رویارویی، فشار، پشتیبانی از ایرانیانرضا پهلوی در دیداری با نمایندگان رسانه ها در ساختمان کاپیتال، مرکز قانونگذاری آمریکا که بدعوت سناتور ریک سنتروم و سناتور مل مارتینز صورت گرفت، تاکید کرد که جهان باید تصویر بزرگی از بحرانی که کشورش را در برگرفته نظر بیافکند و در برخورد با رژیم مذهبی درایران، پیشنهادی مبنی بر سه اقدام بهم پیوسته را ارائه داد. وی در تشریح پیشنهاد خود به قانونگذاران آمریکایی گفت که بهترین راه برای مقابله با رژیم حاکم برایران، رویارویی، فشار و درهمان حال پشتیبانی ازمردم ایران است. رهبرمخالفان جمهوری اسلامی در توضیح جزئیات پیشنهاد خود گفت: باید با رژیم ملایان در هرنقطه ای که شرارت می ورزد مقابله کرد و لازم است که رژیم را بطور موثر تحت فشار قرارداد بنحوی که آسیبی به مردم ایران نرسد. دراین زمینه او مجموعه ای از تحریم های هوشمندانه و حساب شده که عرصه های اقتصادی – سیاسی، منافع شخصی و شالودۀ قدرت سردمداران رژیم را هدف قراردهد، توصیه کرد. سومین نکته ای که شاهزاده در پیشنهاد خود آنرا بسیار با اهمیت تلقی نمود، پشتیبانی های همه جانبه و بی اعتذارجهان از آرمانهای دموکراتیک مردم ایران بود. این خلبان پیشین جت های جنگنده افزود که عدم پذیرش جنگ، یک گزینۀ مصلحت اندیشانه است و تاکید کرد که گزینۀ جنگ (حمله نظامی) باید به کناری نهاده شود. بهمان نسبت روند دیپلماسی پایان ناپذیرنیز بیهوده و بی اثر است. وی گفت: طی چندین سال، برغم پشتیبانی های معتبراتحادیۀ اروپا، روسیه، سازمان ملل و ایالات متحدۀ آمریکا، تنها ثمری که از بکارگیری دیپلماسی بدست آمده، این بوده است که رژیم مذهبی به هدف های خود در دستیابی به سلاح های کشتار جمعی نزدیکترشده است. رضا پهلوی یادآوری کرد که بخاطرعدم تصمیم گیری در میان بازیگران دیپلماسی بین المللی در قبال ایران، رژیم بطور خطرناکی بی پرواتر و جسورترشده است. سناتور سنتروم در پاسخ اظهارات شاهزاده رضا پهلوی و در تائید سخنان وی او را چهره ای برجسته و فعال برای اصول آزادی، دموکراسی و حقوق بشر برای هم میهنانش نامید و افزود که رضا پهلوی در دوره ای تاریک و بحرانی، احترام و اعتبارکشورش را پاس داشته است. طی روزهای اخیر، این دومین بار بود که رضا پهلوی در چنین جلسه ای شرکت می جست. هفتۀ پیش نیز رهبر ۴۶ سالۀ ایرانیان در جریان یک کنفرانس مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی که با حضور سناتور براون بک و برد شرمن، عضو دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا برپا شد، ضمن معرفی تنی چند از قربانیان شکنجه و زندانیان سیاسی پیشین رژیم، نسبت به تقارن و همگرایی سفر پرزیدنت خاتمی رئیس جمهوری سابق جمهوری اسلامی اعتراض کرد. درکنفرانس مطبوعاتی مذکور، سناتور براون بک، لایحۀ پیشنهادی "حقوق بشرایران" را ارائه داد و برد شرمن نمایندۀ کنگره (از حزب دموکرات آمریکا) دولت بوش را بخاطر اعطای اجازۀ سفرخاتمی به آمریکا مورد انتقاد قرارداد و آنرا امتیاز خشنود کننده ای برای رژیم ملایان نامید. اوایل تابستان امسال نیزرضا پهلوی در ادامۀ مبارزات خود علیه رژیم مذهبی در دیدار با بیش از چهل تن از نمایندگان مجلس ملی فرانسه، خواستار توجه مبرم وعاجل قانونگذاران و سایر سیاستگذاران ارشد این کشور بمسایل جنبش دموکراتیک در موطن خود شد. وی در پاسخ باین پرسش که درآینده برای خود چه نقشی قائل است اظهارداشت: ماموریت من سازماندهی و جلب توجه جهانیان به گرفتاریهای ملی مان و کمک به نزدیکترکردن اعضای اپوزیسیون ایرانی بیکدیگراست. او افزود: هدف من آن است که هم میهنانم بتوانند پس از رژیم، در یک انتخابات ملی شفاف شرکت جویند تا آزادانه نظام و دولت آینده را برگزینند. پس از آن در صورتیکه مردم ایران دیدگاه های مرا برای یک سیستم سکولار، مدرن و دموکراتیک پارلمانی بپذیرند، من بسیار مفتخر به انجام خدمت خواهم بود. رضا پهلوی، ولیعهد پیشین ایران، پیشگام مبارزۀ سیاسی علیه رژیم ستیزه گرای اسلامی ایران است. وی فارغ التحصیل آموزشگاه نیروی هوایی آمریکا و دارندۀ دانشنامۀ علوم سیاسی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و نیز نویسندۀ کتاب "نسیم دگرگونی"، آیندۀ دموکراسی در ایران است. او دارای همسر و سه فرزند دختراست.
# posted by Free_Iran_Now : Saturday, September 23, 2006
0 comments
پنچشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۸۵
۱۳۸۵.۰۶.۳۰
AEI Online
Michael Rubin
این اولین مقاله از یک سری مقالات تحلیلی است که به چشم انداز مسائل کلیدی در خاورمیانه میپردازد. مایکل روبین، محقق مقیم در موسسه امریکن انترپرایز نویسنده اصلی این سری مقالات است که به زبان عربی نیز در دسترس خواهد بود.
اختلاف نظر در مورد برنامه اتمی ایران در کانون توجه کاخ سفید و جامعه بین المللی قرار گرفته است. در حالیکه پرزیدنت بوش در ابتدا به برلن، لندن و پاریس - که به اتحادیه سه اروپائی مشهور شده اند - اجازه داد که پیشگام مذاکرات با تهران باشند ، اما در 31 ماه می 2006 ( برابر با ) خانم کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه امریکا، پیشنهاد کرد که امریکا هم دخالت مستقیم تری در مذاکرات با ایران داشته باشد. پیشنهاد امریکا شامل بسته پیشنهادی اروپا و امتیازات و تشویق های دیگری نیز برای ایران بود، اما به شرط آنکه اول، ایران با تعلیق غنی سازی موافقت کند. اکنون، در حالیکه اغلب سیاست گزاران همچنان بر ادامه مذاکرات دیپلماتیک پافشاری میکنند، کسی به این پرسش اساسی نپرداخته است که دیپلماسی دولت ایران چگونه و بر چه اساسی است. تصور و برداشت ایران از مذاکرات دیپلماتیک چیست؟
فعالیت های دیپلماتیک برای حل نگرانی های منتج از فعالیت های هسته ای ایران همچنان ادامه دارد بدون اینکه دورنمای مشخصی از راه حل وجود داشته باشد.
