انجام داده است؟ چه کسى چنين خدايى را عبادت مى کند؟ چه کسى در مقابل چنين هيولاى کريهى سجده مى کند؟ چه کسى براى چنين خونخوارى عبادت بجا مى آورد؟ کليه خدايان دشمنانشان را تهديد کردند که روح آنها را دچار عذاب مى کنند. کداميک از شياطين چنين تهديداتى کرده اند؟
از نظر من توضيح ايده هاى مربوط به خدايان و شياطين ساده و سهل است. آنها توليدات کاملا مادى و طبيعى هستند. انسان همه آنها را آفريده است و تحت شرايط مشابه و يکسانى دوباره همه آنها را خلق خواهد کرد. انسان نه فقط کليه اين خدايان را خلق کرده بلکه آنها را از موادى که در اطرافش بوده ايجاد کرده است. عموما انسان، خدايان را در قالب خودش زده است و به آنها دست، سر، پا، چشم، گوش و اندام تکلم را بخشيده است. در هر ملتى، هم خدايان و هم شياطين آنها نه فقط همان زبان سراسرى را حرف مى زنند بلکه همان اشتباهاتى که مردم عادى در زمينه هاى تاريخ، جغرافيات، ستاره شناسى و کليه واقعيات ديگر مرتکب مى شوند را مرتکب مى گردند.
هيچ خدايى متفاوت تر و پيشرفته تر از مردمى که او را خلق کرده اند، نبوده است. سياه پوستان خدايان خود را با پوست سياه و موى فرفرى درست مى کردند؛ خدايان مغول ها پوست زرد و چشمان بادامى تيره داشتند. يهوديان مجاز نبودند که خدايان خود را نقاشى کنند وگرنه، ما يهودا را با ريش پر، صورت بيضى شکل و يک دماغ عقابى مى ديديم. زئوس يک يونانى کامل و تمام عيار بود و ژئو مانند يک عضو سناى روم به نظر مى آمد. خدايان مصر صورتهاى صبور و قيافه هايى آرام مانند مردمى که آنها را ساخته بودند، داشتند. خدايان کشورهاى شمالى در رداهاى پشمى و گرم؛ و خدايان مناطق حاره لخت بودند. خدايان هند سوار فيل بودند و خدايان جزاير، شنا کنندگانى ماهر بودند. خدايان مناطق قطبى شيفته چربى وال (حيوان عظيم الجثه) بودند.
تقريبا همه مردم خدايان خود را نقاشى و طراحى مى کردند. سپس اين نقاشى و طراحى توسط مردم فقير و طبقات پائين بعنوان خدايان واقعى تلقى مى شدند که بايد نماز و عبادت و قربانى در حق آنها انجام مى شد. در برخى از کشورها حتى امروزه هم اگر مردم بعد از يک دوره طولانى عبادت و قربانى براى خداى خود، به خواسته ها و اميال شان نرسند، اين خدايان يعنى همان تصاوير و مجسمه ها و طراحى ها را، بعنوان خدايان نالايق و ناتوان با روشى سرزنش بار، رو به پشت گذاشته، روى آنها را مى پوشانند و با نفرين و سرزنش به آنها مى گويند:
"شما بى قرب و ارزش هستيد؛ ما شما را در يک معبد رفيع و مجلل خانه داديم؛ با طلا تزئين تان کرديم؛ بهترين اغذيه را برايتان فراهم نموديم و زيبا رويان را به شما تقديم کرديم؛ با اين همه توجهات و محبت ها، شما آنقدر ناسپاس هستيد که از برآوردن خواستهاى ما امتناع مى کنيد" پس از اين، آنها خدايان خود را از جايگاه شان پائين کشيده، رو به پشت مى خوابانند و در اشغال و کثافات در گذرگاهها رها مى کنند. اگر پس از مدتى اين مردم بنوعى و به دليلى به خواستشان رسيدند، طى تشريفات بزرگى اين خدايان را تميز کرده و با احترام آنها را به معبد باز گردانده و در مقابل شان تعظيم کرده و از عمل خود معذرت خواهى مى کنند. آنها به خدايان خود مى گويند:
"ما مقدارى شتابزده بوديم و شما هم قدرى تعلل کرديد. چرا شما بايد کارى بکنيد که سزاوار چنين برخوردى بشويد؟ آنچه که اتفاق افتاده بهر حال اتفاق افتاده است. بيائيد ديگر درباره آن فکر نکنيم. اگر شما گذشته را فراموش کنيد ما شما را مجددا و بيش از گذشته در طلا و نور و ناز و نعمت غرق خواهيم کرد."
انسان هرگز از حيث خدا و خدايان کم نياورده است. انسان تقريبا همه چيز را عبادت کرده است از جمله بدترين و تهوع آورترين جانوران را. انسان، خدا، زمين، آب، هوا، نور و ستارگان را پرستش و حتى براى صدها سال در مقابل مارهاى بزرگ سجده و تعظيم کرده است. در همين دوران معاصر، قبايل وحشى، خدايان خود را از اشيايى که از مردم متمدن مى گيرند، مى سازند. قبيله توداس، زنگوله گردن گاو را عبادت مى کند. قبيله کوتاس به يک جفت بشقاب نقره اى که بنظر آنها زن و شوهر محسوب مى شوند، نماز و عبادت مى کنند.
برترى فيزيکى مرد بر زن، اين واقعيت که اکثريت خدايان مذکر هستند را توضيح مى دهد. اگر زنان اين برترى فيزيکى را دارا بودند، آنگاه اکثر خدايان، زن مى شدند و بايد لوکس، با لباسهاى لختى وموهاى آويزان و براق، و در وسايل مجلل ظاهر مى شدند.
هيچ چيز از اين روشن تر نيست که هر ملتى، شخصیتهای عجيب خود را به خدايان ساخته دست خود مى بخشد و هر فرد نيز ويژگيهاى منحصر به فرد و غريب شخصيتى اش را به خدايش مى دهد.

بوش: مشتی آخوند مردم ایران را به گروگان گرفته اند


پرزیدنت جرج بوش،
رئیس جمهور آمریکا در پایان سفر خود به هند طی یک سخنرانی در دهلی نو، بار دیگر رژیم سرکوبگر اسلامی حاکم بر ایران را به شدت مورد حمله قرار داد و گفت ایالات متحده آمریکا در کنار آزادیخواهان ایران است.
رئیس جمهور آمریکا گفت مشتی آخوند، مردم سربلند ایران را به گروگان گرفته اند و آنها را از آزادیهای اساسی محروم کرده اند.
پرزیدنت بوش افزود رژیم تهران از تروریسم حمایت می کند و در تلاش برای دستیابی به جنگ افزار هسته ای است.
رئیس جمهور آمریکا در ادامه پس از نام بردن از چند کشور از جمله ایران گفت ملل جهان نباید وانمود کنند که مردم این کشورها ترجیح می دهند تحت ظلم باقی بمانند، ما باید در کنار مخالفان و کسانی که خواهان تغییر هستند، قرار گیریم و فرار رسیدن آن روزی را که مردم این کشورها بتوانند سرنوشت خودشان را تعیین کنند و رهبران خود را برگزینند، تسریع کنیم. این مردم شاید یک شبه به آزادی دست نیابند، ولی تاریخ به آنها تعلق دارد.

خدا، دين و حقيقت اسلام و بیشعوری امت اسلامی



اميد است که کمون، بشريت را تا ابد از شر خدا، که علت تمام بدبختيهاى کنونى است، نجات دهد. در کمون هيچ جايى براى کشيش ها نيست.
از احکام کمون پاريس
من هيج کتابى را سراغ ندارم که به اندازه انجيل منبع اعمال وحشيانه و ساديستى فردى و اجتماعى باشد.
ريجنالد پاجت
اديان بر مبناى ترس اکثريت و زرنگى اقليت بنيان شده اند.
استاندال
روحانى يعنى يک مرد قلنبه و پر چربى که مبلغ خداست.
جيمز تامسون
روساى اديان، سياستمداران و دانشمندان توليد اسلحه مدتهاست که مشغول بهم ريختن اوضاع دنيا هستند. منظورم اين است که وضعمان خيلى خراب است.
کارل ساگان
لايه هاى آتش براى ايمان نياوردگان مهيا شده، آبهاى جوشان بر سرهاى آنها فرو خواهد ريخت، پوست بدنشان و آنچه که در امحا و احشا آنها وجود دارد، ذوب خواهد شد. آنان با ميله هاى داغ و سوزان شلاق خواهند خورد.
محمد، قرآن سوره ٢٢ آيه هاى ١٩-٢١
اسلام عميقا ضد زن است. اسلام علت بنيادى ستم بر زنان مسلمان و عمده ترين مانع در ارتقاى موقعيت آنان است. اسلام همواره زنان را از نظر فيزيکى، هوشى و اخلاقى موجوداتى فرودست مى بيند.
ابن وراق
من وحشت را بر دلهاى کافران مستولى خواهم کرد، گردنهاى آنها را خواهم زد و دست و پايشان را قطع خواهم کرد.
محمد، سوره ٨، آيه ١٢
دين افيون مردم است.
کارل مارکس
دين در انسان نه علاقه بلکه تنفر به همنوع ايجاد مى کند.
جاناتان سويفت
منظور از جدايى کليسا و دولت، جلوگيرى از جدالها و جنايات پايان ناپذيرى است که خاک اروپا را براى قرنها در خون خيسانده است.
جيمز مديسون
کفر لغت ديگرى است براى آزادى انديشه.
گراهام گرين
خداى مسيحيت بيرحم، خودسر، ناعادلانه و متکبر است.
توماس جفرسون
در پانزده قرنى که دستگاه قانونى دين بر سر کار بوده چه ثمره اى داشته است: کم و بيش در همه جا تکبر و تفرعن دستگاه روحانيت، جهل و بردگى و کوردلى انسانها، و خرافات و انتقامجويى و تعقيب و آزار مردم.
جيمز مديسون
تعقيب و آزار مردم وجه مشخصه ماهوى يک دين معين نيست. بلکه ماهيت همه اديانى است که قدرت داشته و دستگاه قانون در دستشان بوده است.
توماس پين
آسمانى و الهى بودن مسيح در واقع پوششى براى پرت بودن و بى پايه بون ايده مسيحيت است.
جان آدامز
بحث و جدل کردن با کسى که به جاى تعقل و خردگرايى، دين را انتخاب کرده، مانند تجويز دارو به بدن يک مرده است.
توماس اديسون
واقعيت اين است که جنايات مرتکب شده عليه کودکان تحت نام خدا، مسيح و محمد بيشتر از جناياتى بوده که تحت نام تحت نام شيطان انجام شده اند.
کنت لانينگ
تعقل و خرد در کليه مسيحيان نابود شده است.
مارتين لوتر
اگر انجيل ادعا مى کرد که يوحنا وال عظيم را قورت داده است، من بطور قطع باور مى کردم.
ويليام براون
دين مسيحيت هميشه دشمن اصولى پيشرفت اخلاقى در جهان بوده و خواهد بود.
برتراند راسل
من بسختى مى توانم بفهمم چگونه انسان مى تواند آرزو کند که مسيحيت حقيقت داشته باشد چون متن انجيل صاف و ساده سعى مى کند بگويد که مردمى که به مسيح عقيده ندارند و اين شامل پدرم، برادرانم و تقريبا همه دوستان خوبم مى شود، تا ابد مجازات خواهند شد. اين يک دکترين لعنت زده است.
چارلز داروين
انجبل آموخت که زنان گناه و مرگ را به اين جهان آوردند، باعث نزول نژاد انسان شدند و بخاطر اين گناهان در برابر دستگاه قضاوت بهشت محاکمه شده، محکوم و مجازات شدند. ازدواج مايه انقياد زن، مادر شدن براى او يک دوره رنج و محنت است و او بايد در سکوت و انقياد بسر برده و در نقش وابسته مرد و ارضا کننده همه تمايلات او بسر برد. اين موضع انجيل درباره زنان است.
اليزابت کيدى استانتون
ملت یک توده بشعوری است که در حکومت اسلامی حق نظری ندارند، قوانین به امام خامنه ای از طرف الهی وحی میشود
ایت الله مصباح یزدی

اسلام و بیشعوری امت اسلامی


چیزی که مرا نگران می کند این است که مباحث مذهبی در این کشور به زبان سیاست تبدیل شده است.
سلمان رشدی
ما در یک کابوس قرون وسطایی در دنیایی که به سیکلهای جنگهای مقدس و انتقام و خشونت مذهبی می لغزد زندگی می کنیم.
جاناتان جونز
اگر این موجود( خدا) قادر مطلق است، پس هر رویداد و واقعه ای همراه با هر عمل و هر تفکرو احساس و اشتیاق، همه انسانها هم عملکرد او است . چگونه تا زمانی که قدرتی چنین عظیم و توانا وجود دارد، میتوان انسانها را مسئول اعمال خودشان دانست؟ بدون شک روز دادن عذاب و پاداش او باید مقداری از وقت را هم صرف قضاوت از خودش کند.
آلبرت انشتین
الحاق و همکاری نزدیک کلیسا و دولت در انگلستان باید مدتها قبل لغو می شد. جدایی دین و دولت در این کشور و اروپا ازضروری هم ضروری تر است.
اعظم کم گویان
اسقفی می گفت خدا همه جا هست. البته با یک استثنا: در دوان آشویتس وقتی که خدا در مرخصی بیماری بسر می برد.
رابرت مک نیل
اگر مردم فقط به خاطر ترس از عذاب و امید به بخشش است که خوب و درستکارند! پس حقیقتا ما موجودات ترحم برانگیزی هستیم.
آلبرت انشتین

وقتی که به مردم تلقین شده تا باور کنند که ابعاد معینی از دین غیر قابل تردید و سوال کردن است دیگر به خشونت توحش و یا حداقل خودداری از عدم بخشش فاصله چندانی نیست.
ارشاد منجی
اگر متعصبین کوردلی مانند تونی بلر و وزیر آموزش و پرورش دولت وی می خواهند پول بیشتری برای ایجاد مدارس مذهبی که اکثرا مدارس کاتولیک هستند بپردازند بهتر است به دوستان خانم کلی در سکت کاتولیکی اپوس دی رجوع کنند.
مایکل دیکسون
خوب این همه جنجال برای چه بود؟ یک هفته بعد از تشییع جنازه پاپ حالااین همه سر و صدا برای جهانیان بنظر عجیب می آید. اما ای ناصلا نشانه احیای کلیسای کاتولیک نبود. چون درست چند روز بعد از اینکه چند میلیون نفر مردم به رئم رفتند و تعداد بیشتری مراسم را از تلویزیون دیدند کلیسای ایتالیا هنوز نیمه خالی است و تعداد کشیشان کارآموز در ایرلند که پرسنل کلیساها در سراسر جهان را تامین می کند کمتر و کمتر می شوند.
مایک هیوم
بسیاری گفتند پاپ زان پل دوم انسان بزرگی بود و همانها در باره عقاید و اعمال او نسبت به مساله پیشگیری از بارداری سقط جنین عزب ماندن کشیشان برخورد به همجنسگرایان و آزار جنسی کودکان توسط کشیش ها مخالفند. این همه زا از "خوب بودن" پاپ کم کنید از نظر مردم چیز زیادی از عظمت پاپ باقی نمی ماند.
ساندرا جنسون
انسان قسمتی از کل است، که ما به آن می گوییم جهان ، قسمتی که محدود است در زمان و مکان. او خودش را، افکارش را و احساسش را مثل چیزی جدا از بقیه تجربه می کند- نوعی فریب بصری از هوشیاریش. این اغفال برای ما نوعی از زندان است، مهر و عاطفه منحصر میشه به امیال خودمان و اندکی اشخاص نزدیکتر به ما. وظیفه ما باید این باشه که از این زندان " با فراختر کردن دایره مهربانیمان برای در آغوش گرفتن همه مخلوقات و زیبایی طبیعت" خودمان را آزاد کنیم.
آلبرت انشتین
من نمی توانم این را باورکنم که خدا با جهان تاس بازی می کند. [ منتشر شده در"لندن ابسرور" بعد از مرگش در5آوریل 1964 روی مشکلاتش با مکانیکهای کوانتم نه آنطور که عوام تعبیر به بیانی از اعتقاد مذهبی می کنند.]
آلبرت انشتین
مردم تصادفا مذهبی نمی شوند. مسحی بودن "طبیعی" نیست یک خصلت اکتسابی است. مانند یک زبان باید یاد گرفته شود اگر در خانه استفاده نشود در مکالمات روزمره و زندگی اجتماعی بکار گرفته نشود فراموش شده و میمیرد.اگر مردمی که یک زبان اقلیت را صحبت می کنند کم بشوند زبان هم بسرعت از بینمی رود. هیچ مانع طبیعی سر راه از بین رفتن زبان وجود ندارد. نمی دانم چرا سرنوشت دین می تواند متفاوت از زبان باشد؟
استیو بروس