اغلب مقامات سیاسی خواستار پرهیز از مقابله نظامی هستند. پس از آنکه دولت ایران به خواسته جهانی برای تعلیق غنی سازی اورانیوم پاسخ منفی داد، چین و فرانسه، هر دو، از واشنگتن خواستند که تلاش کند تا مناقشه از این بالاتر نرود و از مهار دیپلماسی خارج نشود. [1] تحلیل گران جدی و اهل عمل در امریکا، همگی در مورد هزینه های گزاف اقدامات نظامی هم نظر هستند. از جمله، دولت ایران میتواند پشتیبانی خود از اقدامات تروریستی را افزایش دهد، سربازان امریکائی در عراق در قبال عوامل و کارگزاران تهران و نیروهای شبه نظامی وابسته به آن آسیب پذیر هستند، رژیم فرصت سازمان دهی دوباره خواهد یافت تا ایرانیان را به دفاع از کشور فراخواند، و در نهایت بمباران مراکز صنایع اتمی تنها تاریخ دسترسی به بمب را به عقب می اندازد نه اینکه آنرا برای همیشه نابود کند.
اما آیا دیپلماسی، به تنهائی، کفایت پایان دادن به برنامه سلاح اتمی در ایران را دارد؟ آنچه به مذاکرات دیپلماتیک قوت و اعتبار میبخشد اعتماد دوجانبه است که طرفین معامله با درستکاری به قول و وعده های خود عمل کنند. پیشینه تهران در این مورد باعث جلب اعتماد نمیشود. چه در دوران تکوینی و شکل گیری اولیه ، چه در دوران شکوفائی و اوج رونق اصلاح طلبان و حتی همین امروز، سران و سیاستگزاران ایرانی نسبت به عرف دیپلماتیک بی اعتنائی خاصی ابراز کرده اند و بسیاری از موافقت نامه های خود را یکجانبه نقض کرده اند.
اشغال سفارت
بسیار باب روز شده است که امریکا را مقصر اصلی تیرگی روابطش با ایران قلمداد کنند. اما لازم به توضیح است که در همان ماه های اولیه انقلاب اسلامی واشینگتن آماده برقراری روابط دیپلماتیک با ایران بود. در اول ماه نوامبر 1979 ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه ایران، با زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی پرزیدنت جیمی کارتر در الجزیره ملاقات کردند و در باره برقراری دوباره روابط دیپلماتیک مذاکره کردند. سه روز بعد، در واکنش به این خبر، دانشجویان پیرو خط امام ( آیت الله روح الله خمینی) به سفارت امریکا در تهران حمله کردند و پنجاه و دو دیپلمات را به گروگان گرفتند. روز بعد از اشغال سفارت و گروگان گیری، آیت الله خمینی با صدای بلند این اقدام را تائید کرد. حتی شخصی مانند وارن کریستوفر، معاون وزیر امور خارجه در آنزمان که هواخواه صلح و تشنج زدائی بود، گروگان گیری را "تجاوز وقیحانه" به عرف بین المللی و نقض آشکار عهد نامه های ارتباطات دیپلماتیک و کنسولی 1961 و 1963 وین دانست. [2]
مقامات امریکائی تلاش کردند تا تصمیم گیری در دست افراد منطقی تر و خونسرد تر باشد تا آنها بر مشکلات فائق شوند. در ششم ماه نوامبر 1979، مقامات شورای امنیت ملی خبری را برای واشینگتن پست فاش کردند. در این خبر آمده بود که سیاست امریکا در قبال ایران، به خاطر گروگان گیری تغییری نخواهد کرد؛ نه اقدام نظامی، و نه حتی جابحائی نیروهای نظامی ابدا در مد نظر نمی باشند. [3] اما جالب اینجاست که هر گونه تلاش برای حل دیپلماتیک مشکل، اثری معکوس داشت. هم پسر خمینی، و هم جانشین آینده خمینی و رهبر کنونی نظام ، علی خامنه ای پس از اشغال سفارت به بازدید آنجا رفتند تا بی حرمتی رسمی به عرف بین المللی را مورد تائید و تاکید قرار دهند. [4]
اما آیا میتوان تصمیمات ضعیف یک ربع قرن پیش را به شرایط امروز اطلاق کرده و آنرا معیاری برای دیپلماسی با ایران تلقی کنیم ؟ نه به خودی خود. اگرچه سران تهران دائما برای تجاوزات امریکا، چه واقعی و چه تخیلی، درخواست معذرت خواهی از سوی آمریکا دارند، [5] همچنان به درستی گروگان گیری پافشاری میکنند و به این طریق، رویکرد رایج در تهران و بی اعتنائی به عرف بین الملل را یکبار دیگر مورد تاکید قرار میدهند.
عکس هائی که همین امسال از درون سفارت سابق امریکا در تهران گرفته شده مجسمه های دست و پا بسته گروگان های امریکائی در اونیفورم نظامی را نشان میدهد. در کنار این عکس ها شعار بزرگی از خامنه ای وجود دارد که از آن اقدام به عنوان "خنثی کردن نقشه های استکبار" یاد میکند. از درختهای حیاط سفارت شعارهای نابودی آمریکا آویزان شده است.
پیمان شکنی ها
پس از فیصله یافتن قضیه گروگان گیری، دولت ریگان سیاست خود را بر اساس مصلحت روز و عملگرائی بنیان گذاشت. آنچه از جریان موسوم به ایران- کانترا امروز در خاطره ها باقی مانده تنها مسئله غیرقانونی بودن کمکهای مالی از سوی دولت ریگان، برای نیروهای مقاومت نیکاراگوئه می باشد که پنهان از چشم کنگره امریکا انجام شد. اما از دیدگاه عرف دیپلماتیک، دوروئی سیاست گزاران ایرانی – که بسیاری از آنان هنوز قدرت قابل ملاحظه ای در تهران دارند – نیز اهمییت بسیار دارد. در سال 1986، و یک هفته پس از سفر محرمانه رابرت مک فارلند، مشاور امنیت ملی، به تهران جزئیات این سفر توسط مهدی هاشمی، داماد منتظری که در آنزمان جانشین خمینی بود در اعلامیه هائی در دانشگاه تهران پخش شد. شش ماه پس از آن، یا منتظری یا یکی از مشاورانش خبر ملاقات های مک فارلند در ایران را در مجله خبری الشریعه ، که در لبنان چاپ میشد و طرفدار سوریه بود، فاش کردند. در نهایت مشخص نشد این خبر را چه کسی برای مجله الشریعه فاش کرده بود چون اعترافات این پرونده بسیار ضد و نقیض بود. [6] در چهارم نوامبر 1986، که مصادف بود با هفتمین سالگرد اشغال سفارت، رئیس جمهور سابق و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، تحقق چنین ملاقاتی را به رسانه های بین المللی اطلاع داد. [7] صرف نظر از اینکه مذاکرات اسلحه برای آزادی گروگان ها خردمندانه بود یا نه، اما در مجموع کل داستان نمایانگر یک کوشش جدی، حساس، و پوشیده ای بود برای نزدیکی به دولت ایران. مسئولان امور در امریکا به ایرانیان اعتماد کرده بودند که سکوت خود را حفظ کنند. اما به هر دلیلی، مسئولان ایرانی و در نهایت رفسنجانی پیمان خود را شکستند.
قانون رشدی
پیشامد دیگری نشان میدهد که دولت ایران تا چه حد به وعده های خود پایبند است. در 14 فوریه 1989 خمینی، رهبر جمهوری اسلامی فتوائی برای قتل سلمان رشدی صادر کرد. چهار ماه قبل از مرگ خمینی، رئیس جمهور وقت، خامنه ای از سلمان رشدی خواست تا با پوزش خواهی از مرگ خود جلوگیری کند. رشدی پوزش خواست اما دولت ایران جایزه ای که برای مرگ او تعیین شده بود را در جای خود نگاه داشت. [8] در حقیقت، فقهای تند رو پوزش رشدی را به عنوان مدرک جرم تلقی کردند.
دروغهای آشکار و صاف و پوست کنده ایرانیها نباید ما را تعجب زده کند. آنچه واقعا باید مایه تعجب باشد این است که دولتهای غربی مرتبا در همان دام می افتند و اینچنین فریب میخورند.
در 24 سپتامبر 1998، دولت ایران بنا به خواسته وزارت خارجه بریتانیا وعده داد که به رشدی صدمه نخواهد زد. این شرط اصلی دولت بریتانیا برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بود. [9] اما در 14 فوریه 1999، افسران امنیتی ایران با صراحت تاکید کردند که مجازات مرگ رشدی را سرانجام به مرحله عمل خواهند رساند. [10] در 19 ماه می 1999، یکروز پس از اینکه تهران و لندن با مبادله سفیر موافقت کردند، رادیو صدای جمهوری اسلامی ایران سلمان رشدی را یک مرتد از دین برگشته خطاب کرد و به این طریق حکم مرگ وی را بر اساس قوانین اسلامی توجیه کرد. این داستان در ایران فراموش نشده است. در 12 فوریه 2005، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیانیه ای بدین مضمون صادر کرد، " سرانجام آنروز فرا خواهد رسید که رشدی مرتد به سزای اعمال خود، توهین به قرآن و پیغمبر، خواهد رسید." [11]
حرفه فریب
وعده های دیپلماتیک ایران بخصوص که وقتی پای منافع مادی و ثروتمند شدن در میان باشد، بیشتر غیر قابل اعتماد هستند. در 8 نوامبر 1996، معاون نخست وزیر، محمود واعظی قول داد تا در پیدا کردن ران آراد، افسر نیروی هوائی اسرائیل که ده سال پیش توسط نیروهای شبه نظامی وابسته به ایران به اسارت گرفته شده بود، کمک کند. یکی از اعضای هیات نمایندگی ایران گفت که این یک اقدام انسانی است و نه سیاسی. [12] اما پس از آنکه دولت های ایران و فرانسه قراردادهای خرید 10 جمبوجت ایرباس و 500 میلیون دلار در ماهواره های مخابراتی را منقعد کردند و شرکت توتال هم قرار توسعه منابع نفت ایران را گذاشت، وزارت خارجه ایران موضع خود را در مورد ران آراد معکوس کرد. [13] از آنجا که بیانات واعظی برای هموار کردن معاملات اقتصادی بیان شده بود، این واقعه نشان میدهد که هر چه بیشتر به رژیم ایران توجه شود و منافع اقتصادی آنان حفظ شود، همکاری دیپلماتیک آنان کمتر میشود.
دولت ایران همچنان نشان داده است که قرارداد ها و الزامات و تعهدات قانونی خود را تابعی از ایدئولوژی رسمی خود کرده است. در 8 ماه می 2004، تانکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرودگاه نوساز امام خمینی وارد شدند تا کنسرسیوم اطریشی و ترکیه ای (تاو) را از فرودگاه اخراج کنند. [14] بر طبق قرارداد قبلی، اداره تاسیسات فرودگاه به این کنسرسیوم واگذار شده بود اما انگار تعهدات بازرگانی و دیپلماتیک دولت هیچ اهمییتی نداشت. فرودگاه برای مدت طولانی سال بعد همچنان بسته باقی ماند. در نهایت در 3 ماه مارس 2005، وزیر ترابری ایران، محمد رحمتی بیان کرد : " سرنوشت فرودگاه امام خمبنی از سرنوشت شرکت تاو جدا شده است." [15] سپاه پاسداران برنده شد. اواخر همان سال، وزارت اطلاعات و نمایندگان تند رو مجلس قرارداد امضا شده دیگری را به مبلغ 3 بیلیون دلار با شرکت تلفن همراه ترک سل بهم زدند. علت فسخ این قرارداد آن بود که شرکت ترک سل به اندازه کافی ضد اسرائیلی نیست. [16] مهمترین نکته اینجاست که پرونده تمامی سلاح های پیشرفته و برنامه های اتمی و نظامی در دست نیروهای امنیتی-نظامی است و نه دیپلماتها. حتی اگر دیپلماتهای ایرانی صداقت هم داشته باشند، اطلاعات کافی در این موارد ندارند چه رسد به قدرت مذاکره از جانب مقامات ارشد تر.
افغانستان و عراق: ناهمخوانی حرف و عمل
همه دیپلماتها سعی بر آن دارند تا آنجا که ممکن است بهترین تصویر را از اعمال و سیاست های کشور خود ارائه دهند و احتمالا در بعضی موارد حقیقت را تا حدی میپیچانند تا مخاطب به کنه منظور آنها پی نبرد. دیپلماتهای ایرانی اما، غالبا یک پله هم فراتر رفته و آشکارا دروغ جعل میکنند. علیرغم وعده های فراوان عدم دخالت در امور داخلی و حتی وعده های همکاری، مقامات تهران تمامی سعی خود را کرده اند تا ثبات را در عراق و افغانستان بهم بریزند.
افغانستان گاهی به عنوان یک مدل همکاری موفقیت آمیز بین ایران و امریکا مطرح میشود. اگرچه دبیرکل سازمان ملل متحد، آقای کوفی عنان از "پشتیبانی بزرگ" ایران تمجید کرده است و همچنین یکی از کارمندان شورای امنیت ملی (امریکا) همکاری ایران با واشینگتن را مورد ستایش قرار داده است، اما حقیقت مطلب چیز دیگری است و کمترامید بخش. تمامی سعی و کوشش علی اکبر ناطق نوری، سخنگوی سابق مجلس و یکی از روحانیون طراز اول حکومتی، و حسین ابراهیمی، نماینده مخصوص خامنه ای در امور افغانستان، وادار کردن روحانیون افغانی به مخالفت خوانی با اهداف امریکا بود. [19]
در هشتم مارس 2002 فرماندهان افغانی دوازده مامور جمهوری اسلامی را که در حال سازماندهی مسلحانه افغانی ها بودند ره گیری کردند. [20] تضمین عدم دخالت ایرانی ها دروغ محض از آب در آمد.