موفقیت آرزو کنید. خیلی لازم دارم


یک زن آته ایست از عراق
کی اسلام را ترک کردی؟
چه سوال جالبی. از من بخواهید تابحال واقعا به اسلام نپیوسته بودم هرچند که در یک کشور مسلمان نشین زندگی می کردم. والدینم مسلمان بودند اما نه چندان پای بند. پدرم عرب مسلمان بود اما تا به سن 60 سالگی نرسیده بود هنوز بدرستی نماز خواندن را بلد نبود. مادرم مسیحی بود. حالا متوجه می شوید که چرا دین نقشی در زندگی من نداشت. ما در عراق زندگی می کردیم وقتی در سن پنج سالگی و در اولین سال مدرسه به دیگران گفتم که مسیحی هستم پدر و مادر بزرگم تصمیم گرفتند که مرا بسوی اسلام رهنمون کنند. من بدیگران گفتم مسیحی هستم چون دختران از خانواده های مسیحی در مقایسه با دختران خانواده های مسلمان لباسهای رنگارنگ می پوشیدند و در کلاس تعلیمات دینی داستانهای متنوع می خواندند.
بهر حال با تصمیم پدر و مادر بزرگم تا بیست سال بعد من مجبور شدم مسلمان معرفی شوم و مسلمان رفتار کنم. بعنوان یک دختر جوان از ضرورت پوشیدن حجاب در موقع خواندن متون دینی بیزار بودم. بیاد می آورم معلمم می گفت که در زمان قاعدگی پاکیزه نبودم و نمی باید به قران دست بزنم چون کلام خدا بود. وقتی استدلال می کردم خدا که ما را خلق کرد می دانست که پریود هم می شویم و خونریزی داریم مرا ساکت می کرد.
من سالهای جوانی را در گیجی و احساس عجیبی نسبت به اسلام و قرآن سپری کردم. از اینکه سوره هایی در قرآن زنان را پایمال می کرد کلافه بودم. در حالیکه والدینم همیشه با ما دختران و برادرانمان یکسان رفتار می کردند و در خانواده مان زنان تحصیلکرده دارای موقعیت شغلی و اجتماعی بالا وجود داشت ما هم می خواستیم با بلوغ به آن دسته از زنان در فامیل خود بپیوندیم.
تا زمان جنگ اول خلیج مذهب نقش چندان مهمی در زندگی مان نداشت. اما از این پس مفهوم شهادت برای خدا و ثواب کردن و پاداش گرفتن در بهشت و با باکره ها رواج پیدا کرد که واقعا حال مرا بهم میزد.
از این پس بود که من دیگر با باقیمانده زندگیم طور دیگری رفتار کردم. می دیدم که چگونه مردم خداترس در اطرافم که به خدا و دین می چسبیدند تا در برابر مخاطرات زندگی حفاظت شوند چه عذابی می کشیدند و زندگیشان تباه می شد. من با اطرافیان در این مورد بحث و جدل می کردم و هر چه بیشتر اینکار را می کردم بیشتر به من انگ کفر و کافر می زدند و جلوی مرا می گرفتند. هر وقت بحث می کردم می گفتند یعنی تو می گویی قرآن کلام خدا نیست؟ استغفرالله . بگذار کفر نگوئیم. بیا این بحث را فراموش کنیم و منهم قبول می کردم.
بعد من به انگلستان آمدم و دیگر دلیلی نبود که سوالات و تردیداتم را سانسور کنم و توانستم تردیدها را تا انتهای منطقی شان دنبال کنم و برای آنها جواب پیدا کنم. کل این داستان الله و محمد واسلام و قرآن دست ساز است. اما با چه مهارتی آنها را سرهم بندی کرده اند. چه فوق العاده بود خدای قدرتمندی که اگر خود را به او ملحق نمی کردی و از آن تبعیت نمی کردی تو وهمه چیزت را تا ابدیت به نابودی می کشید.
زمانی که بخودم اجازه دادم آزادانه درباره خدا و اسلام فکر کنم و بخوانم و تحقیق کنم دیگر احساس آرامش و آسایش می کردم. حالا خانواده ام از افکار من باخبرند و با من مخالفند اما عموما راجع به آنها با هم صحبت نمی کنیم. خانواده همسرم اگر دقیقا بدانند من چگونه فکر می کنم وحشتزده خواهند شد. من الان آته ایست هستم و می دانم در چگونگی تربیت بچه هایم فشارها و رویارویی های بیشتری پیشرویم خواهد بود. متاسفم بگویم که در ابتدا ناچارم بگذارم اوضاع مطابق میل فامیل و اطرافیان پیش برود تا ناچار نشوم حق سرپرستی و داشتن فرزندانم را از دست بدهم. با پاسخ دادن صادقانه به سوالات بچه هایم امیدوارم بتوانم آنها را بسوی حقیقت رهنمون کنم و مهارتها و توانایی هایی را که لازم دارند به آنها بدهم. این د رمقایسه با وادار کردن آنها به حفظ کردن آیه های و سوره هایی که یک مرد از نظر روحی بیمار و دیوانه در 1400 سال قبل نوشته است بسیار انسانی و مفید است.
.

سلمان رشدی


آنچه که مباحثه فرهنگی به آن نیازمند است، حماقت کمتر وسخن زشت بیشتر است
ترجمه: فرزاد نازاری
مولتی کالچرالیسم همیشه ایده ای آماده برای نبرد بوده است .اما این ایده امروزه رشدی درنده خوتر کرده است. در این تروریسم است که دستور جلسه سیاسی را آماده میکند،و به ما مهمیز می زند که جواب دهیم .تروریسمی که هدفش تبدیل کردن تنوع ما به جدایی ها وبعد استفاده ازاین جدایی ها برای توجیه کردن. شکی نیست، زمانی که زنهای بلژیکی توسط بلژیکی های آفریقایی تبار ترغیب می شوند که خود و دیگران را منفجر کنند، معتقد شدن به جامعه چند فرهنگی مشکلتر می شود. کمدینها تلاش کرده اند که با روبرو شدن با آنها ترس مردم را خنثی کنند. اسم من شازیه میرزا و یا حداقل چیزی که گواهینامه خلبانی من میگه.اما برای برسیدن به آرامش به چیزهای بیشتری ازکمدی نیازمندیم.
بریتانیا بزرگترین حامی مولتی کالچرالیسم درمیان دول اروپایی، قلب این نبرد است. طبق مراجعاتی که به آرا مردم کرده اند. آنها مایلند حمایتشان را به مولتی کاچرالیسم حتی بعد ازشلوغی بمبگذاریهای 7جولای ادامه دهند. تعدادی از مفسرین تا اندازه ای کمتر موافق بوده اند. دیوید گودهارت سردبیر مجله پرسپکت سوال قدیمی وفلسفی چه کسی برادر من است؟ را میپرسد واظهار میکند جامعه، بیش ازحد گوناگون، یکی از غیر قابل تحملها می شود. اولین اسقف سیاه پوست بریتانیا دکتر جان سنتامو مولتی کالچرالیسم را متهم به بد بودن برای هویت ملی بریتانیایی کرد. و حکومت اعلام کرد که شهروندهای جدید باید از امروز به بعد از آزمون بریتانیت بگذرند. پاسپورتها نوعی گواهینامه رانندگی خواهند شد که ثابت می کند شما قوانین جاده ناسیونالیسم را آموخته ای.
در انتهای دیگر منظره کارن چوهان از"به سازمان حقوق بشر با رهبری سیاه اعتماد کنید"در1990. می گوید ما به یک جدل جدی در این باره نیازمندیم که تا چه اندازه باید درهرگوشه ازجامعه درحمله به تبعیض نژادی پیش برویم.
نه اینکه به عقب برگردیم وهمه کس را مجبور کنیم که بریتانیایی سفید پوست شود.
این غیر ممکن است برای شخصی مانند من که زندگیش به دلیل عمل مهاجرت کاملا تغییر کرد، تماما در باره این ارزش و یا عملی اینچنین کاملا بیطرف باشد. بیشترعمرنویسندگی ام را صرف تجلیل از پتانسیل برای خلاقیت و نوکردن رویارویی ها واصطکاک های فرهنگی دراین دنیای به هم پیوندخورده وتبدیل شده به یک محل مشترک کرده ام . دوباره اگر مردم انگشت نما کنند من تبر دومی دارم که تیز کنم .زیرا بحث آیات شیطانی لحضه ای محوری در جعل کردن هویت سیاسی مسلمان بریتانیایی و دسنور کار سیاسی بود. من از یادداشت کردن طعنه ها درمانده نشده ام ، یک اثرهنری سکولار موجب فعال شدن قدرتمندانه نیروهای ضد سکولار و عامه گرا می شود، مسلمانان به جای آسیایی ها. و بله درنتیجه جدل در باره مولتی کالچرالیسم برای من تبدیل به یک جدل درونی شده است،یک پرخاش در خود است.
من تنها نیستم، آمیختگی فرهنگی با تمام تضادهای آشتی ناپذیرش دردرون همه ما وجود دارد. درشهرهای ورم کرده و چند زبانه ما، ما همگی چند رگه های فرهنگی هستیم بنابراین مهم است که مابین مولتی کالچرالیسم و چند جلوه ای بودن تمایز قائل شد. در دوره اینترنت و مهاجرتهای انبوه چند فرهنگی یک فاکت تغییرناپذیر است، دوست داشته باشید یا خیر این محلی است که ما زندگی می کنیم و رویای یک فرهنگ خالص در بهترین حالت چیزی نادر،فرضیه ای نوستالوژیک ودر بدترین حالت تهدید کننده زندگی است. زمانی که ایده های خلوص ( خلوص مذهبی،خلوص نژادی،خلوص فرهنگی) تبدیل به پاکسازی قومی می شوند و یا وقتی هندوهای متعصب به تجربه " بی اصالتی" مسلمانان هندی حمله می برند، و یا زمانی که ایدوئولوگهای اسلامی مردم جوان را برای خدمت به ایمان خالص که توسط شک و دلسوزی ناخالص گردیده به طرف مرگ می رانند. خلوص شعاری است که ما را به طرف جدایی ها و انفجارها سوق می دهد. اجازه دهید بیشتر از این خلوص نداشته باشیم، یک کمی ناخالصی بیشتر، خواهش میکنم پاکسازی کمتر، حرف زشت بیشتر، ما همه راحت در رختخوابهایمان می خوابیم.
مولتی کالچرالیسم بیشترتبدیل به نسبیت فرهنگی شده است. موضوعی قابل دفاع، پوششی که با آن می شود ارتجاع و ستم به زن را توجیه کرد. ایده بریتانیای چند فرهنگی، فرهنگهای مختلفی که در زیر پرچمی ازبریتانیکا زندگی مسالمت آمیز میکنند،توسط بمبگذارهای 7جولای و توسط گتوهای بی رحم گشته ای که از آن جهیده بودند به هم ریخت.
در مدلهای اجتماعی قابل دسترس دیگر یک شماره اندازه تن همه است یکجورسازی ویکسانی کامل به نظرنه تنها ناخوش آیند بلکه غیرقابل دسترس هم هست و چیزی که باقی می ماند نزدیک شدن به درونه ارزشهایی است که آزمون بریتانیت پیش پا میگذارد و به طریقی که هم اکنون عرضه می شود یک تقلید کمدی ومسخره و بی تناسب است.
اگرما، مانند فرد،عنصری فرهنگی را انتخاب کنیم و بخواهیم همراهش شویم آنچنان هم بدون تبعیض این کاررا نمی کنیم.
بر طبق طبیعتهای مان جامعه هم همچنین،وباید توانایی تبعیض را نگه دارد، رد وقبول بکند، ارزشهایی را در اوج ارزشهای دیگر بگذارد، و اصرار به تقبل این ارزشها توسط دیگراعضایش بکند. این سوال زمانه ماست چطور یک اجتماع شکسته شده از گوناگونی فرهنگی تعیین می کند که چه ارزشهایی باید در بین همه تقسیم شود تا منجر به چسبندگی و رابطه خویشاوندی شود. و چگونه می توان اصرار بر آن ارزشهایی داشت زمانی که باعث درگیری با عقایدی، سنتهایی و شهروندانی می شود؟ آغاز جواب شاید اگر سوال را طور دیگری طرح کنیم پیدا شود:جامعه چه چیزی را به شهروندش مدیون است؟ شورشهای فرانسه حقیقت سختی را به نمایش گذاشت. اگرمردم احساس همراهی با هویت ملی نکنند ازخود بیگانگی آنها به خشم تبدیل می شود. چاوهان و دیگران حق دارند که برموضوع عدالت اجتماعی اصرار ورزند، باید با محرومیت و راسیسم سریعا مقابله شود، اگرما می خواهیم یک جامعه پلورال براساس چیزی که ما را متحد می کند بسازیم باید برعلیه چیزی باشیم که ما را ازهم جدا می کند. اما مسئله آزادی های درونی نمی تواند زیر آب برود.هیچ جامعه ای هرچقدرهم شکیبا و بردبار قادر به پیشرفت و رونق نیست، اگرشهروندانش ارزشی برای معنی شهروندی آن جامعه قائل نباشند. اگر از آنها سوال کردند، مانند انسان فرانسوی ،هندی و بریتانیایی از چه چیزی حمایت می کنید پاسخ روشنی ندارند که بدهند.

ناشناس



اگر وقتش درست
یادم باشد،سال 1993 یا 1994 بود شروع به تفکری انتقادی کردم وآموزه های اسلام راهمراه با منطق سنجیدم. در یک خوانواده مسلمان ارتدکس، در کشور اسلامی پاکستان بدنیا آمدم. در پنج سالگی به مدرسه و همزمان با آن به نزد ملایی برای یادگیری زبان عربی فرستاده شدم تا بتوانم متن عربی قرآن را بخوانم. در 4-5 بعدش به اندازه کافی قادر بودم متن عربی قرآن را بخوانم. تا آنجا که من فهمیدم 90% جمعیت پاکستان قادر به دانستن این که قرآن چه درسهایی میدهد، نیستند، عربی را نمی فهمند و زحمت خواندن ترجمه را هم به خود نمی دهند. تصوری غلط در تفکر تمام مسلمانان وجود دارد، اینکه فقط خواندن متن عربی قرآن است که عمل به پاداش بزرگ خداوند است . هنگامیکه دروس اسلامی در مدارس برای تمام دانش آموزان مسلمان موضوعی اجباری شد. همچنین مدارسی اختصاصی برای مسیحیان وجود داشت، اما جاهای زیادی هستند که این مدارس موجود نیستند و دانش آموزان غیر مسلمان باید قبول کنند که به مدارس اسلامی بروند، جایی که هیچ چاره ای ندارد جز اینکه دروس اسلامی را همراه دیگر دانش آموزان بخوانند. چند روز پیش می بایست خواهر زاده ام را برای پذیرش به مدرسه ببرم . طبق معمول هست که در سر صف قبل رفتن به کلاسها آیه هایی از قرآن را تلاوت میکنند، من عمدا از معلم در باره دانش آموزان مسیحی و گوش کردنشان به انعکاسهای قرآنی پرسیدم. با افتخار گفت که باید در صف بمانند و به همه گوش دهند، که به نظر من برای مسیحیها نباید اجباری باشد. اما نه آنها و نه مدرسه چارۀ دیگری ندارند.
زندگی دنیوی کاملا موقتی است و برای مسلمانان زندگی جاودانه در بهشت است، مسلمان خوبی باش و جایی برای خود در بهشت داشته باش. این اولیه ترین درس کودکان مسلمان است.که درعمل یک قصد غیر مستقیم برای درست کردن احساس نفرت در اذهانشان، نسبت به این دنیا است. دنباله، خلاصه ای از آیین های مذهبی است که به شخص یادآور میشود که در یک کشور خیلی اسلامی است وهیچ مذهب دیگری به غیر از اسلام در جهان وجود ندارد. به خاطر وجود فرقه های زیاد در اسلام من سعی می کنم آن مراسمی را ذکر کنم که همه از آن پیروی می کنند.