با وجود این، مقامات امریکائی و بریتانیائی سعی کردند تا از ایران تضمین عدم دخالت در عراق را بگیرند. جک استرا، وزیر امور خارجه بریتانیا از وزیرخارجه سابق ایران، کمال خرازی قول گرفت که ایران هیچگونه دخالتی در عراق نخواهد داشت. محمد جواد ظریف، سفیر ایران در سازمان ملل متحد، همین قول را عینا برای ذلمای خلیلزاد، که در آنزمان نماینده پرزیدنت بوش برای آزادی عراق بود، تکرار کرد. اما هدف دیپلماسی ایران انحراف توجه برای اغفال بود. بلافاصله پس از سقوط صدام، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و با موافقت رهبر، 2000 سرباز و میلیشا و افراد سپاه قدس با تجهیزات کامل رادیو و بیسیم، پول نقد، جزوه های رزمی و سایر تجهیزات را به عراق نفوذ دادند. [21]
کاملا بی اهمیت است که عنوان شود خرازی و ظریف از این دو روئی اطلاع داشتند یا نه. از دو حال خارج نیست. یا آنها صاف و پوست کنده دروغ گفتند یا اینکه آنها در تصمیم گیری ها هیچ نقشی نداشته و بنابراین ، اعتبار لازم را برای مذاکره ندارند. اگر آنها در مذاکرات خود صادق و صمیمی نبودند، حداقل برای همه آشکار شد که موافقتنامه دیپلماتیک با ایران چقدر نابخردانه و نابجاست. مدت زیادی طول نکشید تا کاخ سفید نگرانی های خود را از رخنه های انجام شده در عراق اعلام کرد. [22] تا اکتبر 2003، نیروهای اعتلافی بیش از یکصد ایرانی را در عراق دستگیر کرده بودند. [23]
یک بار دیگر، وزیر امور خارجه ایران قول داد که از این پس رفتار خود را بهتر خواهند کرد. در 18 نوامبر 2003، خبرگزاری رسمی ایران گزارش داد که خرازی به جلال طالبانی، رهبر اتحاد میهنی کردستان و رئیس دوره ای شورای حکومتی وعده داده است که ایران از این پس در امور داخلی عراق دخالت نخواهد کرد. اما این بار، خرازی از اقدامات ایران در عراق آگاهی کامل داشت و آشکارا دروغ میگفت. علی نوری زاده، خبرنگار ایرانی در لندن که اغلب به عنوان تحلیلگر سیاسی نزدیک به کمپ محمد خاتمی و اصلاح طلبان شناخته شده است، متقاعبا از حضور فزاینده نیروهای امنیتی نیروی قدس در سرتاسر عراق گزارش داد. [24] هفته بعد، نوری زاده از همکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و میلیشاهای مقتدا صدر گزارش داد. [25] با وجود این، بالاترین مقام دیپلماتیک ایران در بغداد -- که خود عضو سپاه قدس بود -- اصرار داشت که ایران "شرایطی که ثبات عراق را تهدید کند نخواهد پذیرفت. " [26] چهار ماه بعد، نیروهای عراقی سی نفر از ایرانیانی را که در صفوف مقتدا صدر میجنگیدند دستگیر کردند [27] و آیت الله احمد جنتی دبیر قدرتمند شورای نگهبان، از مقاومت صدر ستایش کرد. او به عنوان پیشنماز در نماز جمعه تهران چنین عنوان کرد: " من واقعا باید از آنانی که در مقابل گرگهای خونخوار مقاومت کردند ستایش کنم،" [28] مقامات امریکائی اذعان دارند که چنین دوروئی هائی همچنان در عراق ادامه دارند. [29]
ایران اتمی
اگر آینده امنیت امریکا تا این حد در مخاطره نبود، دروغهای سابقه دار و فریبکاری های ایران هرگز به این حد اهمییت پیدا نمیکردند. اتمی شدن ایران باعث دگرگونی های بنیادی در تعادل استراتژیکی منطقه خواهد شد. مقامات ایرانی اغلب تکرار میکنند که برنامه هسته ای ایران صلح آمیز هستند. در 27 آگوست 2006 ، کاظم جلالی، منشی جلسات کمیته روابط خارجی و امنیت داخلی در مجلس ایران گفت: "هیچکس در ایران از تولید بمب اتمی و استفاده غیر صلح آمیز از انرژی اتمی دفاع نمیکند." [30] این گفته زیاد با حقیقت مطابقت نمیکند. گفته های سایر سران و آرمان پردازان رژیم دلایل بسیاری برای ابراز نگرانی ایجاد میکنند.
در چهاردهم دسامبر 2001 ، رفسنجانی که محتملا دومین مرد قدرتمند ایران است، اعلام کرد که "یک بمب اتمی کافی است که تمامی اسرائیل را کاملا منهدم کند. اما همان بمب در دنیای اسلام فقط موجب خرابی خواهد شد." وی اضافه کرد که، "این سناریو زیاد غیر قابل تصور نیست." [31]
در نقل قولی از سخنرانی آیت الله محمد باقر خرازی، دبیر کل حزب الله، در 14 فوریه 2005، که در سایت ایران امروز درج شده بود وی گفته است "ما توانائی ساختن بمب اتم را داریم و همین کار را هم خواهیم کرد. ما نباید از کسی بترسیم. امریکا بیش از یک سگ پر سر و صدا نیست."
در 29 ماه می 2005 ، حجت الاسلام غلامرضا حسنی نماینده مخصوص رهبر در استان آذربایجان غربی اعلام کرد که یکی از مهمترین هدف های ایران دستیابی به سلاح اتمی است. "بمب اتمی . . . هم باید ساخته شود." وی ادامه داد " قرآن به مسلمانان حکم کرده است تا هر چه بیشتر قوی شوند و تمامی نیروها را در دسترس داشته باشند تا قوی شوند." عدم محبوبیت حسنی در نزد ایرانیان ارتباطی به اصل موضوع ندارد. به عنوان یکی از محرمین و رازداران خامنه ای گفتار حسنی دریچه ای به افکار رهبر است. در فوریه 2006 ، در سایت اینترنتی روز، که به کمپ اصلاح طلبان نزدیک است نقل قولی از محسن غرویان بود که حاکی از این بود که دستیابی ایران به بمب اتمی یک اقدام "طبیعی" است. [34] محسن غرویان، که خود نیز یک روحانی است از نزدیکان اصلی آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، و یکی از سرشناس ترین نظریه پردازان رژیم است.
عدم اعتماد به سران تهران فقط ناشی از سخنان آنها نیست، بلکه بیشتر بر اساس اعمال آنها است. در دسامبر سال 2002، عکس های ماهواره گزارشات قبلی مبنی بر ساختن تاسیسات غنی سازی اورانیوم در نطنز، حدود یک صد و سی مایل در جنوب تهران، و تاسیسات آب سنگین در خنداب، واقع در سی و دو مایلی شمال غربی اراک ، را تائید کردند. احداث چنین ساختمانهائی قبلا به سازمان جهانی انرژی اتمی گزارش نشده بود. [35]
در فوریه 2003 ، آژانس بین المللی انرژی اتمی ، تیمی از بازرسان ویژه خود را برای تائید ادعاهای تهران که "تمامی فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی شفاف، آشکار و صلح آمیز هستند" روانه ایران کرد. [36] گزارش متعاقب این هیات عمق ترفند های ایران را نشان داد. ایران، ساختن 164 سانترفیوژ را به اتمام رسانده بود، در حال ساختن 1000 دستگاه جدید بود و طرح ساختمانی را در دست داشت که گنجایش حداقل 50000 دستگاه دیگر هم داشته باشد. بازرسان اعلام کردند که تهران واردات یک تن اورانیوم از چین را پنهان کرده و در ضمن مقداری از اورانیوم غنی شده نیز گم شده و قابل پی گیری نیست. [37]
ادعا های اولیه دولت ایران مبنی بر اینکه تمامی برنامه های هسته ای ایران بومی بوده و فقط برای مقاصد صلح آمیز میباشند دروغ از آب درآمد. همانطور که آژانس بین المللی انرژی اتمی گزارش داده بود، "هنوز دلیل وجود فلز اورانیوم برای چرخه سوخت هسته ای در تاسیاست ایران روشن نشده است. زیرا رآکتورهای آب سبک و رآکتورهای آب سنگین، هیچکدام، احتیاجی به فلز اورانیوم برای سوخت ندارند." [38]
پس از اینکه دروغ مقامات ایرانی آشکار شد، آنها داستان خود را بکلی عوض کردند. آنها از اصرار بر بومی بودن برنامه های اتمی خود دست برداشتند و ادعا کردند که اورانیوم های بسیار غنی شده به همراه دستگاه های وارداتی، احتمالا از پاکستان، به ایران رسیده اند. [39]
پاتریک کلاسون، یکی از دو نویسنده کتاب "مهار کردن جاه طلبی های اتمی ایران" میگوید، "اگر این داستان حقیقت داشته باشد، ایران تا کنون به مقدار قابل ملاحظه ای از کمکهای خارجی بهره گرفته است و توانائی بسیاری هم در پنهان کاری از خود نشان داده است." [40]
دانشمندان ایرانی بعدها اعتراف کردند که آزمایشات شیمیائی جدا سازی پلوتونیوم را با موفقیت انجام داده اند. پلوتونیوم 210 برای انفجار بمب اتمی از طریق واکنش های زنجیره ای قابل استفاده می باشد. [41] اگرچه در آنزمان مقامات ایرانی به بازرسان آژانس اتمی قول دادند که بزودی غنی سازی را متوقف خواهند کرد، اما هرگز به وعده خود وفا نکردند. [42] تهران، یکبار دیگر دروغ گفت تا به امتیاز های کوتاه مدت دیپلماتیک دست یابد. در 10 آگوست 2004 ، خرازی گفت که ایران غنی سازی را از سر نخواهند گرفت مگر اینکه تغییرات قابل ملاحظه ای در امنیت و منافع ملی ایران به وجود بیاید. [43] وقفه کوتاه در غنی سازی هفت هفته بیشتر طول نکشید و ایران غنی سازی را از سر گرفت بدون اینکه تغییرات قابل ملاحظه ای در شرایط امنیت و منافع ملی ایران به وجود بیاید. در حقیقت در آنزمان، موضع ژئوپولوتیکی ایران محکم تر شده بود، زیرا از یک طرف نیروهای امریکائی در عراق درگیر شورش های خونین شدند و از طرف دیگر قیمت نفت به بالا ترین میزان خود رسید. نیت قلبی خرازی، و اینکه وی قصد نداشت دروغ بگوید، باید که از دید ناظران غربی بی اهمییت باشد. در آوریل 2004 ، آژانس بین المللی انرژی اتمی رسوبات اورانیوم غنی شده در حد بمب اتمی را در تاسیسات دیگر پیدا کرد. [44] باز دروغ ایران فاش شد. در 24 سپتامبر 2004 ، شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین ، اطریش، ملاقات کردند. پس از بازگو کردن فهرست طولانی دروغهای تهران، تصمیم شورای حکام بر این شد که ، "زیر پا گذاشتن مفاد عهد نامه ان تی پی ( منع گسترش سلاحهای هسته ای) ، بی توجهی به الزامات قانونی خود در قبال عهد نامه، . . . به عنوان قانون شکنی از سوی ایران تلقی میشود." [45]
اگر نه دروغ های آشکار، تهران دائما روح معاهده ان تی پی را نقض میکند. از یک طرف متمم معاهده را امضا میکند ولی از طرف دیگر آنرا تصویب نمیکند. با این ترفند ها، هم ایران از امتیازات امضا کردن معاهده ان تی پی ، مانند دسترسی به تکنولوژی پیشرفته ، برخوردار می شود و هم از بازرسی های دقیق که لازمه مراعات مفاد متمم عهدنامه هستند، سر پیچی میکند. [46] مقامات ایرانی همچنین قول داده بودند که تا تصویب متمم عهدنامه در مجلس، مفاد آنرا کاملا مراعات کنند. اما باز هم این قول خود را شکستند. [47] بر اساس گزارشات آسوشیتد پرس، در اوائل سال جاری، دولت ایران به بازرسان آژانس بین المللی اجازه نداد تا از تاسیسات نطنز بازدید کنند. این یک تخلف آشکار مفاد ان پی تی بود.
نتیجه گیری
در 26 ماه آگوست 1987 ، در ملاقات با مردم در سالن شهرداری ، پرزیدنت رونالد ریگان از سیاست های اتمی خود در قبال اتحاد جماهیر شوروی دفاع کرد. وی اعلام داشت ؛ " ما هم اکنون در شرف امضای یک قرارداد تاریخی هستیم تا یک رده کامل از سلاح های هسته ای را از بین ببریم. اگر این قرارداد امضا شود، از این پس، اتکای ما فقط بر اساس اعتماد متقابل نخواهد بود. اتکای ما بر اساس بازرسی های دائمی و مدارکی خواهد بود که ما با چشم خودمان دیده باشیم. به قول روسها، دووریای پرووریای – اول صحت هر موضوع را تحقیق کن، سپس اعتماد کن. ما همین کار را خواهیم کرد." [49]
دیپلماسی ریگان بسیار موفقیت آمیز بود. اتحاد جماهیر شوروی در آنزمان دشمن بسیار نیرومندی بود. بجای آنکه ریگان برای تضمین مصلحت خود وارد مذاکرات دیپلماتیک شود، به ساختن و پرداختن مکانیزم هائی پرداخت که از تضمین وعده های روسها اطمینان کامل داشته باشد.