مراسم روزانه: با شروع سحر قبل از طلوع آفتاب اذان پخش می شود با پیشوندها و پسوندهای شعرگونه در تجلیل ازمحمد، مردم را برای نماز فرا میخواند.این فقط در یک مسجد اتفاق نمی افتد بلکه در دهها مسجد دوروبرت اتفاق می افتد. این وضع پنج باردر روز وجود دارد.
مراسم هفتگی: جمعه مقدس ترین روز هفته است. روز جمعه ملاها آزادند که از مسجد برای موعظه به نفع فرقه های خود استفاده کنند.
مراسم سالانه: الف. رمضان مقدس ترین ماه در سال اسلامی است، دوباره ملاها آزادند که وسیعا از این 30 روز استفاده ببرند. در این ماه یک دعا هست که روزانه بعد از نماز شب اجرا می شود. در این ماه هروز یکی از 30 سوره های قرآن در بلند گوهای سقفی مساجد خوانده می شود. ب. عید فطر ، سه روز از شادی، درست بعد از کامل شدن ماه رمضان در روز اول دعایی مخصوص در مسجد بعد از طلوع آفتاب اجرا میشود. ت. عیدالادا که در دهم و دوازدهم ماه اسلامی ذیحجه جشن گرفته می شود، که دعای مخصوصی در مسجد بعد از طلوع آفتاب خوانده می شود. در این روز حیواناتی مثل گوسفند، گاو، بز، شتر به پیروی از سنت ابراهیم قربانی می شوند بعلاوه در این روز مسلمانان از دنیا در مکه شهر مقدس مسلمین در عربستان سعودی برای بجا آوردن حج که یکی از پنج ستون اسلام است، جمع می شوند.
د. محرم که مقدسترین ماه مسلمانان اهل تشیع است. در طول این ماه شیعیان برای مرگ نوادگان محمد که به دست یزید حاکم وقت کوفه کشته شدند، عزادار میشوند. شیعیان در امامبارگاه ( مسجد شیعیان) مورد احترام خودشان جمع می شوند و در صفهایی منظم به طرف امامبارگاه اصلی شهر حرکت می کنند. در تمام طول را سینه می زنند و با چاقوهایی تیغ مانند که به زنجیر بسته شده به پشت خود می زنند. این دسته ساعتها طول می کشد تا به جای اصلی برسد.مهم است که این را ذکر کنم که وقتی که دسته راه می افتد جاده با همه جور ترافیکی بلوکه می شود. اگر در پاکستان، جایی که فعالیت های اسلامی، تمام وقت محاصره ام کرده اند نبودم، شاید وضعیت فرق می کرد. شاید نتوانم دقیقا بگویم که دراوایل چه چیزمخصوصی در اسلام باعث شد که در ذهن من چیزی علیه اش گذاشته شد. شاید نماز پنج وقته بود ، شاید 30 روز روزۀ ماههای خرداد و تیر ویا چیزی دیگر. یادم می آید که در دوران نوجوانی و اوایل بیست سالگی مسلمانی ارتدوکس بودم. بیشتر زندگی ام را با ایدئولوژیی صرف کردم که مرسالار است، سکس محور است، به دور یک نفر و تعدادی از همقطارانش می چرخد. درعمل اسلام چیزی نیست که مورخین بازگو کرده اند، بلکه چیزی است که در قرآن است. که بنیاد گرایی و تروریسم آموزش میدهد. اسلام واقعی به زن بی احترامی می کند، به مردها اجازه می دهد که زنهایشان را کتک بزنند، قوانین تبعیض آمیز علیه اقلیت های دینی وضع میکند، که می خواهد با مسلمان کردن مردم دنیا بر دنیا حکومت کند. که فراخوان جهاد و کشتن غیر مسلمانها را تا زمانی که اسلام تنها مذهب دنیا نشده را می دهد. مطابق اسلام بجا آوردن پنج وعده نماز روزانه اختلاف حیاتیی است بین مسلمان و غیر مسلمان. علاوه بر این مسلمانان را از اعمال بد دور نگاه می دارد. به عنوان نمونه من سالها از نزدیک مردم زیادی را زیر نظر گرفته ام که نماز می خوانند، روزه می گیرند، به حج می روند و غیره که مشغول کارهای شیطانی هم هستند. در مقابل من مردمانی را دیدم که به اندازه اینها مذهبی نیستند وبرای دیگران با قلبی صبورو سرشار از مهربانی کارهای خوب انجام می دهند.من این را خواهم گفت، شخصی که یاری دهنده و به حال انسان نوعی سودمند نیست، بهتر است که نباشد. من دوباره این را میگویم، مذهب خوب نیست. من از آنهایی که مردم را به اسم مذهب می کشند متنفرهستم.نباید کسی باشد که قوانین را در دست بگیرد.آنها کسانی هستند که صلح را بر روی زمین خراب کرده اند. می بایست با دست هایی آهنین روبرو می شدند. به گفته آنها این آموزه های اسلام است، اگرحقیقت دارد پس درس خونریزی است و اگر چنین است این درس تخریب است. غرایز انسانها همه شبیه به هم است. شرایط و محیط است که تغییرات رفتاری عمده در من بوجود می آورد نه مذهب. اگر کسی در محیطی خوب زندگی کند. دست آوردهای مثبتش را ترقی میدهد، که کمک می کند شخص مثبت باشد. در مقابل اگر کسی درمحیطی ضعیف رشد کرده باشد رفتارهای موذیانه را ترقی می دهد. مسلمانان می گویند که اسلام تنها مذهبی است که کار نیک کردن و دوری گرفتن از بدی را آموزش می دهد. آشکارا، در همه مذاهب خوب، خوب است و آیه گناه هم همینطور. و بعد، مسلمین معتقدند که اسلام تنها مذهب حقیقی دنیا است.هیچ خاصیتی را در آنها نمی بینم که باعث جداشدنشان از بقیه دنیا شود.عموما اخلاقشان را در همنوایی با اصول پذیرفته شدۀ، راست و دروغ ، نخواهی دید.

چرا مسلمان نيستم



ابن وراق
من در يک خانواده مسلمان متولد شده و در کشورى بزرگ شدم که خود را جمهورى اسلامى تعريف مى کند. اعضاى نزديک خانواده من خود را مسلمان مى دانستند برخى کمتر ارتدکس و برخى بيشتر. اولين خاطرات من به ختنه شدنم و اولين روز در مدرسه قرآن بر مى گردد ـــ روانشناسان مى توانند در اين مورد هر چه مى خواهند تفسير کنند و بگويند. قبل از آنکه بتوانم زبان سراسرى ــ ملى را بخوانم و بنويسم، ياد گرفتم قرآن را بخوانم بدون آنکه حتى يک لغت آن را هم بفهمم. اين تجربه مشترک هزاران کودک مسلمان است.
به محض آنکه قادر شدم به خودم فکر کنم توانستم همه دگمهاى مذهبى را که در من کاشته شده بود را به دور بريزم. اکنون من خود را سکولار و انسان گرا مى دانم و معتقدم که کليه اديان، افکار و توهمات بيمار انسانهاى ناتوان هستند، خطا بودن آنها محرز و مسلم است.
اين سابقه و موقعيت من نسبت به دين است که مى توانست همينقدر و در همين جا بماند. اما با ماجراى سلمان رشدى و عروج اسلام، من که تا آن زمان کتابى ننوشته بودم با وقوع آن ماجرا، به صرافت نوشتن کتابى افتادم. بسيارى از هم نسل هاى من پس از جنگ دوم جهانى ممکن است فکر کنند که موضع ما در فضاى ايدئولوژيک سالهاى دهه ١٩٣٠ چگونه مى بود. فضاى ايدئولوژيک به طرفدارى از نازيسم، براى کمونيسم، براى دمکراسى، براى شاه و سلطنت و کشور و يا براى ضد امپرياليسم؟ کمتر اتفاق مى افتد که کسى در دوران زندگيش فرصت بيابد و نشان دهد که نسبت به يک موضوع مهم مربوط به مرگ و زندگى کجا مى ايستد و چگونه موضع مى گيرد. ماجراى سلمان رشدى و عروج اسلام دو نمونه از چنين موضوعات مهم هستند و کتاب "چرا مسلمان نيستم" موضع من در مورد اين دو موضوع است. براى کسانى که متاسفند که در سالهاى ١٩٣٠ نبوده اند تا تعهد خود را نسبت به امور مهم آن زمان نشان بدهند، دو فرصت پديد آمده است: اول، ماجراى سلمان رشدى و دوم جنگى که در الجزاير، سودان، ايران، عربستان سعودى و پاکستان در گرفته است، جنگى که قربانيان اصلى آن مسلمانان هستند، زنان مسلمان، روشنفکران مسلمان، نويسندگان و مردم شريف و معمولى.
کتاب "چرا مسلمان نيستم" کوشش و تلاش من در اين جنگ است. هر زمان که من نسبت به صحت تصميم خود در نوشتن اين کتاب ترديد کردم، آدمکشى هاى جديد با نام خدا و اسلام در الجزاير و ايران و ترکيه و سودان، مرا وادار به تکميل و اتمام آن مى کرد.
مدهش ترين و مهوع ترين جنبه ماجراى سلمان رشدى تنوع و تعداد مقالات و کتابهايى بود که توسط غربى هايى که اسلام را توجيه مى کردند نوشته مى شد ــــ ژورناليست ها، آکادميسين ها، شرق شناسان و اسلام شناسان و کسانى که از اديان ديگر بريده و به اسلام گرويده بودند. اينها ادعا مى کردند به نمايندگى از مسلمانان حرف مى زنند. مطمئنا اين بدترين نوع رياکارى است، حقيقت نيست، اين افراد سخنگوى همه مسلمانان نيستند. در مقابل بسيارى از افراد شجاع از جهان مسلمان، از سلمان رشدى دفاع کرده و مى کنند. ژورنال مصرى "روضه ال يوسف"، بخش هايى از آيه هاى شيطانى را در ژانويه ١٩٩٤ منتشر کرد.
کتاب من "چرا مسلمان نيستم" مى کوشد با ديدگاهى انتقادى و سازش ناپذير نسبت به مبانى پايه اى اسلام، قطره ترديدى در اقيانوس قطعيات دگماتيک باشد.
تناقض اسلام با حقوق بشر
اسلام دين نابرابرى است و با حقوق جهانشمول بشر متناقض است. در قانون اسلامى زنان فرودست هستند، شهادت آنها در دادگاه نصف مرد است، آنها بغايت محدود و کنترل مى شوند و نمى توانند انتخاب کنند با چه کسى و بويژه با غير مسلمانان ازدواج کنند. زنان در اسلام آزاد نيستند شغل خود را انتخاب کنند، برخى از مشاغل براى آنها ممنوع است. تحصيل در برخى از رشته ها به روى آنها بسته شده است. اسلام اورتدکس زنان را از کار کردن در بيرون خانه منع مى کند.
غير مسلمانان ساکن يک کشور تحت قانون اسلامى، قانونا از حق شهادت عليه يک مسلمان محروم هستند. آنها از انتخاب شغل خود در اسلام محرومند. تخطى از قانون الهى مستوجب قطع دست و پا، به دار کشيده شدن و سنگسار است. يک فرد مسلمان مى تواند ادعا کند که اين مجازات ها براى يک کشور مسلمان غير عادى نيست. اما آيا اينها غير انسانى نيستند؟ ممکن است يک فرد مسلمان بگويد که اين مجازات ها منشا الهى و آسمانى دارند و نمى توان آنها را با معيارهاى انسانى سنجيد. دقيقا همين طور است با معيارهاى انسانى، اين قوانين و مجازاتها ضد انسانى هستند.
جدايى دين و دولت
يکى از اصلى ترين پايه هاى جوامع مدرن و انسانى امروز، جدايى دين از دولت است. در اسلام چنين جدايى وجود ندارد. چرا اين جدايى، چنين اساسى و ضرورى است؟ دولت نبايد در آزادى عقيده و مرام شهروندان دخالت کند، نمى تواند مردم را به زور مذهبى کند. به محض اينکه نهاد دولتى دينى بنا گذاشته شود، کنترل پليسى افکار، خشونت و تخريب آغاز مى شود. حس انتقادى که موجب پيشرفت فکرى و اخلاقى انسانها مى شود، سرکوب مى گردد و جامعه دچار انهدام مى گردد. خدا، فرمانروايى مطلق مى شود که سخنان او بايد مطلقا اطاعت بشوند بدون بحث، بدون شک و ترديد، و بدون سوال.
در اين سيستم فرد نمى تواند براى خود فکر کند و تصميم بگيرد، او بايد به تصميم خدا گردن بگذارد. اسلام مداوما با خرد انسانى، و بحث انتقادى که بدون آن آزادى و پيشرفت علمى و اخلاقى مقدور نيست، ضديت و خصومت نشان مى دهد. در اسلام، اين ايده که يک فرد، يک انسان که مى تواند عقلايى فکر کند، تصميم بگيرد و مسئوليت اعمال خود را بر عهده بگيرد، غائب است.
اسلام دين خشونت، نابرابرى، ضديت با حقوق انسان، خونريزى، سرکوب زنان و غير مسلمانان و بى خدايان، و خصومت با آزادى بيان و انديشه است.
ابن وراق منتقد اسلام و نويسنده کتابهاى متعددى از جمله "چرا مسلمان نيستم"، "منشا قرآن" و "ترک اسلام" است.