اما در مورد برنامه های اتمی ایران، وضع کاملا برعکس است. تهران همواره وعده داده بدون اینکه هرگز این وعده ها تحقیق یا تائید شوند.
اگرچه، دیپلماسی الزاما و ضرورتا ایجاب میکند که با دشمنان خود وارد مذاکره شویم، اما بسیار خطرناک حواهد بود اگر چنین تصور کنیم که واشینگتن و تهران قوانین بازی یکسانی دارند و به عرف و قوانین بین الملل به یک اندازه پایبند هستند. از همان ابتدای به قدرت رسیدن، حکومت اسلامی عرف و سنت دیپلماتیک و قوانین بین المللی را زیر پا گذاشته است. از آنجا که هدف خمینی از ابتدا، برقراری یک تئوکراسی بر اساس اصول مذهب شیعه بود ، نوشته های او به روشنی بازگو کننده سیاست های ایران هستند. خمینی در چندین رساله به توضیح مفهوم تقیه یا فریبکاری در اسلام پرداخته است. در چندین سخنرانی ضد غربی در نجف در سال 1970 خمینی از لزوم دروغ پردازی مجاز در دین صحبت کرد. [50] بسیاری از تحلیلگران از وجود اصل تقیه بیخبر هستند و اگرچه بسیاری از آنان از بحث در باره آن و وسعت استفاده سیاسی از آن طفره میروند تا مبادا دولت ایران بدنام شود، اما این مفهوم در دیپلماسی ایران رایج است و نفوذ دارد. اگر رهبران رژیم اسلامی احساس خطر کنند، [51] نه تنها خود را ملزم به دروغگوئی میدانند بلکه آنرا به راحتی توجیه دینی هم میکنند. هم از لحاظ مذهبی و هم از منظر سیاسی، برای آنان هدف وسیله را توجیه میکند. بنابراین، خمینی هیچ اشکالی در اظهاریه سراپا دروغ خود به روزنامه گاردین، درست قبل از به وجود آمدن جمهوری اسلامی، نمیدید. در آن مصاحبه وی اظهار داشت که "من هیچ قدرت دولتی برای خودم نمیخواهم ، و هیچ علاقه ای به کسب قدرت شخصی ندارم" . [52] شاید هنوز تهران از دیپلماسی استفاده میکند تا امتیاز کسب کند و پاداش بگیرد. شاید تهران از غرب درخواست پوزش کند تا خود را به عنوان قربانی جلوه دهد و درخواست امتیازات باز هم بیشتری کند، اما جوهر دیپلماسی ایران عدم صداقت است. رهبران ایران هر چه لازم باشد میگویند و هرچه لازم باشد انجام میدهند تا زمان بخرند و به توانائی اتمی دست یابند.
آقای مایکل روبین محقق مقیم در موسسه امریکن اینترپرایز است.
آقای جفری آذروا، پژوهشگر موسسه امریکن اینترپرایز و خانم نیکول پاسان ، دستیار ویراستار، در ویرایش مقالات " چشم انداز خاورمیانه" به آقای روبین یاری می رسانند.
نت ها و پانویس ها
1. استیون لی مایرز، "روسیه اظهار داشت که تحریم علیه ایران زودرس است،" روزنامه نیویورک تایمز، 25 آگوست، 2006 و ؛ مگی فارلی، "امریکا ممکن است ایران را مهار کند،" روزنامه لس آنجلس تایمز، 26 آگوست، 2006.
2. وارن کریستوفر، ویراستار، گروگانهای امریکائی در ایران (نیو هیون، انتشارات دانشگاه ییل، 1985) ، 11.
3. جان ام گوشکو و جی پی اسمیت، "دولت بازرگان استعفا داد؛ کارتر و مشاوران امنیتی دوبار ملاقات کردند،" واشینگتن پست، 7 نوامبر، 1979. گری سیک، کارمند سابق شورای امنیت ملی جزئیات این ملاقات را در مقاله ای به عنوان "گزینه ها و محدودیت های اقدامات نظامی،" که در کتابی به ویراستاری وارن کریستوفر ، گروگانهای امریکائی در ایران، 47-144 چاپ شد.
4. معصومه ابتکار، تصاحب در تهران: داستان درونی تسخیر سفارت امریکا در سال 1979 (وانکوور: انتشارات تالن، 2000)، 86.
5. در یک مقطع، مقامات ایرانی از پرزیدنت کارتر خواستند که برای آزادی گروگانها از ایران پوزش بخواهد. (اسکات آرمسترانگ ، " بسیار محرمانه،روزنامه های ایرانی از نقش امریکا در ایران سخن میگویند،" واشینگتن پست، 19 سپتامبر، 1980). در سال 1999 ، دولت ایران درخواست کرد که پرزیدنت بیل کلینتون برای سقوط هواپیمای ایرانی توسط ناو هواپیما بر وینسنز در سال 1988 پوزش خواهی کند. پرزیدنت رونالد ریگان بیش از ده سال پیش برای آن حادثه اظهار تاسف کرده بود. در 17 ماه مارس، سال 2000 ، خانم مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه وقت، مسئولیت تجاوزات امریکا به ایران ، از جمله پشتیبانی از کودتای 28 مرداد علیه محمد مصدق، 25 سال پشتیبانی از شاه و پشتیبانی از عراق در جنگ ایران و عراق را قبول کرد. (متن سخنان وزیر امور خارجه، خانم آلبرایت در شورای ایرانی-امریکائی ، 17 مارس، 2000 ، دفتر سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا). اما هنوز دو سال بعد محمد خاتمی رئیس جمهور وقت از امریکا خواست تا برای "اشتباهات گذشته" از ایران پوزش بخواهد (ایسنا ، 14 جولای، 2002).
6. نورا بوستانی، "مجله ای در بیروت گزارش داد که مک فارلن مخفیانه به تهران رفته است"
واشینگتن پست، 4 نوامبر ، 1986. ؛ استنلی رید، "ورق بیروت: مجله الشریعه،" هفته نامه نیشن، 20 دسامبر، 1986.
7. جان تاور، گزارش کمیسیون تاور (نیویورک، انتشارات بنتم، 1987)، 51.
8. جاناتان راندال، "داستان نویس از مسلمانان پوزش خواست،" واشینگتن پست، 18 فوریه ، 1989. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران ایرانی و عربی رفتار نامناسب رهبران ایران را در قبال سلمان رشدی تقبیح کرده اند. برای رشدی: یکصد دانش پژوه عرب و مسلمان برای آزادی بیان، پاریس: لا دکوورت، 1993.
9. یان بلاک، "پیشرفت و عبور از مانع رشدی،" روزنامه گاردین (لندن)، 25 سپتامبر، 1998.
10. "تهدید رشدی دوباره تاکید شد" تایمز مالی ، 15 فوریه 1999.