چرا آته ايست و انسان گرا هستم


تسليمه نسرين
من در يک خانواده مسلمان متولد شدم. مادرم مرا مجبور مى کرد هر روز صبح قرآن بخوانم، نماز بجا بياورم و در ماه رمضان روزه بگيرم. طى دوران رشد و بزرگ شدنم، مادرم مرا به نزد يک "پير" يا رئيس يک فرقه مذهبى که مورد احترام و قبول مسلمانان بود، مى برد. اين "پير" دار و دسته خودش را داشت و به جن و خرافات معتقد بود. "پير" اعلام کرده بود که زنانى که در حضور مردان مى خنديدند يا از خانه بيرون مى رفتند، توسط جن تسخير شده اند. او بيرحمانه اين زنان را کتک مى زد تا جن از پوستشان بيرون بيايد. او توصيف وحشتناکى از جهنم مى کرد. هرکس با او ديدار مى کرد بايد پول به او مى داد.
"پير" توسط زنان جوانى احاطه شده بود که تنش را ماساژ مى دادند و هرچه او مى خواست برايش انجام مى دادند. يک روز در حضور من او اظهار کرد که قيامت، روز نابودى زمين، بزودى خواهد آمد، و زنان ديگر لازم نيست شوهر کنند. آنها بايد زندگيشان را براى الله فدا کنند.
من از اينکه او زنان را وحشيانه کتک مى زد تا جن از پوستشان بيرون بيايد، و از توصيفاتش در مورد قيامت مرعوب و وحشتزده مى شدم. اما قيامت هرگز نيامد.
"پير"، بيماران را با خواندن سوره هاى قرآن و کتک زدن آنها "معالجه" مى کرد. او آب مقدسى داشت که بيماران را با آن شفا مى داد. اما بيماران با آشاميدن آن آب، مريض تر مى شدند. به منهم از آن آب داده شد اما من هنگامى بهبود يافتم که پدرم که پزشک بود با داروهاى علمى مرا مداوا کرد.
پدرم تشويقم کرد که آموزش سکولار ـــ غير اسلامى ــ داشته باشم. من درباره بيگ بنگ، تکامل و منظومه شمسى آموختم و به همين دليل در مورد اينکه خدا در شش روز کل جهان را خلق کرد، درباره افسانه آدم و حوا و داستان چرخش خورشيد به دور زمين و اينکه کوهها مانند ميخ، بالانس زمين را نگه مى دارند و غيره، اعتمادم را از دست دادم. مادرم از من خواست درباره خدا سوال نکنم و به او ايمان کورکورانه داشته باشم.
سپس قرآن را خواندم البته آن را مطالعه کردم نه اينکه بدون درک معنى، فقط آن را بخوانم. و آن را کاملا مزخرف و چرند يافتم. قرآن که ميليونها نفر آن به آن عقيده دارند، از بردگى و نابرابرى بين مردم کاملا دفاع مى کند. اين در حالى است که در کشورهاى ديگر برابرى بين زن و مرد بعنوان يک حق انسانى برسميت شناخته شده و ماه هم توسط انسان تسخير شده است. در قرآن، مرد حق دارد چهار زن داشته باشد، حق طلاق دارد، مى تواند با بردگان زن سکس داشته باشد و زنان خود را کتک بزند. در مقابل ، زنان بايد بدنشان را بپوشانند چون آنها صرفا بعنوان يک شى جنسى و ابزار لذت جويى مردان نگريسته مى شوند. زنان از حق طلاق، وراثت برابر و شهادت مانند مردان محروم هستند. من دريافتم که الله به مسلمانان، نفرت از غير مسلمانان و قتل برگشتگان از اسلام را تجويز مى کرد.
طبعا من قرآن را به کنارى گذاشته و به اطراف خود نگاه کردم. من دين را در زندگى واقعى و روزمره هم به همان اندازه ستمگرانه يافتم. من دريافتم که ستم و بى عدالتى ناشى از دين بخصوص در کشورهاى مسلمان در حال افزايش است.
با شعور و آگاهى که کسب مى کردم متوجه مى شدم که دين مضحک است چرا که مانع تفکر آزادانه انسان، خرد و تعقل او مى شود. پدرم به من ياد داد به هيچ چيز بدون دليل عقيده پيدا نکنم. من همين کار را کردم. من نمى توانستم به خدا و دين معتقد باشم و بى خدا شدم. بالاخره يک روز قلم خود را برداشته و شروع به نوشتن عليه دين و کليه خرافات مذهبى کردم. من شروع به تلاش براى افشاى جنايات مذهب بخصوص بيعدالتى و ستم آن بر زنان کردم. من ديدم که چگونه اسلاميون با زنان مانند حيوانات يا بردگان عهد عتيق رفتار مى کنند. من درباره همه اينها نوشتم و به همين دليل مورد حمله و تعرض فيزيکى و شفاهى مذهبيون قرار گرفتم، آنها چندين بار عليه من به دادگاه شکايت کردند. آنها مرا از دين برگشته خوانده و بر عليه من چندين تظاهرات به راه انداخته و مراسم به دار کشيدن مرا به نمايش گذاشتند. آنها بدرون دفتر روزنامه اى که در آنجا ستون داشتم و مى نوشتم ريخته و عليه سردبير و ناشرين روزنامه به دادگاه شکايت بردند. خشم افراد مذهبى آنقدر زياد بود که من ناچار به ترک کشورم شدم.
من در يکى از فقيرترين کشورهاى دنيا زندگى مى کردم. من ديدم که چگونه مذهب فقر را تمجيد مى کرد و باد مى زد و چگونه مردم فقير استثمار مى شدند. گفته مى شود که فقرا به زمين فرستاده شده اند تا با زندگى پر از بدبختى و ادبار خود ايمانشان به خدا را اثبات کنند. من هيچ آموزش مذهبى نديده ام که خواهان علاج فقر باشد. بلکه ثروتمندان موظف شده اند با بخشش پول به فقرا به شيوه مادر ترزا خدا را راضى کنند. فقرا بايد فقير و بدبخت باقى بمانند و فرصت طلبان با استفاده از آنها بليط ورود به بهشت را تهيه کنند.
من اسلام و بنيادگرايى اسلامى را به يک اندازه مورد انتقاد قرار مى دهم. من فرقى بين اين دو نمى بينم. من دين را ريشه و منشايى مى بينم که بنيادگرايى بعنوان ساقه اى سمى از آن بيرون مى آيد. اگر ما بنيادگرايى را کنار بزنيم اما دين را نگه داريم روزى ديگر نوعى ديگر از بنيادگرايى رشد و ظهور مى کند. بر خلاف برخى از روشنفکران ليبرال که از اسلام دفاع مى کنند و گناه را به گردن بنيادگرايى مى اندازند، بنظر من اين اسلام است که به زنان ستم مى کند، اين خود اسلام است که مخالف دمکراسى و حقوق انسانى است.
من خدا و بيرحمى نامقدسش را قبول ندارم. من وجدان خودم را دارم که به من باور داد تا از يک جامعه مبتنى بر برابرى و تعقل گرايى حمايت کنم. دين منشا فناتيسم، ريختن خون مردم، کينه، راسيسم، تناقض و جنگ است. فقط انسان گرايى است که مى تواند انسانيت به انسانها ببخشد و دنيا را قابل زندگى کردن بسازد.
من بى خدا هستم. من به نماز و دعا عقيده اى ندارم. من به کار باور دارم. و کار من کارى است که بعنوان يک نويسنده مى کنم. سلاح من قلمم است.

ترک اسلام و زندگى زير سايه اسلام


اعظم کم گويان
من اسلام را مدتها قبل از اينکه آن را زندگى کنم، ترک کردم. اين، چيزى است که من قصد دارم در ادعا نامه و کيفرخواست ام عليه اين دين بنويسم. من قصد ندارم درباره آيه هاى قران در انتزاع از زندگى انسانهايى که زير سايه آن زندگى مى کنند بنويسم. من مى کوشم در مورد معنى اين آيات در زندگى واقعى؛ زندگى خودم همراه با زندگى ميليونها انسان ديگر بگويم. مسلمان شدن منهم مانند ميليونها کودک ديگر که تصادفا در خانواده هاى مسلمان بدنيا مى آيند ارثى بود. والدين من مسلمان بودند. آنها نماز خواندن و روزه گرفتن را در اواخر سالهاى سى سالگى شان شروع کردند. پدرم بطور نسبى ذهن باز و روشنى داشت اما مادرم دين و اسلام را به ما تلقين مى کرد و از آن براى حفظ کودکانش از چيزهاى نامطلوب يا "شر" استفاده مى کرد. من کوچکترين از شش فرزند خانواده بودم. محيط خانه براى تربيت و رشد من مناسبتر از آنچه بود که خواهر و برادرهايم داشتند. ما کتابخانه و اطاق مطالعه خوبى با انواع و اقسام کتابها از جمله کتابهاى علمى، تخيلى و علمى - تخيلى داشتيم. اين اطاق بخش مهمى از دنيا و زندگى مرا تشکيل مى داد؛ بخش مهمى که مرا از آسيب دين، ضرر اسلام و شر خرافات و عقب ماندگى نجات داد. حالا و در نوشتن اين سطور، مى کوشم صحنه هايى از دوران کودکيم را بياد بيآورم. برادر و خواهر بزرگترم براى مدت کوتاهى، هنگامى که من چهار پنج سالم بود، نماز خواندند و روزه گرفتند. زير تلقينات و تحميلات مادرم، من بين نه تا يازده سالگى نماز مى خواندم و روزه مى گرفتم. ديگر بياد نمى آورم که نماز خوانده يا روزه گرفته باشم. همچنين بياد مى آورم که مادرم مرا براى مراسم مذهبى اى که از آنها تصاوير و خاطره هاى ترسناکى در ذهنم هست، مى برد. منظورم مراسم عاشورا و تاسوعاست که در آن مردان براى رضايت امام حسين به خود و کودکانشان با زنجيرهاى سنگين و شمشير ضربه مى زدند و خود را خونين و زخمى مى نمودند. آنها خون خود و بچه هاى کوچکشان را وحشيانه براى اسلام و خدا مى ريختند. ترديدم درباره دين وقتى که دوازده سالم بود شروع شد. از آن موقع به بعد شروع به خواندن کتابهايى در مورد تکامل و علم، در باره تاريخ رشد و پيشرفت اجتماعى انسان کردم و مداوما سوال مى کردم. اين دوره بسيار با اهميتى در زندگى ام بود؛ دوره ترديدها و دوره جستجو براى يافتن حقيقت. وقتى که پانزده سالم بود، واقعه مهمى برايم اتفاق افتاد که رنگ تعيين کننده اى به مسير زندگيم زد و راه هر نوع نفوذ دين و مذهب و خدا به زندگيم را براى هميشه بست. برادر کوچکترم که از من بزرگتر بود، جذب يکى از گروههاى بسيار فناتيک اسلامى که جريان ضد بهايى و حجتيه خوانده مى شدند، شد. اين واقعه يک پديده واقعا عجيب و غريب بود. برادرم به موزيک، سينما و خواندن کتاب علاقمند بود. ما خيلى به يکديگر احساس نزديکى مى کرديم و بهم علاقه داشتيم. با هم به تماشاى فيلم مى نشستيم، به تئاتر مى رفتيم و اوقات خوبى را با هم مى گذرانديم. او که مشغول يادگيرى نواختن آلات موسيقى بود و فوق العاده باهوش و از برجسته ترين دانش آموزان در رشته هاى فيزيک و رياضيات در کشور بود، ناگهان، شروع به خواندن قرآن و کتابهاى على شريعتى کرد. کتابهاى شريعتى در آن سالها مورد استقبال طيف سياسى - مذهبى قرار داشت. برادرم همچنين به فعاليتهايى که عبارت از آزار و اذيت بهائيان بود پرداخت. بتدريج، من با يکى از وجوه زشت اسلام آشنا شدم. برادرم مرا دعوت کرد در جلسات بحث و آموزش اسلاميون شرکت کنم، من اين کار را کردم و به ميزانى که در اين جلسات شرکت مى کردم، به عمق اختلافات فکرى که با او داشتم پى مى بردم. در آن دوره من عمدتا کتابهاى علمى و ماترياليستى مى خواندم. به همين دليل وقتى که برادرم و ساير اسلامى ها کتابهاى دو آخوند معروف آن زمان يعنى مطهرى و مکارم شيرازى را براى مطالعه بمنظور جذب من به اسلام به من دادند، به آنها گفتم که اين کتابها واقعا مسخره هستند و آنها را نخواهم خواند. درست به همين دليل شريعتى در آن زمان معروف شد. او نه تنها ملا نبود بلکه در پاريس تحصيل کرده بود. شريعتى از مفاهيم جامعه شناسانه و حتى ترمينولوژى مارکسيستى در چهارچوب مباحث ضد کلنياليسم و ضد امپرياليسم براى جذب جوانان معترض و ضد رژيم شاه به اسلام استفاده مى کرد. اسلاميون مصرانه از من مى خواستند کتابهاى "دکتر" که منظور همان شريعتى بود را بخوانم؛ آنها روى کتاب "فاطمه فاطمه است"، تاکيد زيادى داشتند. من کتاب فوق را مطالعه کردم و با عقل آن زمان خود، بحثهاى او را رد کردم. سالها بعد در ١٩٩٦ وقتى روى کتابم "اسلام، زنان، مصافها و چشم اندازها" کار مى کردم، به شريعتى و "فاطمه فاطمه است" رجوع کردم. شريعتى، فاطمه دختر محمد و همسر على امام اول شيعيان را زن نمونه و الگوى کاملى براى زنان مسلمان امروزى در مقابل زن غربى که از نظر شريعتى مصرف کننده و عروسک غربى و زن سنتى که عقب مانده بود، معرفى و مطرح مى کرد. مبحث غالب در بين روشنفکران مذهبى و فضاى دينى در بين مسلمانان در سالهاى ١٩٧٠ مخالفت و بيزارى از تغيير در موقعيت و رفتار زنان بود. اين گرايش با تمايلات ارتجاعى ضد امپرياليستى که نفوذ اقتصادى و فرهنگى غرب را ريشه و منشا تمامى مشکلات جامعه مى دانست، خوانايى و همراهى داشت. زن "آزاد" در فضاى فکرى - فرهنگى اسلاميون و روشنفکران شرق زده، تجسم آشکار مدرنيسم و ارزشهاى "وارداتى" بود. زنان، تجسم نفوذ و سلطه غرب بشمار مى آمدند و ايده حقوق زنان و آزادى زن به اين ترتيب مورد تعرض قرار مى گرفتند. برابرى زن و مرد در نگرش اسلاميون توطئه غرب بشمار مى آمد و زنانى که از سکولاريسم و بهبود در وضعيت زنان جامعه دفاع مى کردند بعنوان عوامل غرب و بيگانگان مورد تعرض قرار مى گرفتند. از نظر شريعتى، فاطمه به چگونگى زن بودن پاسخ مى دهد، چه در خانه و چه در محيط اجتماعى بيرون از آن، در خانه پدر و در خانه همسر، در جامعه، در افکار و رفتار و در زندگيش. من آشکارا مى ديدم که زن نمونه و مورد نظر شريعتى چيزى براى خودش نبود. او دختر پدرش، همسر شوهرش و مادر فرزندانش بود، هيچگاه چيزى براى خودش و بخاطر خودش نبود، هرگز براى نيازها و تمايلات خودش نبود، او فقط براى مردان زندگيش فداکارى مى کرد. شريعتى از زنان مى خواست که شهيد زنده باشند؛ موجوداتى بدون جنسيت؛ فارغ از هر نياز و تمايلى و فرشته نگهبان ارزشهاى بدوى. شريعتى آزاديهاى جنسى زنان را توطئه استعمارگران براى منحرف کردن مردان مبارز ضد استعمار تلقى مى کرد. فاطمه بعنوان زنى که بدون جنسيت و تمايل جنسى بود زن نمونه و الگوى شريعتى در مبارزه عليه کلنياليسم و امپرياليسم بود که مى کوشيدند از جنسيت زنان براى منافع خود بهره بردارى کنند. درک شريعتى از زنان و حقوق آنان چيزى فراتر از قوانين و سنن اسلامى نبود.
به آن سالها بر گرديم، زمانى که پانزده سالم بود بى اعتقادى به دين و بى خدايى خودم را به اسلاميونى که با آنان در بحث و جدل بودم اعلام کردم. بين پانزده و شانزده سالگى من قطعا ديگر آته ايست شدم، در احساساتم، در افکار و ادراکاتم و در تفکر و تعقلم. از آن زمان به بعد من ديگر کاملا از دين و خدا بريدم. ديگر، حتى يک ذره يا يک اتم از خدا و دين در روح يا در خونم وجود ندارد. همانطور که قبلا اظهار کردم، در اين شهادت نامه من قصد ندارم از قرآن و حديث و منابع اسلامى ديگر براى رد اسلام يا دين بطور اعم نقل قول بيآورم. در عوض، من در باره زندگى کردن اسلام مى نويسم؛ زندگى زير حاکميت اسلام و يک دولت اسلامى در ايران از سال ١٩٧٩ به بعد. در آخرين سالهاى نوجوانيم، ايران آبستن يک انقلاب بود. روحيه حاکم بر آن زمان تغيير بود، يک خواست عميق براى تغييرات بنيادى در جامعه. مردم در محيط هاى کار و زندگى خود مبارزه کرده و در خيابانها راهپيمايى مى کردند و براى آزادى و عدالت مى جنگيدند. متاسفانه، انقلاب توسط سنت اسلامى به شکست کشيده شد. سالهاى آخر قرن بيستم شاهد يک هالاکاست بود؛ يک هالاکاست اسلامى و يک هالاکاست خاموش؛ که در نتيجه آن هزاران نفر توسط حکومتهاى اسلامى و جنبشهاى اسلام سياسى اعدام، سنگسار و شکنجه شدند. آن سالها آغاز عصرى سياه و تاريک بود که هنوز به پايان نرسيده است. آغاز عروج اسلام سياسى در جهان، دورانى در تاريخ که مى توان آن را با سالهاى دهه ١٩٣٠ مقايسه نمود. هيچ مرز ومحدوده اى در کشتن و سرکوب وجود نداشت؛ پير و جوان، و زن و مرد همگى قربانيان ترور کور و سياه اسلامى شدند. هر صداى اعتراضى و آزايخواهانه اى در نطفه خاموش شده است. روش و سنت جنبش اسلام سياسى قبل از هر چيزى مخالفت با آزادى زنان، حقوق مدنى آنان، آزادى عقيده و بيان در قلمروهاى فکرى و فرهنگى و تحکيم قوانين و سنتهاى وحشيانه عليه مردم، و کشتار و سربريدن و نسل کشى از کودک شيرخواره تا زنان و مردان مسن از محصولات اين جنبش هستند. با اين حال، اين دوره اى در تاريخ جامعه ايران است که بشريت در جهان وسيعا از آن بيخبر است. دورانى که اگر شدت و حدت جناياتى که عليه انسانيت صورت گرفت، در سطح جهان افشا مى شدند بحق و قطعا مورد نفرت و انزجار افکار عمومى بين المللى قرار مى گرفتند. در ايران، خشونت بعد ديگرى دارد که بر اساس اسلام است، صرف اينکه يک دولت اسلامى در جايى حاکم است يعنى در آن خشونت وحشيانه و بى نظيرى موجود است. صرف اين واقعيت که مردم بايد از قوانينى تبعيت کنند که خدايى در جايى گفته است، يک خشونت بيحد و حصر است. اگر کسى عليه چنين قوانينى اعتراض کند، مورد سرکوب و مجازات قرار مى گيرد. و ترديد و شک در اسلام، سزاوار بدترين نوع آزار و مجازات است. ايران تصوير شفافى است از آنچه که از دين اسلام برمى آيد. من سعى مى کنم شما را مختصرا با اين دوره خونريزى، کشت و کشتار و قوانين و سنتهاى ضد زن که توسط جنبشهاى اسلام سياسى بويژه درقدرت مرتکب شدند، آشنا کنم. من هزار و هزاران روزهايى را در ايران گذرانده ام که در آنها اسلام سياسى خون ريخته است. با نام الله، بيش از صد هزار انسان از ١٩٧٩ به بعد در ايران اعدام شده اند. من روزهايى را زيسته ام که در آنها همراه با هزاران زن و مرد ديگر در سراسر کشور، بدنبال يافتن نام معشوق، همسر، دوست، فرزند دختر و پسر، همکار و دانش آموزان خود در روزنامه هايى بوديم که اسامى اعدام شدگان را هر روزه اعلام مى کردند. روزهايى که در آنها سربازان الله به انتشاراتى ها و کتابفروشيها حمله کرده و تخريب و کتاب سوزان مى کردند. روزهاى حمله مسلحانه به دانشگاهها و کشتار دانشجويان بيگناه در سراسر کشور. هفته ها و ماههاى تهاجم خونين به اعتصابات و تظاهرات کارگرى. سالهاى سرکوب و کشتار وحشيانه بى خدايان، آزاد انديشان، سوسياليستها، مارکسيستها، بهائيان، زنانى که در مقابل حجاب و آپارتايد جنسى مقاومت کردند و بسيارى ديگر که از هيچيک از اين گروهها نبودند، کسانى که صرفا بخاطر ظاهر غير اسلامى و معصومانه شان در خيابانها دستگير و بلافاصله اعدام شدند. سالهاى کشتار توده هاى جوانان و نوجوانان در جنگ ايران و عراق، ميليونها جوانى که کليدهاى ورود به بهشت را در هنگام مرگ فجيع خود در ميدانهاى جنگ ايران - عراق در مشتهاى خود مى فشردند. سالهاى ترور وحشيانه مخالفين جمهورى اسلامى در داخل و خارج ايران. من، همراه با هزاران زندانى سياسى ديگر با حکم نماينده الله - حاکم شرع - شکنجه شدم. شکنجه مى شدم در حاليکه آيه هاى قرآن در دهليزها و اطاقهاى شکنجه پخش مى شد. صدايى که آيات قران را مى خواند با فريادهاى زجر آلود ناشى از ضربه هاى شلاق و ساير اشکال شکنجه به ما، قاطى مى شد. هزاران انسان توسط جوخه هاى اعدام که آيه هاى قران در مورد مفسدين فى الارض و محاربين با خدا را مى خواندند به قتل رسيدند. الله و قرآن خواستار مرگ وحشيانه کفار و از اسلام برگشتگان هستند. اين جنايتکاران قبل از آنکه دختران جوان را اعدام کنند به آنها تجاوز مى کردند تا با کسب رضايت خدا، جايى در بهشت براى خود رزرو کنند. زندانيانى که در زندان بوده و هنوز اعدام نشده بودند، هر روز سپيده دم با صداى گلوله هايى که به سوى دوستان و هم سلولى هايشان شليک مى شد، از خواب بيدار مى شدند. از تعداد گلوله هاى شليک شده مى توانستى بفهمى که هر روز چند نفر به قتل رسيده اند. ماشين آدمکشى يک لحظه هم از کار نمى ايستاد. سپس، پدران و مادران و همسرانى که لباسهاى خونين عزيزانشان را دريافت مى کردند، بايد براى گلوله هايى که صرف کشتن ٓانها شده بود، مبلغى پول مى پرداختند. آشويتس اسلامى خلق شد. بسيارى از بهترثن، پر شورترين و مترقى ترين افراد را به خاک و حون کشاندند. ابعاد اين جنايتها غير قابل توصيف است. بعد، عشق، لبخند و هر نوع تبادل آزادانه بين انسانها ممنوع شد و اسلام سلطه غدارش را کاملا حاکم کرد. اين آنچه است که بر سر نسل من آمد، اما صرفا به آن نسل منحصر نماند و پيامدهاى خونينى براى پدران و مادران و همچنين نسل بعدى داشت. بعبارت ديگر، اسلام زندگى، آرزوها و اميدهاى سه نسل پى در پى را ويران و تخريب نمود. طى آن سالها، ميليونها کودک در اثر آموزش اسلامى شستشوى مغزى شدند و مورد دست اندازى اسلام و الله قرار گرفتند. جناياتى که توسط جمهورى اسلامى ايران و جريانات اسلام سياسى در منطقه انجام شدند با جنايات فاشيسم در دوره ١٩٤٥- ١٩٣٣ و نسل کشى ها در رواندا و اندونزى قابل قياس هستند. با سرنگونى اين رژيم، جهان سرانجام حقيقت را در مى يابد: قربانيان در مورد زخمهايشان و آزارهايى که ديده اند حرف مى زنند؛ زندانها و دهليزهاى شکنجه گاهها براى عموم مردم قابل رويت خواهند شد، شکنجه گران در مورد روشهاى شکنجه خواهند گفت و دل جهانيان را به درد خواهند آورد، بازجوها و قضات اسلامى در مورد آنچه که بر سر قربانيانشان در پشت ديوارها مى آوردند، خواهند گفت. آنوقت مردم در سراسر جهان در خواهند يافت که اسلام سياسى چه پديده مهوع و نفرت انگيزى است.

باد در موهايم مى وزد


ناديه از مراکش
من اسلام را ترک کردم نه بعنوان عکس العملى عليه رفتار و کردار اسلاميون يا نه بدليل اينکه در دوران کودکيم بخاطر اصول اسلامى دچار محروميت شده باشم. من اسلام را بدليل غير عقلايى و غير منطقى بودن آن کنار گذاشتم. من ذاتا انسانى منطقى هستم. والدينم مهاجرين مراکشى ساکن ايالات متحده بودند. آنها آمريکا را دوست داشتند اما اسلام را هم دوست داشتند. من بعنوان مسلمان، تربيت شده و بار آمدم اما به روشى ملايم و با محبت و مهر. من حجاب داشتم اما لباسهاى تيپيک آمريکايى از قبيل بلوزهاى اسپرت و شلوارهاى جين مى پوشيدم. در دوران نوجوانى و جوانى بسيار به مسلمان بودنم مى باليدم. مسلمان بودن مرا از سايرين متمايز مى کرد و برايم غرورآفرين بود تا جايى که حتى خود را از بقيه برتر هم مى پنداشتم. من خود را متعلق به دين "حقيقت" مى دانستم که انحصار کلمه خدا را از آن خود مى دانست.
در حدود ٢٥ سالگى تصميم گرفتم که ديگر بايد ازدواج کنم. البته بايد با يک مسلمان ازدواج مى کردم. من بر خلاف مردان مسلمان، آزادى ازدواج با افراد غير مسلمان را نداشتم. به مراکش سفر کردم تا بتوانم همسر آينده ام را پيدا کنم. طولى نکشيد که با مرد جوانى هم سن خود آشنا شده و عاشق او شده و با هم ازدواج کرديم. در ابتدا به نظر مى آمد که او شيوه و روش "آمريکايى" زندگى مرا پذيرفته است. اما طولى نکشيد که شروع کرد مرا تشويق کند نحوه لباس پوشيدن، حرف زدن، نگاه کردن به ديگران، غذا خوردن و فکر کردن خود را تغيير بدهم. پيام او اين بود: "تو يک زن مسلمان خوب نيستى. همسرم فکر مى کرد من بى چشم و رو و "ولو" هستم چون در خيابان به دوستانش سلام مى کردم. او تقريبا داشت مى مرد وقتى من پا را از گليم خود فراتر گذاشته و با يک مرد آمريکايى که روزى ملاقات کردم، دست دادم. او از اينکه گاهى گردنم از لابلاى يقه لباسم پيدا مى شد يا طرح پاهايم از پشت دامنهاى کتانى ام مشخص مى شد، وحشتزده مى شد.
کار او به لباسهايم محدود نشد. همسرم دوست نداشت من به خوانندگان و يا برنامه هاى رومانتيک تلويزيون نگاه کنم. دوست نداشت من به آهنگهاى عاشقانه گوش کنم و وقتى يکبار تئورى تکامل را برايش شرح مى دادم تقريبا داشت از فرط وحشت از حال مى رفت. او برايم شروع به وعظ درباره اسلام کرد. من گوش مى دادم. سپس مطالعه کردم. اطمينان داشتم که مى توانم به او ثابت کنم که اصلا نفهميده اسلام واقعا درباره چيست. اما در کمال ناباورى و شوک، متوجه شدم که اين خود من هستم که اصلا نمى دانم اسلام چيست و اسلام واقعى کدامست.
برايم اسلام بتدريج از يک دين خوش خيم، يک مذهب تسکين بخش به يک فرقه وحشت آور و سرکوبگر تبديل شد. سعى مى کردم به خودم بقبولانم که اشتباه مى کنم. اما هر چه بيشتر مى خواندم بيشتر قانع مى شدم که چقدر در اشتباه بوده ام.
به جدايى از همسرم که مرا بسيار محدود مى کرد فکر کردم اما عليرغم خصوصيات هيتلر مابانه اش، عميقا عاشق او هستم. مطمئنا اگر او بفهمد کافر شده ام، مرا خواهد کشت! از اين رو من هر روز آئين و مراسم دينى را بجا مى آورم و احساسات واقعيم را نسبت به دين اسلام پنهان مى کنم. دينى که جز اشاعه نفرت، پيغام ديگرى ندارد.
البته من قدمى به نفع احساسات و عقايدم برداشتم: وقتى با همسرم به آمريکا بازگشتيم، حجاب خود را برداشتم. همسرم از اين کار من داشت سکته مى کرد. اما ديگر نتوانست آن تکه پارچه بدترکيب را دوباره به روى سر من برگرداند.
تا امروز من از احساس ناشى از وزش باد در موهايم لذت مى برم که هميشه به من يادآورى مى کند که گرچه زندگيم محدود و کنترل شده است، اما فکرم آزاد است.

بحران هسته ای: گفتگوهای ترویکای اروپايی و رژیم تهران به شکست انجامید



به گزارش خبرگزاری فرانسه، دیدار امروز بین وزرای خارجه سه کشور بزرگ اروپايی با نماینده رژیم تهران (علی لاریجانی) در وین که به درخواست جمهوری اسلامی برگزار شد، بدون دستیابی به توافقی جهت حل بحران هسته ای رژیم تهران خاتمه یافت.
وزرای خارجه آلمان و فرانسه با اعلام این خبر در جمع خبرنگاران گفتند نشست وین نتیجه ای در بر نداشت.
فیلیپ دوستو بلازی، وزیر امور خارجه فرانسه گفت این مذاکرات بدون هیچ توافقی خاتمه یافت و به شکست انجامید.
خبرگزاری فرانسه نوشت اروپايیان خواستار توقف فوری و کامل غنی سازی اورانیوم در ایران شدند اما به نظر میرسد که رژیم تهران همچنان بر موضع خود مبنی بر ادامه برنامه غنی سازی اورانیوم اصرار ورزیده است.
سه کشور بزرگ اروپايی شامل انگلستان، فرانسه و آلمان پیش از ظهر امروز با علی لاریجانی، مذاکره کننده ارشد رژیم تهران در وین دیدار کردند تا بن بستی را که بر سر برنامه هسته ای این رژیم بوجود آمده، حل کنند، اما مذاکره بدون نتیجه پایان یافت.
هر چند این دیدار مانند دیدارها و گفتگوهای پیشین بی نتیجه بوده ولی قرار بر این است که دوشنبه نیزدیداری نهائی بین ایران و ترویکای اروپا صورت گیرد........آگاهان سیاسی بر این نتیجه رسیده اند که این دیدارها صرفا جنبه خوراک مغزی برای شهروندان اروپائی و ایرانی را داشته و مشکلی از مشکلات لایانحل تشکیلات اسلامی را حل نخواهد کرد.

EU-Iran talks end without result



Talks in Vienna between European Union negotiators and Iran over its nuclear ambitions have broken up without any agreement. "Unfortunately we were not able to reach an agreement," said French Foreign Minister Philippe Douste-Blazy. He said the EU had been demanding "full and complete suspension" of enrichment and related activities. Germany's Frank-Walter Steinmeier said the meeting ended "without achieving a result". The sides met for just over two hours. The talks took place just three days before a meeting of the International Atomic Energy Agency's 35-nation board. The board put the US Security Council on alert on February 4 after Iran refused to heed requests to reimpose a suspension on enrichment, which can make both nuclear fuel or the fissile material for warheads. Douste-Blazy, Steinmeier and a senior British official met with Iranian chief negotiator Ali Larijani after his arrival from Moscow, where Russia tried to persuade Iran to accept its offer to enrich uranium for Iran. Before leaving, Larijani warned that handing over the nuclear issue to the UN Security Council - as the United States has demanded - would kill Moscow's initiative. A Russian nuclear agency official confirmed the Moscow talks had snagged over Iran's refusal to freeze enrichment. The Russian plan - backed by most in the international community including the US and the Europeans - is meant to deprive the Iranians of domestic control of all enrichment. Iran restarted some enrichment activities last month, after voluntarily freezing the programme during the talks with the Europeans that failed.
While the Security Council is waiting until the end of next week's board meeting to decide further action, its involvement reflects the level of concern surrounding Iran's nuclear ambitions. Tehran insists it wants enrichment only to generate electricity and that it does not seek nuclear arms, but a growing number of nations share US fears that that is not the case.