11. " تند رو ها در تهران اعلام کردند که مجازات مرگ رشدی هنوز به قوت خود باقی است،" آژانس فرانس پرس، 13 فوریه ، 2005.
12. " ایران موافقت کرد که برای یافتن خلبان اسرائیلی، رون آراد کمک خواهد کرد،"
آژانس فرانس پرس، 8 نوامبر ، 1996.
13. "ایران کمک برای یافتن خلبان اسرائیلی را انکار کرد،" آژانس فرانس پرس، 11 نوامبر ، 1996.
14. آفتاب یزد، 8 مه ، 2004 ؛ "فرودگاه جدید تهران هنوز بسته است،" خبرگزاری فارس، 11 مه ، 2004 ؛ کارل ویک، " برخورد سیاست ها در فرودگاه بسته ایران،" واشینگتن پست، 10 آگوست ، 2004.
15. "ایران فرودگاه جدید را افتتاح میکند،" اخبار روزانه خلیج (بحرین)، 3 مارس ، 2005.
16. " دولت ایران برای سرمایه گزاری ترکیه با مقاومت روبرو شد،" اخبار روزانه ترکیه،
28 جولای، 2004 ؛ محسن عسگری و گارت اسمیت، "محافظه کاران در مجلس جدید ایران قدرت نمائی میکنند،" تایمز مالی ، 24 سپتامبر ، 2004 ؛ "ترک سل در باره پیشرفت سرمایه گزاری در ایران گزارش داد،" وایر لس نیوز ، 25 سپتامبر، 2004 ؛ و " ایران سل جای ترک سل را به ام تی ان افریقای جنوبی داد،" ایرنا، 11 سپتامبر، 2005.
17. دفتر دبیر کل سازمان ملل متحد، "مصاحبه مطبوعاتی با کمال خرازی، وزیر امور خارجه"
( مصاحبه مطبوعاتی، تهران، ایران، 26 ژانویه ، 2002).
CFR.org . 18
"فلینت لوورت: دولت بوش برای معامله با ایران جدی نیست،" مصاحبه شورای روابط خارجی، 31 مارس ، 2006.
19. بیل سمیعی، "تهران به بازی جنگ اعصاب در افغانستان ادامه میدهد،" رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی، گزارش ایران، 28 ژانویه ، 2002.
20. داگلاس جل، " چالش یک ملت: اعمال نفوذ خارجی ها،" نیویورک تایمز ، 9 مارس ، 2002.
21. علی نوری زاده، "سپاه پاسداران شورای عالی انقلاب را همراهی میکرد،" الشرق الاوسط ، 25 آوریل ، 2003.
22. آری فلایشر، اطلاعات رسانی مطبوعاتی کاخ سفید، 23 آوریل ، 2003.
23. " تهران بخاطر دستگیری ایرانیان رسما به امریکا اعتراض کرد" آژانس فرانس پرس، 23
اکتبر ، 2003.
24. علی نوری زاده ، " افسر سابق امنیتی ایران: تهران عوامل نفوذی خود را از شمال تا جنوب در عراق مستقر کرده است،" الشرق الاوسط ، 3 آوریل ، 2004.
25. علی نوری زاده ، "منابع ایرانی: سپاه پاسداران به هزار تن از افراد مقتدا صدر آموزش عملیات جنگی و چریکی میدهد،" الشرق الاوسط ، 9 آوریل ، 2004.
26. همبستگی (تهران) ، 18 آوریل ، 2004.
27. مایکل هوارد ، "بحران عراق: دستگیری ایرانیانی که برای مقتدا صدر میجنگیدند باعث بالا گرفتن اختلافات شده است،" گاردین ، 13 آگوست ، 2004. بعلاوه نوری زاده گزارش داد که فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی در باره کمک هایش به تروریست ابومصعب الزرقاوی داستانسرائی کرده است. ( علی نوری زاده، "اعتراف ایرانیان به فراهم کردن کمک به الزرقاوی،" الشرق الاوسط ، 11 آگوست ، 2004.
28. صدای جمهوری اسلامی ایران، 13 آگوست ، 2004.
29. جاناتان فاینر و الن نیکمایر ، " سفیر ایران را به دوروئی در عراق متهم کرد،"
واشینگتن پست، 24 مارس 2006.
30. " استراتژی ایران استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی است،" خبرگزاری فارس،
28 آگوست ، 2006.
31. ایسنا ، 14 دسامبر، 2001.
32. " یکی از رهبران تند روی ایرانی اعلام کرد ایران بمب اتمی خواهد ساخت،"
سایت ایران مانیا، 14 فوریه ، 2005.
33. سایت خبری بازتاب، 29 می ، 2005.
34. کولین فریمن و فیلیپ شرول، " فتوا از ایران استفاده از بمب اتم را مجاز شمرد،" روزنامه دیلی تلگراف ، 19 فوریه ، 2006. البته غرویان بعدا حرف خود را پس گرفت ( ایسنا، 21 فوریه ، 2006 ).
35. گلن کسلر ، " تاسیسات اتمی ایران مایه نگرانی مقامات امریکائی است،" واشینگتن پست ، 14 دسامبر ، 2002. در سرپیچی از سازمان ملل متحد، دولت ایران تاسیسات خنداب را در 26 آگوست ، 2006 مورد بهره برداری قرار داد ( علی اکبر دارینی ، " در سرپیچی از سازمان ملل، ایران راکتور اتمی را افتتاح کرد،" آسوشیتد پرس ، 26 آگوست ، 2006 ).
36. کمال خرازی ، نقل قول شده در بی بی سی ، " ایران ، ستیزه جوئی در برنامه های اتمی،"
14 دسامبر ، 2002.
37. شورای حکام ، آژانس بین المللی انرژی اتمی ، " اجرای مفاد ایمنی موافقت نامه ان تی پی در جمهوری اسلامی ایران،" 6 جون ، 2003.
38. در همان مرجع قبلی.
39. در همان مرجع قبلی ، 26 آگوست ، 2003.
40. پاتریک کلاسون ، " بدست آوردن پشتیبانی عملی برای برنامه های اتمی ایران،" نگاه بر سیاست ، شماره 784. ( انستیتوی واشینگتن برای سیاست های خاور نزدیک ، واشینگتن ، دی سی ، 27 آگوست ، 2003).
41. شورای حکام ، آژانس بین المللی انرژی اتمی ، " اجرای مفاد ایمنی موافقت نامه ان تی پی در جمهوری اسلامی ایران،" 13 مارس ، 2004.
42. در همان مرجع قبلی ، اول سپتامبر ، 2004. در نوامبر 2004 ، مقامات ایرانی دوباره موافقت کردند که غنی سازی را معلق کنند ؛ در 15 آگوست ، 2005 ، پرزیدنت محمود احمدی نژاد اعلام کرد که اینبار فرایند غنی سازی غیر قابل برگشت است ( ایسنا، 15 آگوست 2005 ).