راه اينست كه جهانشان را با آتش يكی كنيم


هفته نامه حكومتي پرتو سخن، متعلق به آخوند مصباح يزدی، در شماره اخير خود خواستار گسترش عمليات استشهادی با کمک تروریستهای اسلامی شد و ضمن درج نشاني چند پايگاه تربيت تروريست اسلامی در قم ، از جمله نوشت "جهان به تقابل با ما در آمده است، يگانه راه حفاظت و حراست از حكومت اسلامي اينست كه جهانشان را با آتش يكي كنيم و تنها شيوه اين كار، توسعه عمليات استشهادي است."
اين هفته نامه حکومتی كه در قم منتشر مي شود، همچنین با درج يک سخنراني از خميني كه در بخشي از آن گفته بود ”ميزان راي ملت است“ از جمله نوشت "تا پيش از اين هرگز به مخيله كسي خطور نمي كرد كه منظور امام از اين جمله اين باشد كه مردم عامه، جسارت شركت در مسايل حكومت الهي را پيدا كنند. منظور اما از اين جمله اصلا چنين چيزي نبوده است و شما اين جمله حضرت امام را در معنايي صد در صد خلاف منظور وي به كار برده ايد، مردم در حكومت اسلامي هيچ كاره اند، بلكه اين خداست كه دستورات را وحي گونه، از بالا به ولي فقيه مي دهند و ايشان نيز بايد اجرايش كنند. شما بفرماييد در چنين حكومتي آيا جايي براي مردم خطا كار و فاقد شعور مي ماند و يا به بيان ديگر، در زمانه اي كه همچون خامنه اي ها بر سر كارند، مردم بايد اجازه اظهار نظر پيدا كنند؟ منظور حضرت امام از كلمه ”راي“ همانا معني ”ديدن“ آن است ، يعني امام فرموده اند مردم فقط نظاره گرند و لا غير. معيار حقانيت و مشروعيت حكومت اسلامي راي اكثريت مردم نيست و
اصولا مردم داراي شعور كافي براي اين منظور نيستند
بله این تصویر یکی از علمای اسلامی از یک یا امت اسلامی است ؛ امتی که بی شعور هستند و اصولا نمی توانند در امور جاری کشور و حیات خود و فرزندان خود کاره ای باشند، تمام امورات از طرف آلهی مجهولال هویه به امام امت وحی میشود؟ سوال اینجاست که ایا مصباح یزدی جزوی از امامان است که به انها وحی میشود یا جزوی از امت است که نباید خودش را نخود هر آشی کنند؟
ستایش خرد را به از راه داد نگهبان سر است ان را سپاس نخست آفرینش خرد را شناس خرد بهتر از هر چه ایزد بداد



هشدار سه کشور بزرگ اروپايی به جمهوری اسلامی

به گزارش خبرگزاری فرانسه، ترویکای اروپايی (فرانسه، آلمان و انگلستان) طی نامه ای به رژیم تهران هشدار داده است که موفقیت گفتگوهای فردا جمعه در وین، بستگی به توقف کامل فعالیتهای مربوط به غنی سازی اورانیوم و همکاری کامل و شفاف رژیم تهران با بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل خواهد داشت.
وزاری خارجه سه کشور اروپايی بهمراه خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در نامه خود از رژیم تهران خواسته اند که بطور صریح و روشن متعهد شود که فعالیتهای حساس هسته ای را فورا به حال تعلیق در خواهد آورد.
بنا بر این گزارش، شرط دیگری که اروپايیان تعیین کرده اند، همکاری کامل و شفاف رژیم تهران با آژانس بین المللی انرژی اتمی از جمله رعایت پروتکل الحاقی به پیمان منع تولید و گسترش سلاحهای هسته ای است که شامل بازرسی از تاسیسات و مراکز هسته ای و نظامی جمهوری اسلامی می شود.
به گفته منابع دیپلماتیک در اتحادیه اروپا، لاریجانی خواستار دیدار با وزرای خارجه سه کشور اروپايی پیش از نشست ششم ماه مارس شورای حکام شده است.
همین منابع گفتند سه کشور اروپايی در نامه خود خاطرنشان کرده اند که حاضر به شنیدن پیشنهادهای جدید رژیم تهران هستند اما این پیشنهادها باید با توقف کامل برنامه های حساس هسته ای همراه باشد.
ولی کاردار جمهوری اسلامی در پاریس در یک کنفرانس مطبوعاتی که عصر امروز برگزار شد، گفته است "که در واقع در نشست فردا این اروپايیان هستند که باید پاسخ دهند که تا کجا حاضرند با رژیم تهران در زمینه مسایل هسته ای مذاکره و گفتگو کنند."
گفتگوهای هسته ای بین سه کشور اروپايی و رژیم تهران در پی لغو تعلیق فعالیتهای تبدیل اورانیوم در تاسیسات اصفهان قطع شد.
ترویکای اروپايی در اجلاس اضطراری 4 فوریه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی با ارایه قطعنامه ای شدیداللحن، ازسرگیری فعالیتهای هسته ای توسط رژیم تهران را محکوم کرد و از شورای حکام خواست پرونده رژیم تهران را به شورای امنیت سازمان ملل گرارش کند.
به عقیده ناظران، اگر تا روز دوشنه آینده ششم ماه مارس، رژیم تهران با تعلیق کامل فعالیتهای هسته ای خود موافقت نکند، شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی تصمیم به ارجاع پرونده به شورای امنیت خواهد گرفت

Thursday, March 02, 2006

لاریجانی بمب اتمی اسلامی را توجیح میکند


.................. بعد از سه سال تلاش نا موفق انواع اقصام
با نزديك شدن زمان برگزارى همايش آژانس بين‌المللى انرژى اتمى، تلاشهاى ديپلماتيك در زمينه يافتن راه حلى براى بحران اتمى ايران شدت گرفته است. خانم آنگلا مركل، صدراعظم آلمان امروز در يك تماس تلفنى با نخست وزير چين گفتگو و مشورت نمود. از جانب ديگر قرار است كه فردا نمايندگان سه كشور آلمان، فرانسه و بريتانيا با على لاريجانى در زمينه يافتن راه حلى براى بحران اتمى آن كشور در وين ديدار داشته باشند. گفته مى‌شود كه ديدار نمايندگان سه كشور عضو اتحاديه اروپا با مقامات ايرانى بنا به درخواست ايران برگزار مى‌شود.
وزير امور خارجه آلمان، فرانك والتر اشتاين‌ماير قرار است در مسير بازگشت خود از بلگراد توقفى در وين داشته باشد و در آنجا امشب با وزيران امور خارجه بريتانيا و فرانسه پيرامون برنامه اتمى ايران ديدار و گفتگو نمايد. گفته مى‌شود كه مذاكرات سه كشور آلمان، فرانسه و بريتانيا با لاريجانى آخرين تلاش اتحاديه اروپا پيش از برگزارى اجلاس شوراى حكام آژانس بين‌المللى انرژى اتمى خواهد بود. همايش آژانس بين‌المللى انرژى اتمى قرار است كه روز دوشنبه برگزار شود. در صورت عدم دستيابى به يك راه حل براى بحران اتمى ايران احتمال ارجاع پرونده اتمى ايران به شوراى امنيت تقويت خواهد شد. اين امر مى‌تواند به بهاى تحريم اقتصادى جمهورى اسلامى ايران تمام شود.
از جانب ديگر خانم آنگلا مركل، صدراعظم آلمان در واپسين روزهاى پيش از برگزارى همايش آژانس بين‌المللى انرژى، اتمى امروز در يك تماس تلفنى با نخست وزير جمهورى خلق چين، Wen Jiabao كوشيد تا امر دستيابى به يك راه حل ديپلماتيك را ممكن سازد. نخست وزير چين نيز در گفتگوى خود با خانم مركل اعلام نمود كه چين نيز از تلاش‌هاى ديپلماتيك اتحاديه اروپا حمايت مى‌كند. وى گفت كه امكان حل بحران اتمى ايران در آژانس بين‌المللى انرژى اتمى كماكان از بين نرفته است.
خبرگزارى آلمان ضمن انتشار خبر مربوط به ديدار نمايندگان سه كشور آلمان، فرانسه و بريتانيا با على لاريجانى به نقل از محافل ديپلماتيك اعلام كرد كه امكان موفقيت گفتگوهاى فردا نيز محدود است. بايد خاطر نشان ساخت كه گفتگوهاى بين روسيه و جمهورى اسلامى ايران پيرامون پيشنهاد روسيه ديروز بدون كسب نتيجه‌اى مشخص به پايان رسيد. روسيه به ايران پيشنهاد كرده است كه دو كشور در خاك روسيه اقدام به غنى سازى اورانيوم نمايند و آنگاه اين اورانيوم غنى‌شده براى مصارف غيرنظامى در اختيار ايران قرار گيرد. كشورهاى اروپايى و آمريكا نيز از پيشنهاد روسيه استقبال كرده‌اند. حال آنكه مذاكرات ايران و روسيه بر سر برنامه اتمى ايران نتيجه مشخصى بهمراه نداشت.

اهداف جمهوری اسلامی از اعتراض به بمب گذاری ها در آرامگاه




امامان شیعه در سامره:
تحلیل علیرضا نوری زاده در پی بمبگذاری آرامگاه امامان شیعه در سامره و تخریب گنبد،
مقامات جمهوری اسلامی ضمن اعلام عزای عمومی، غرب و در راس آنها آمریکا و بریتانیا را به این بمب گذاری ها متهم کردند. علیرضا نوری زاده تحلیلگر مسائل ایران و منطقه در مصاحبه با رادیو فردا می گوید: ابدا تصور نمی کنم که غیرت اسلامی برای این هیجان و سر و صدا و این بازی ها باشد، زیرا اولا آیت الله خمینی در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی اعلام کرد جمهوری اسلامی اگر ضروری بداند، می تواند احکام اسلام را تعطیل کند و در همان زمان ایشان حج را منع کرد و همچنین اشاره کرد اگر مسجد یا مرکز دینی در برابر طرحی قرار گرفت که به ضرر امت است، حکومت اسلامی می تواند آن محل را ویران کند. علیرضا نوری زاده در این باره به نمونه تعرضات جمهوری اسلامی به مراکز دینی و مقدس اشاره می کند و می گوید: در تمام این واکنش ها اهداف سیاسی دنبال می شود. ]
در پی بمبگذاری آرامگاه امامان شیعه در سامره و تخریب گنبد، مقامات جمهوری اسلامی ضمن اعلام عزای عمومی، غرب و در راس آنها آمریکا و بریتانیا را به این بمب گذاری ها متهم کردند. امیر آمرین از رادیو فردا از دکتر علیرضا نوری زاده تحلیلگر مسائل ایران و منطقه می پرسد با توجه به این که جمهوری اسلامی از آغاز شکل گیری از بی حرمتی به اماکن ادیان دیگر و حتی اماکن مقدس اسلامی دریغ نداشته است، چرا اکنون در این ماجرا انگشت اتهام را متوجه آمریکا می سازد، در حالی که آمریکا از این ماجرا نه تنها سودی نمی برد، بلکه در عمل با مشکلات بیشتری در عراق این کشور جنگزده روبرو شده است.
دکتر علیرضا نوری زاده: بنده ابدا تصور نمی کنم که غیرت اسلامی برای این هیجان و سر و صدا و این بازی ها باشد. به چند دلیل عمده: در درجه اول رژیم جمهوری اسلامی مطابق قواعدی که آیت الله خمینی آن را عنوان کرد و به ویژه در نامه بسیار معروفی که به آیت الله خامنه ای در زمان رئیس جمهوری ایشان و اختلاف با میرحسین موسوی نخست وزیر دادند، در آن نامه روی احکام ثانویه اشاره کرد. آقای خمینی تاکید کرد که اگر حکومت اسلامی ضروری بداند، می تواند احکام اسلام را تعطیل کند و حتی در همان زمان ایشان حج را منع کرد و یکی از مسلمات و اصول اصلی دین اسلام را ایشان متوقف کرد. و بعد ایشان باز اشاره کرد اگر مسجدی یا مرکز دینی در برابر پروژه طرحی قرار گرفت که به ضرر امت است، حکومت اسلامی می تواند آن مسجد و مرکز اسلامی را ویران کند.
این کار را جمهوری اسلامی در عمل بسیار کرد. مسجد فیض مشهد یکی از قدیمی ترین مساجد اهل سنت بود که بسیار هم معتبر بود، اما ویرانش کرد. بسیاری از آرامگاه ها و مزار بزرگان فلسفه و حکمت و تصوف را در شهرهای خراسان ویران کردند. مسجد بزرگ اهل سنت در زاهدان ویران شد. دهها مدرسه دینی و مسجد در شهرهای سنی نشین ایران از بی نرفت و فراتر از همه آنها حرم امام رضا بود که سعید امامی معاون فلاحیان و چهره اصلی قتل های زنجیره ای در اعترافاتش صریحا اشاره کرد که این حرم را بمبگذاری کردند تا شماری از مخالفان نظام را متهم کنند و آنها را وادار به اعترافاتی کردند که بعدها بی پایگی آن آشکار شد. در واقع در انفجار حرم حضرت رضا، هم به حرم آسیب رسید و هم تعدادی افراد کشته شدند.
و اخیرا ماجرای حسینیه دراویش گنابادی در قم در برابر چشم ما است. حسینیه ای که سراپای آن پر از شعارهای دینی و مذهبی بود. در آنجا قرآن و کتاب های دینی به وفور یافت می شد. شعرها و شعارهای اهل بیت در آنجا بسیار بود که ریختند، ویران کردند، سوزاندند و 24 ساعته این محل را به پارکینگ تبدیل کردند. پس آقایان حرمتی برای مقدسات قائل نیستند و زمانی که مصلحتشان ایجاب کند، پا روی قدسی ترین اماکن می گذارند. در 1987 وابستگان به رژیم جمهوری اسلامی در ماجرایی که به مکه خونین موسوم شد، در حالی که در شهر مکه هیچ تصویری از انسانی حتی پادشاه سعودی نیز در آن تصویر راه ندارد و کسی حق بالا کردن این تصاور را ندارد، تصاویر بیست سی متری آیت الله خمینی را بر در و دیوار آویختند و حتی بر روی کعبه شعارهایی از جمهوری اسلامی گذاشتند که نشان دهنده این بود که پس برایشان قدسیت اماکن معنایی ندارد.
و در مورد عراق هم شما اگر دقت کنید زمانی که مقتدی صدر در حرم حضرت علی پناه گرفته بود، انواع بی حرمتی ها را ایشان به حرم کرد، خمپاره به گنبد حضرت علی زد، بسیاری از مراکز را گلوله باران کرد، در همان حرم آقای مقتدی صدر اقدام به قتل مرحوم عبدالمجید خویی کرد و بسیاری از کتب و آثاری که از نظر شیعیان بسیار محترم و مقدس است، مورد تعرض قرار گرفت و جمهوری اسلامی نه تنها صدایش درنیامد، بلکه عملا به حمایت از آقای صدر پرداخت.
الان هم آنچه که در سامره رخ داده به مرور سایه ها دارد برکنار می شود و حقایق آشکار می شود که چه دستهایی پشت این ماجرا بوده و چه کسانی قصد داشتند با این آشوب درواقع وحدت بین مردم عراق و تشکیل دولت ائتلاف ملی که در آستانه تشکیل بود، برهم بزنند و اکنون مشخص شده همانهایی که سوءاستفاده از این ماجرا کردند، احتمالا دستهایشان یا وابستگانش پشت این ماجرا بوده.

تقويم جنسي هم به بازار آمد


به همت اداه ارشاد اسلامي قم:
اسفنديار صفاري
www.roozonline.com۱۱ اسفند ۱۳۸۴
چند روز پس از انتشار تقويمي از سوي بنياد بين المللي الغدير که در آن هيچ يک از مناسبت هاي ملي و حتا 12 فروردين و 22 بهمن نيز ذکر نشده اند، يک موسسه انتشار کتب مذهبي در قم اقدام به انتشار اثري با نام "تقويم زناشويي" کرده که اختصاص به توصيه هاي جنسي منسوب به پيشوايان مذهبي شيعه دارد. انتشار چنين آثاري با مجوز وزارت ارشاد در حالي صورت مي گيرد که از آغاز به کار حسين صفار هرندي به عنوان وزير ارشاد، موجي از محدوديت و سانسور حوزه نشر کتاب و مطبوعات را در بر گرفته است.
اثر بي نظير ارزشي
هفته گذشته اثري در قم منتشر شد با جلد چهار رنگ و صفحات داخلي دو رنگ تحت عنوان "تقويم زناشويي". اين کتاب که در تيراژ صد هزار جلد به چاپ رسيده، در قم گردآوري، تنظيم، طراحي و با مجوز ارشاد اسلامي قم،منتشر شده است. ناشر اين تقويم، که يکي از مراکز مورد حمايت دولتي و قضايي است، با اشاره به داشتن حق كپي رايت مندرجات اين تقويم، نسبت به كساني كه قصد اقتباس و يا استفاده از مطالب آن را كه از حليه المتقين و رساله هاي عمليه مراجع، گرفته شده هشدار داده است. حليه المتقين مجموعه اي از روايات درباره مسائل مختلف مذهبي است که بخشي آن به مسائل جنسي اختصاص دارد و بسياري از کارشناسان ديني، بخش بزرگي از مندرجات آن را نامعتبر مي دانند.
در تقويم زناشويي، چهار بخش در بين فصول مختلف در نظر گرفته شده كه نگاه به آن خالي از لطف نيست. بخش اول به موضوع خواستگاري اختصاص دارد، و پس از يک مقدمه کوتاه، تعريف خواستگاري به روايتي از امام صادق در باره نماز و دعاي خواستگاري امدهو از قول امام صادق گفته شده است: "هرگاه كسي اراده خواستگاري نمايد دو ركعت نماز بگذارد و حمد و ثناي الهي گويد و دعايي كه از صفحه 93 حليه المتقين نقل شده بخواند." در اين بخش همچنين ضمن "نهي انجام عمل جنسي در روزهاي قمر در عقرب" و تاكيد بر نهي عمل آن در ساير روايات اسلامي، در مورد ملاك انتخاب همسر روايتي نقل شده مبني بر اينکه: "زن باكره اي را بخواهيد كه فرزندان بسيار بياورد و سرينيش بزرگ باشد."
بخش دوم به بحث درباره آميزش جنسي اختصاص دارد، و با نقل رواياتي آمده: "هنگام آميزش با همسر فوري بر روي او قرار نگيريد و عمل دخول را انجام ندهيد" بلکه "پيش از آن با لمس زن، با او بازي و خوش طبعي كنيد زيرا اين عمل آميزش را براي شما پاكيزه تر و گواراتر مي كند." در اين بخش توصيه شده كه "هنگام دخول روبه قبله و يا پشت به قبله نباشيد" و با نهي آميزش به شكل ايستاده آورده است: "چهارپايان اين گونه جماع مي كنند و اگر فرزندي در آن هنگام بهم رسد مانند الاغ بر تخت خود بول مي كند."
در اين کتاب همچنين آميزش در شب اول ماه رمضان مستحب دانسته شده اما "فرزند حاصل از آميزش در شب عيد قربان را داراي شش و يا چهار انگشت در دست" دانسته و توصيه كرده "براي اينكه فرزند چشم چپ نشود به هنگام بعداز ظهر جماع نكنيد." "پشت بام و زير درخت ميوه دار "از جمله مکان هايي است که در اين تقويم به عنوان مكان هاي نامناسب براي آميزش ذكر شده و "فرزند حاصل از آميزش بر روي پشت بام را فرزندي منافق" و "فرزند حاصل از آميزش زير درخت ميوه دار را جلاد، آدمكش و يا كاهن و جادوگر "توصيف كرده و "فرزند حاصل از جماع در برابر نور خورشيد را همواره در نكبت و فقر" توصيف كرده است.
بخش سوم تقويم زناشويي به تغذيه جنسي پرداخته و به معرفي مواد غذايي كه شهوت را زياد مي كند پرداخته است كه برخي از نمونه هايش چنين اند:"خوردن انار نطفه مرد را زياد مي كند و فرزند را زيبا مي گرداند."" انجير را خشك و تر بخوريد كه جماع را مي افزايد.""پياز بخوريد كه سه خاصيت در آن هست بوي دهان را پاك مي كند، لثه را محكم مي نمايد و بر نطفه و قدرت جماع مي افزايد.""خوردن تره بعد از غذا مدر حيض، مقوه كمر و محرك باه مي باشد و نيروي جنسي را تحريك مي كند.""دم كرده گياه زعفران محرك قوه جنسي مي باشد.""روغن زيتون نطفه مرد را زياد مي كند."" مداومت در مصرف كاسني به هر كسي كه دوست دارد ثروت و اولادش زياد شود سفارش شده.""تخم كاهو سرد و خشك و مانع احتلام و سيلان مني مي باشد.""هر كس كدو را با عدس بخورد وقتي كه خدا يادش آيد دلش نازك گردد و جماع او بيشتر مي شود"."به زنهاي حامله كندر بخورانيد زيرا آنكه در شكمش هست اگر پسر باشد دانا، شجاع و قلب او پاك باشد و اگر دختر باشد صورت و سيرتش خوب مي شود و اطراف رانش بزرگ و نزد همسرش محبوب و سعادتمند مي باشد"." خوردن هويج كليه را گرم و آلت رجليت را بلند مي نمايد"."علاوه بر خوردني ها گياه حنا به عنوان خضاب اسلام و سيد گلها در دنيا و آخرت مي باشد و اين گياه باعث افزايش قدرت جماع مي شود".
در بخش چهارم اين اثر كه به حقوق زن و شوهر بر يكديگر مي پردازد "يكي از حقوق شوهر بر زن را مضايقه نكردن از نزديكي موقع اراده شوهر حتي بر پشت پالان شتر" آورده است.
علاوه بر اين در اين تقويم ارزشي در روزهاي مختلف توصيه هاي مختلفي در باره تاكيد و يا نهي از عمل آميزش جنسي از قول بزرگان دين نقل شده است.در حالي كه بارها و بارها در اين اثر به زنان توصيه شده که در خدمت به مرد و خود را تسليم مرد كردن در عمل جنسي کوتاهي نکنند، وظيفه آن ها را به طور متقابل بيان نكرده و فقط به چند سطر آن هم نظافت، خوشبويي، گشاده رويي، كمك به زن در انجام امور منزل، مهرباني و خوش اخلاقي با او و تحمل و بردباري پيرامون حرفهاي نارواي زن بسنده كرده است.
يک بام و دو هوا
هر هفته از سوي ائمه جمعه و يا برخي نمايندگان مجلس از گسترش بي بند و باري و فحشا در جامعه سخن گفته مي شود. در هفته هاي اخير موجي از اعتراض توسط نزديکان دولت نسبت به فيلم ها و کتاب هاي غيرخودي ها هم به راه افتاده است. با اين همه ظاهرا از نظر مقامات وزارت ارشاد، دوستان خودي مي توانندهرکاري بکنند. رياست اداره ارشاد اسلامي قم، بر عهده حجت الاسلام حميد رسايي از نزديكان مصباح يزدي، و مسئول دفتر جريان شناسي تاريخ معاصر است. او از جمله افرادي بود كه با نوشتن كتاب و سخنراني هاي متعدد، بخصوص در زمان تحصن نمايندگان مجلس ششم در زمان رد صلاحيت گسترده نمايندگان، اتهاماتي را به نمايندگان و روزنامه نگاران اصلاح طلب وارد کرد.
وي سال گذشته و در زمان حضور احمد مسجد جامعي وزير پيشين ارشاد در نمايشگاهي درقم به طرف وي حمله ور شد و به گفته شاهدان عيني ضرباتي هم نثار وزير وقت ارشاد كرد. حمله فيزيکي رسايي به مسجد جامعي تنها زماني پايان گرفت که برخي ماموران و مسئولان وقت اداره اطلاعات قم با دخالت خود، از شدت گرفتن ضرب و شتم وزير ارشاد جلوگيري کردند. اين در حالي است كه چه در زمان وزارت مسجد جامعي و چه مهاجراني، مديران منصوب مصطفي ميرسليم بر اداره ارشاد قم رياست مي کردند.
حالا اما رسايي خود به مدير کلي ارشاد اسلامي قم منصوب شده و تقويم زناشويي يکي از نمونه هاي آثار ارزشي مورد نظر اوست که در شمارگان 100 هزاري منتشر شده است.

Wednesday, March 01, 2006

بازداشت چهار محافظ مسجد عسگريه در سامره





01/03/2006 به ظن دست داشتن در بمب گذاری هفته پيش
مشاور امنيت ملی عراق ميگويد چهار محافظ ِ مسجد عسگريه در سامره که هفته پيش با بمب مورد حمله قرار گرفت، به عنوان مظنونين بمب گذاری بازداشت شده اند.
موفق رباعی در يک مصاحبه با خبرگزاری رويترز گفت شش تن ديگر در رابطه با انفجار مسجد دستگير شده اند.
به نقل از وزير امنيت داخلی عراق گزارش شده است که اينک اين مسأله مطرح است که چرا بمبگذاران، که ساعتها سرگرم کارگذاشتن بمب بوده اند ، هيچيک از محافظان را نکشته اند.
از زمان بمبگذاريهای ۲۲ فوريه تاکنون، صدها نفر بر اثر حملات تلافی جويانه به قتل رسيده اند، که ۶۰ تن آنها تنها در روز سه شنبه کشته شده اند.
به گفته پليس تازه ترين تلفات بمب گذاری در مقابل يکی از مساجد شيعيان در بغداد رخ داد که بر اثر آن ۱۵ تن جان خود را از دست دادند.

ایران اتمیAtomic Iran



In KABUL '
Iran must not have a nuclear weapon,' Bush said during a joint news conference with Afghan President Hamid Karzai in Kabul during Bush's first visit to Afghanistan today. 'And so the world is speaking with one voice to the Iranians that it's OK for you to have a civilian nuclear power operation, but you shall not have the means, the knowledge to develop a nuclear weapon,' he added. Bush said the United States supports diplomatic efforts by Russia to resolve the issue, which involve Moscow providing enriched uranium for Iran's civilian nuclear power plant and collecting the used uranium. 'I repeat to you, the most destabilizing thing that can happen is for Iran to have a nuclear weapon and we will work with friends and allies to convince them not to.' As Bush spoke, Iran's top nuclear negotiator said there is no need for a moratorium as a precondition to easing fears about the country's nuclear program, Interfax news agency said. 'There is no direct link between a moratorium and answers to questions' about the country's nuclear intentions, the agency quoted Ali Larijani as saying on his arrival in Moscow for talks with Russian officials. 'We provide answers to all questions in all circumstances. A moratorium is needed when there is something dangerous, but all of our activities are transparent!!,' Larijani said. He said Iran after 18 years of playing cat & muse is prepared to resolve concerns on its nuclear program through political means and added that Tehran is only insisting on exercising ? the rights it has within the framework of the International Atomic Energy Agency (IAEA).

لاریجانی در مسکو با تعلیق غنی سازی اورانیوم مخالفت کرد



به گزارش خبرگزاری فرانسه، هئیتی به سرپرستی علی لاریجانی، دبیر شورایعالی امنیت جمهوری اسلامی صبح امروز وارد مسکو شد. هدف از این سفر، گفتگو پیرامون پیشنهاد روسیه برای انتقال برنامه غنی سازی اورانیوم جمهوری اسلامی به خاک روسیه اعلام شده است. آقازاده، رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی نیز در این سفر لاریجانی را همراهی می کند.
این گزارش به نقل از آژانس روسی انترفاکس حاکیست لاریجانی طی سخنانی در فرودگاه مسکو، درخواست روسیه مبنی بر تعلیق برنامه های غنی سازی اورانیوم در ایران را رد کرد و گفت "تعلیق هنگامی ضروری است که خطری وجود داشته باشد، اما همه می دانند که فعالیتهای هسته ای ما شفاف است."
این در حالیست که تلویزیون NTV روسیه به نقل از تحلیلگران روسی اعلام کرد مسکو تنها در صورت تعلیق غنی سازی اورانیوم در ایران، با ایجاد مرکز مشترک غنی سازی برای رژیم تهران در خاک خود موافقت خواهد کرد.
همزمان پرزیدنت جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا که به کابل سفر کرده است، ظهر امروز در یک کنفرانس مشترک مطبوعاتی با حامد کرزای، رئیس جمهور افغانستان بار دیگر اعلام کرد رژیم تهران نباید به سلاح اتمی دست پیدا کند.
پرزیدنت بوش گفت بی ثبات کننده ترین عامل در این منطقه و در حتی جهان این است که رژیم تهران به سلاح هسته ای دست یابد و در این باره جامعه بین المللی اکنون با یک صدای واحد با رژیم تهران حرف می زند.
سفر لاریجانی به مسکو در حالی صورت می گیرد که شب گذشته در آستانه سفر هیئت جمهوری اسلامی به مسکو، حسین انتظامی، سخنگوی شورایعالی امنیت رژیم گفته بود "طرح روسیه اگر چه می تواند مثبت باشد، اما باید ادامه فعالیتهای تحقیقات هسته ای ما را تضمین کند و غنی سازی اورانیوم در مقیاس صنعتی را برای ما به رسمیت بشناسد."
منوچهر متکی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی نیز که به توکیو سفر کرده است، در مصاحبه با آژانس خبری کیودوی ژاپن به صراحت اعلام کرد که "رژیم تهران حتی اگر طرح روسیه را بپذیرد، غنی سازی اورانیوم در خاک ایران را متوقف نخواهد کرد."
از سوی دیگر هانس بلیکس، سربازرس تسلیحاتی سابق سازمان ملل شب گذشته در یک مصاحبه رادیويی گفت ارجاع پرونده هسته ای رژیم تهران به شورای امنیت غیرقابل اجتناب به نظر می رسد.
وی گفت بر اساس قطعنامه شورای حکام که در اوایل ماه فوریه صادر شد، پرونده رژیم تهران باید به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود و مدیرکل آژانس نیز باید گزارشهای قبلی و بعدی را به شورای امنیت ارسال نماید مگر آنکه رژیم تهران اعلام کند که تمام فعالیتهای مربوط به غنی سازی اورانیوم و تحقیقات هسته ای را کنار می گذارد.
هانس بلیکس در پاسخ به سئوالی در مورد تفاوت بازرسی های آژانس در عراق و ایران گفت تفاوت بسیار بزرگی وجود دارد، ما در عراق چیزی پیدا نکردیم، اما در ایران، زیرساخت های بزرگ هسته ای وجود دارد، در ایران شواهد بسیاری هست که رژیم تهران به سمت تولید سلاح هسته ای حرکت می کند.

Tuesday, February 28, 2006

البرادعی: ایران همچنان به غنی سازی اورانیوم ادامه می دهد


سه‌شنبه ۰۹ اسفند ۱۳۸۴
۱۳۸۴.۱۲.۰۹ راديوفردا علیرضا طاهری
«جمهوری اسلامی به رغم فشارهای جهانی و با بستن راه تحقیقات بروی بازرسان بین المللی به غنی سازی اورانیوم در ایران همچنان ادامه می دهد». این بخشی از گزارش دکتر محمد البرادعی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورای حکام آژانس است. نسخه هایی از این گزارش شب گذشته در اختیار رسانه های گروهی قرار گرفت. 35 عضو شورای حکام قرار است شش روز دیگر دوشنبه پانزدهم اسفندماه جاری درباره این گزارش بحث و تصمیم گیری کنند. البرادعی در گزارش تازه اش می نویسد اسباب تاسف و مایه نگرانی است که پس از سه سال تلاش های شدید آژانس برای تایید فعالیت های هسته ای در ایران، عدم اطمینان هایی در ارتباط با چشم انداز و ماهیت برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی همچنان به قوت خود باقیست. برپایه همین گزارش، جمهوری اسلامی آزمایش یک رشته از 20 سانتریفیوژ یا دستگاه گریز از مرکز در شرایط خلاء را آغاز کرده است. آغاز مجدد این روند یکسره به رغم نگرانی های بین المللی و نیز حکم آژانس بین المللی انرژی اتمی مبنی بر ضرورت توقف کامل فراوری و غنی سازی اورانیوم در ایران انجام گرفته است. گزارش تازه آقای البرادعی حکایت از این دارد که جمهوری اسلامی در راه تولید اورانیوم غنی شده در ابعاد بزرگ و صنعتی آن تصمیم گرفته است رشته ای از سه هزار سانتریفیوژ را در چرخه فرآوری و غنی سازی اورانیوم به کار گیرد. به نوشته آقای البرادعی جمهوری اسلامی برخلاف حکم بین المللی 13 روز پیش به رشته ای از 10 سانتریفیوژ پژوهشی در تاسیسات هسته ای نطنز گاز اورانیوم تزریق کرده است. این گاز با فراوری های لازم به اورانیوم غنی شده بدل می شود. گزارش البرادعی می افزاید شش روز پیش نیز جمهوری اسلامی رشته ای از 20 دستگاه را در خلاء آزمایش کرد که اکنون این بیست دستگاه برای تزریق گاز اورانیوم به آنها آماده شده است. به گفته آقای برادعی آغاز نصب یک رشته سه هزار دستگاهی از سانتریفیوژ های پیشرفته از نوع پ یک یا P1 در تاسیسات غنی سازی نطنز در سه ماه آخر سال جاری میلادی در ایران برنامه ریزی شده است. جمهوری اسلامی اعلام کرده است که خواستار نصب بیش از 50 هزار سانتریفیوژ در تاسیسات هسته ای نطنز است. البرادعی تاکید می کند که جمهوری اسلامی پس از گذشت سه سال تحقیقات آژانس همچنان پرسش های خطیر و سرنوشت ساز را در مورد برنامه های هسته ای اش بی پاسخ گذاشته است. محمد البرادعی در گزارش تازه اش به احتمال نظامی بودن برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی اشاره ای نمی کند اما بی درنگ یادآور می شود هرچند آژانس هیچگونه انحراف مواد هسته ای در جهت سلاح های هسته ای یا دیگر مواد منفجره هسته ای در ایران مشاهده نکرده است اما در این برهه در موضعی نیست که نتیجه گیری کند فعالیت ها یا مواد هسته ای اعلام نشده ای در ایران وجود نداسته باشد.

مبارزه علنی با ایدز




بیایید آشکارا با مردم در مورد ایدز سخن بگوییم و مبتلایانرا از رنج آن نجات بخشیم . واضح و مبرهن است که ایدز یک بیماری خطرناک است که از میمونی که شبیه انسان است به بشر عادی منتقل شده . مردم تا قبل از شیوع این ویروس خطرناک زندگی عادی شان را می کردند ، می زدند و می رقصیدند و کافه کاباره می رفتند و در رستوران غذا می خوردند و زن می گرفتند و به هم خون می دادند و بدون نگرانی به عملی که منجر به تولید مثل می شود مبادرت می ورزیدند .خلاصه بساط کباب و شراب هم بود و هر کس به فراخور وضع خود به حال کردن مشغول و به شعار جنگ نکن عشق بورز هیپی ها اجر می گذاردند .تا اینکه یکنواختی دلشان را زد و شیر پاک خورده ای، رفت پیش میمون آلوده ی نفرین شده و نمی دانم با او چکار کرد که گرفت و چون به بستر همسرش رفت او را هم آلوده کرد و یک بدبخت دیگر ( احتمالاً همسایشون اینا ) مبتلا شد و شوخی شوخی هزاران هزار و بعد ملیون ها نفر آلوده شد . واضح و مبرهن است که ویروس ایدز خیلی حرامزاده میباشد و سریع قیافه عوض می کند و هر چه سیستم ایمنی زور می زند ، ( ایدز) به حیات ننگینش ادامه می دهد . ایدز بر دو نوع است : بیولوژیک و پولیتیک . امروز می خواهیم نوع پولوتیک را زیر میکروسکوپ قرار دهیم . و به توصیه و مبارزه علنی علیه آن بپردازیم .ایدز در سال 57 از فرانسه به ایران وارد شد و چون بدن افراد پذیرش آن را داشت در عرض مدت کوتاهی تمام ساختار اجرایی و قانون گذاری را آلوده کرد وبه ملت هم در اثر هیجان بیش از حد و شور جوانی از اعمال رنجی که بر روی او صورت می گرفت لذت مازوخیستی دست می داد ... وقتی کار از کار گذشت دیدند ای وای ، رعایت نکات بهداشتی نکرده ، خود را به دست خلخالی ها ،هادی غفاری ها ، و ماشائالله قصاب ها و امسال تیغ زن ها داده . و از آن تاریخ به بعد که هیجان شور و جوانی و عشق آن که قابل گفتن نیست- فروکش کرد و و ملت را کهولت در پیش گرفت و فهمید که چه خاکی به سر کرده و سعی کرد که از دست منبع ایدز حکومتی بگریزد اما دیگر آن منبع ول کن نبود و ملت را دنبال می کرد و کاری که نباید انجام می شد انجام شد و روزانه بر تعداد مبتلایان افزوده می گشت . و خبرگان و متفکران و اندیشمندان برای اینکه به این بیماری مبتلا نشوند راه خارج در پیش گرفتند ولی ای اقا کجای دنیا افراد مشکوک به ایدز را دوست دارند که آمریکایی ها و اروپایی ها دوست داشته باشند ؟ تازه مال خودشان هم زیادی است چه برسد به نوع وارداتیش . نتیجه ان شد که از همان گیت اول با آن ها مثل یک ایدزی واقعی بر خورد شد . انگشت نگاری، ندادن ویزا، گرفتن پاسپورت به گونه ای دیگر... تازه پس از این ها مامور با دستکش به دنبال عوامل مرض تا انجا که گفتنی نیست را معاینه می کرد ( تازگی ها مشاهده شده که بر سر گذزگاه های مرزی وبلاگ آدم ها را با گوگل کشف می کنند و می خوانند و به استناد نوشته های آدم پی به بیمار بودن یا نبودن او می برند . از نشانه های بیماری که بگذریم عملکرد این ایدز حکومتی بسیار جالب است ...هسته مرکزی این ویروس در جاهای مخفی مثل سازمان های موازی و تاریکخانه ها تکثیر می شود و در محیط های کاملاً بسته و دور از چشم رشد می کند و به ناگهان از چند کانال به مردم اهل اندیشه هجوم می آورد .بخش تئوریک ان از طریق مطبوعاتی که با یک رگ مستقیم به این تاریک خانه ها وصل است ، به داخل جامعه حمله می برد و بخش پراتیک آن توسط اشخاصی که قیافه ترسناکی دارند و حال و حوصله درستی ندارند و گوشه چشمشان می پرد و لبشان از شدت خشم و عصبانیت می لرزد از طریق ماشین های پرده دار و بخصوص فولکس واگن ، به وسیله ابزاری مانند لنگه کفش و شیشه عرق و کارد و خنجر و طناب و سیم پیانو و دسته جک و آب حوض و شیاف پتاسیم وداروی نظافت و کابل و شلاق و وسایل مشابه به بدن های سالم هجوم می آورد و شخص را آلوده و در فاصله زمانی مختلف از چند ساعت گرفته تا چند ماه به آن دنیا روانه می کند . و گاه در بدن شحص می ماند و تا آخر عمر موجب هراس و وحشت او حتی از سایه خودش می شود . چگونه در مقابل ایدز حکومتی مصون شویم؟نا گفته نماند که درون دستگاه حکومتی گلبول هایی هستند که سعی میکنند عمل این ویروس را کند کنند و از میزان آسیب آن بکاهند . اما خود آن گلبول های بدبخت هم یکهو توسط ویروس خورده میشوند و آه و حسرت در دل گلبول های زنده مانده میگذارد . و آن گلبولها می رودند بر ضد ویروس برنامه درست میکنند و معتقدند که تا 700 سال دیگر شاید بتوان آن را ساکت کرد . البته سابقه آزمایش ها نشان داده که نه تنها ویروس بی خطر نشده بلکه ترتیب گلبول ها را به شکل پیچیده تری داده . . گاه مخ گلبول را نشانه رفته و او را تا آخر عمر علیل کرده ، گاه در سلول های تنگ ماده وحشت و تنهایی به گلبول خورانده و تا آخر عمر او را ساکت کرده ، گاه گلبول را با تقلب در انتخابات به بیرون از عروق حیاتی و پیشابراه پرت کرده ..اما سروران ارجمند ما باید ضمن توجه به عمل گلبول ها و کمک به مبارزه آن ها ، به فکر خودمان هم باشیم و جانمان را از دست این ویروس بدنهاد نجات دهیم . برای سالم ماندن خود و خانواده تان سعی کنید هیچ تماسی با ویروس نداشته باشید و به کا و زندگی و نماز روزه تان مشغول باشید .اگر کنجکاوی و شر و شور جوانی دارید و جلو رابطه داشتنتان را نمی توانید بگیرید ، با عرض معذرت با عرض معذرت ربانم لال از کاندوم استفاده کنید . این کاندوم در داروخانه خبر گزاری های دولتی فروخته می شود و خط قرمز نظام نام دارد و هر چند هی تنگ و گشاد می شود و باز هم زبانم لال از سز جایش در می رود ، اما بودنش بهتر از نبودنش است .( علامت مشخصه این کاندوم علامت ورود ممنوع و لطفاً خفه شوید در نوک آن است)این کاندوم خط قرمز باعث می شود ویروس به شما نزند و شما عمری سرافراز زندگی کنید.به خاطر این کاندوم شما اوج لذت را درک نمی کنید ؟ به درک که درک نمیکنید . مگر از جانتان سیر شده اید؟ همان یک ذره لذت کافی است .شما یک جور ارتباط برقرار کنید که نه سیخ بسوزد نه کباب . حرف هایتان را دو پهلو و سه پهلو بزنید و به جای برخی اسامی از سه نقطه در وسط کروشه استفاده کنید . مطالبتان را در لفاف بپیچید و با استعاره و کنایه و صنایع بدیع سخن بگویید . مطلقاً با عامل اصلی ایدز و پلاسما و مواد ناقل مانند سپاه و قوه قضائیه و وزارت اطلاعات و جدیداً شخص رئیس جمهور محترم کاری نداشته باشید . از ما گفتن بود . تو خواه پند بگیر خواه ملال .امیدوارم درس امروز باعث نجات جان شما خردمندان گردد .

Monday, February 27, 2006

ريچارد پرل: ما نمی توانيم به ايران اطمينان کنيم



۱۳۸۴.۱۲.۰۸ بی بی سی پرويز کامياب
ريچارد پرل از نظريه پردازان سرشناس نومحافظه کاران و رئيس سابق شورای سياستگزاری دفاعی وزارت دفاع آمريکا در دوره نخست رياست جمهوری جرج بوش، اخيرا خواستار سختگيری های بيشتر عليه ايران شده است. وی که هم اکنون کارشناس موسسه راستگرای آمريکن انترپرايز در واشنگتن است از دو سال پيش تاکنون ديگر منصبی در دولت آمريکا نداشته است اما حضور دائمی وی در رسانه ها حاکی از نفوذی است او که همچنان در واشنگتن دارد. "موقعیت ایران قوی تر نشده است" در ابتدای گفتگو با ريچارد پرل که از حاميان اصلی حمله به عراق بود به او يادآوری شد که برخی از صاحبنظران معتقدند آمريکا با از ميان برداشتن طالبان و صدام حسين موجب شد که ايران عملا برنده اصلی حمله آمريکا به افغانستان و عراق باشد تا جائيکه سناتور جمهوريخواه چاک هيگل اخيرا ايران را قدرتمندترين کشور خاورميانه خواند. از او سوال شد آيا او و بطور کلی دولت جورج بوش پيش از حمله به عراق انتظار چنين نتيجه ای را داشتند؟ آقای پرل می گويد: "من با توصيفی که شما از اوضاع کرديد موافق نيستم. اول از همه بايد بگويم که هنوز هيچ چيز تمام نشده است. من اين ايده که ايران به خاطر سرنگونی صدام از موقعيت قويتری برخوردار شده است را به هيچ وجه نمی پذيرم. من فکر می کنم که ايرانيان بسيار نگران ظهور يک جامعه موفق و دمکراتيک در عراق هستند." آقای پرل درباره حمايت های اخيرش از حمله به تاسيسات اتمی ايران گفت: "من گفته ام که اگر هيچ راه ديگری برای جلوگيری از دستيابی ايران به تسليحات اتمی وجود نداشته باشد آنوقت بايد حمله هدفمند را در نظر گرفت. اگر مجبور به اين کار شويم من معتقدم که ما می توانيم بخش بزرگی از تاسيسات اتمی ايران را که می شناسيم نابود کنيم و برنامه های اتمی اين کشور را برای سالها به تعويق بياندازيم. ما قابليت عظيمی برای حمله به اهداف ثابت با دقت بالا داريم. من اطمينان زيادی دارم که اگر کار به آنجا رسيد می توانيم ضربه ای جدی به برنامه اتمی ايران بزنيم." "ایران کار بیشتری در عراق نمی تواند انجام دهد" ریچارد پرل درباره نگرانی از اقدامات تلافی جويانه ايران در عراق می گويد: "من معتقدم که ايران در حال حاضر هر کاری بتواند برای دشوار کردن زندگی آمريکائی ها در عراق انجام می دهد. من فکر نمی کنم آنها قادر باشند کار بيشتری انجام دهند." او در پاسخ به اين سوال که آيا به نظر او امکان هيچ نوع سازشی بين ايران و آمريکا بدون تغيير سياسی جدی در حکومت ايران وجود دارد می گويد: "چيزی که ما هرگز نمی پذيريم، يک ايران اتمی است. من فکر نمی کنم که رهبری فعلی ايران حاضر به توقف برنامه های تسليحات اتمی خود باشد. بنابراين من امکانی برای يک آشتی واقعی بين دو کشور نمی بينم." وی در واکنش به اين ديدگاه که با توجه به نفوذی که ايران در عراق دارد بدون مصالحه آمريکا با ايران آرامش بر عراق حاکم نخواهد شد می گويد: "من معتقد نيستم که ما می توانيم به ايرانيان برای تشويق و يا حتی برقراری ثبات در عراق اطمينان کنيم زيرا عراق با ثبات تهديدی بنيادين برای آنهاست. روحانيون ايران چگونه می توانند در صورت ظهور يک نيروی دمکراتيک و پيشرو در همسايگی آنها در قدرت باقی بمانند؟ آنها خيلی چيزها از دست خواهند داد." اشتباهات آمریکا در عراق ريچارد پرل در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۲، چندماه قبل از حمله به عراق و هنگاميکه هنوز رياست شورای سياستگذاری دفاعی پنتاگون را بر عهده داشت در مصاحبه ای گفت که کشورهای عربی دارای یک فرهنگ مدنی بالقوه هستند که می تواند به نهادهای دمکراتيک بيانجامد و عراق احتمالا مناسبترين جا برای آزمودن اين نظريه است. وی در پاسخ به اين سوال که با گذشت سه سال از حمله آمريکا به عراق آيا فکر می کند که عراق در اين آزمون قبول شده است می گويد: "اين آزمون هنوز ادامه دارد. من معتقدم که ما مرتکب اشتباهات جدی در عراق شديم. اشتباه نه در تصميم خود برای پايين آوردن حکومت صدام بلکه در غفلت از اينکه ما تنها با همکاری نزديک با عراقی ها می توانستيم اين کار را بکنيم. متاسفانه ما در ابتدا چنين نکرديم و اکنون متوجه شديم که اين کوتاهی بزرگی بوده است. عراقی ها اکنون روند مسئوليت پذيری را آغاز کرده اند و اين کليد موفقيت در اين کشور است. من هنوز اطمينان زيادی نسبت به توانايی عراقی ها در ايجاد يک فرهنگ مدنی دارم." آقای پرل درباره اشتباهات آمريکا در عراق به درگيری وزارت دفاع آمريکا با وزارت خارجه و سازمان سيا بر سر همکاری نزديک با عراقی هايی نظير احمد چلبی هنگام ورود به عراق اشاره می کند و می گويد: "وزارت خارجه و سازمان سيا مخالف همکاری نزديک با عراقی ها بودند. وزارت دفاع موافق با آن بود. من بايد بگويم که از نظر بوروکراتيک، وزارت خارجه و سيا ديدگاه غلطی داشتند. متاسفانه در آستانه ورود به عراق نه وزارت خارجه و نه سيا لزوم حضور عراقی ها را در کنار سربازان آمریکایی درک نکردند. به اين ترتيب ما عملا به تنهايی وارد بغداد شديم." ريچارد پرل سمبل تفکر سازش ناپذير نومحافظه کاران آمريکا است که گرچه بدليل ناکامی های ارتش آمريکا در عراق از نفوذ آنها در تصميم گيری های سياسی و نظامی کاسته شده است، مصالحه ناپذيری آنها همچنان به قوت خود باقيست. حملات يازده سپتامبر ۲۰۰۱ راه را برای اجرای تئوری های نو محافظه کاران هموار کرد و ظاهرا دليلی وجود ندارد که تصور شود آنها يک بارديگر از اغمای سياسی باز نخواهند گشت.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?