43. "وزیر خارجه ایران اعلام کرد که ایران غنی سازی را معلق کرده است،" 10 آگوست ، 2004، خبرگزاری آلمان به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران
44. لوئیس شاربونو ، " اورانیوم غنی شده در حد بمب اتم در ایران پیدا شد،" رویترز ، 2 آوریل ، 2004.
45. شورای حکام ، آژانس بین المللی انرژی اتمی ، " اجرای مفاد ایمنی موافقت نامه ان تی پی در جمهوری اسلامی ایران،" 24 سپتامبر ، 2005.
46. چن زاک، سیاست های اتمی ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی : تطور برنامه 2+ 93 ( واشینگتن: انستیتوی واشینگتن برای سیاست های خاور نزدیک ، 2002 ) ، 18-10 ؛
آژانس بین المللی انرژی اتمی ، " ایران مصوبات ایمنی الحاقی به ان تی پی را امضا کرد،" گزارش دفتری 18 دسامبر ، 2003.
47. آژانس بین المللی انرژی اتمی ، " ایران مصوبات ایمنی الحاقی به ان تی پی را امضا کرد،" گزارش دفتری 18 دسامبر ، 2003.
48. مایکل سلاکمن ، " با نزدیک شدن ضرب الاجل، ایران سرسختانه برنامه های اتمی خود را ادامه میدهد،" روزنامه نیویورک تایمز ، 22 آگوست 2006.
49. " گوشه هائی از سخنرانی پرزیدنت در باره روابط شوروی و امریکا ،" روزنامه نیویورک تایمز ، 27 آگوست ، 1987.
50. امام خمینی ، " حکومت اسلامی " در کتاب اسلام و انقلاب ، ویراستار حامد الگار ،
( لندن : ک پی آی ، 1981 )، 34، 72، 95، 133، 144، 147.
51. هیچ راهی برای تخفیف فشاری که ایران احساس میکند وجود ندارد. در ضمن این فشار ارتباطی به حضور امریکا در عراق یا افغانستان ندارد. برنامه های اتمی ایران پیش از هر دو آنها شروع شد. مشکل اصلی آنها این است که قدرت زیادی ندارند. هدف آنها صدور ایدئولوژی حکومتشان است و هر گونه مقاومت را به حساب دشمنی میگذارند.
52. گاردین ( مصاحبه مطبوعاتی با آیت الله خمینی ، 16 نوامبر ، 1978 ) ، به نقل قول از جلال متینی در مقاله ، " راستگو ترین فرد تاریخ معاصر ،" ایرانشناسی ، 14 ، شماره 4 ( زمستان 2003 )
# posted by Free_Iran_Now : Friday, September 22, 2006
0 comments
BY MICHAEL RUBIN
The Iranian government continues to enrich uranium despite Secretary of State Condoleezza Rice's generous package of incentives--and in defiance of the U.N.'s Aug. 31 deadline. Still, European officials hold out hope for the success of diplomacy. On Sept. 15, Javier Solana, the European Union's foreign policy chief, said, "We are really making progress. Never before have we had a level of engagement . . . as we have now." Diplomats will look for any hopeful sign from Iranian President's Mahmoud Ahmadinejad's forthcoming U.N. speech. But can talk work? Successful diplomacy requires that both sides negotiate in good faith and honor commitments. That Tehran's track record undercuts confidence should not surprise. From its very inception, the Islamic Republic has eschewed diplomatic norms.On Nov. 4, 1979, Iranian students seized the U.S. Embassy in Tehran, holding 52 hostages for 444 days. Warren Christopher, deputy secretary of state during the crisis, called the Iranian move a "flagrant violation" of the 1961 Vienna Convention on Diplomatic Relations and the 1963 Vienna Convention on Consular Relations. But Iranian officials endorsed the seizure. Ayatollah Ruhollah Khomeini praised the students. His successor as supreme leader, Ali Khamenei, showed support with a visit to the embassy soon after its seizure. Ironically, while the Iranian leadership often demands apologies for transgressions both real and imagined, it continues to uphold the righteousness of hostage seizure, underscoring official contempt for diplomatic convention.Still, the embassy seizure might be long forgotten had Tehran's disdain for diplomatic norms been the exception rather than the rule. In 1986, former U.S. national security advisor Robert McFarlane's traveled to Tehran. While the Iran-Contra Affair is remembered today for the Reagan administration's attempts to circumvent Congressional prohibition of funding of the Nicaraguan resistance, it also illustrates the inadvisability of trusting Tehran. President Reagan sought to win the release of American hostages in Lebanon but, as soon as Washington compensated Tehran for its bad behavior, its militias accelerated hostage seizure. Diplomatic enticement--bribery by another name--backfired. But diplomacy is not just about incentives; it is also about trust. What could have been just a failed initiative turned to scandal when, on the seventh anniversary of the embassy seizure, Ali Akbar Hashemi Rafsanjani, today the chairman of the Expediency Council, broke a pledge of secrecy and revealed the meetings to the international press.Iranian authorities showed diplomatic duplicity once again after Khomeini issued a declaration calling for author Salman Rushdie's death. Four months before Khomeini's death, then-president Khamenei demanded that Mr. Rushdie apologize in exchange for cancellation of a religious edict ordering his murder. Mr. Rushdie apologized, but the Iranian government nevertheless kept the bounty in place. President Khamenei was insincere, his diplomacy was a tactic. By winning an apology, he confirmed Mr. Rushdie's guilt.Iranian lying should not surprise; what should is how often Western governments fall prey to it. The British government demanded that Tehran lift the bounty on Mr. Rushdie's head as a precondition to re-establish relations. On Sept. 24, 1998, the Iranian government said it would do nothing to harm Mr. Rushdie. No sooner had London and Tehran exchanged ambassadors, than Iranian authorities once again reversed themselves.For U.S. forces in Afghanistan and Iraq, the cost of Iranian lying is high. While Iranian diplomats pledged not to destabilize Afghanistan and, indeed, cooperate in its reconstruction, the Islamic Revolutionary Guards Corps sent in operatives disguised as school teachers to further instability. As Afghan President Hamid Karzai struggled to wrest control away from warlords, Afghan commanders intercepted a dozen Iranian agents and proxies organizing armed resistance.In Iraq, too, Iranian diplomacy has been duplicitous. Prior to the Iraq war, Iranian Foreign Minister Kamal Kharrazi and U.N. Ambassador Mohammad Javad Zarif, pledged Iranian noninterference to British Foreign Secretary Robin Cook and Zalmay Khalilzad, then President George W. Bush's envoy to the free Iraqis. But, Iranian journalists now describe how, days after Saddam's fall, the Iranian leadership dispatched 2,000 Revolutionary Guards replete with radio transmitters, money, and supplies. On Nov. 18, 2003, Mr. Kharrazi again pledged good behavior. He lied outright; his promise coincided with a new deployment of Iranian intelligence across Iraq. The Revolutionary Guard stepped up its training of Muqtada al-Sadr's militia. Hasan Kazemi Qomi, previously Iran's liaison to Hezbollah in southern Lebanon, became Tehran's top diplomat in Baghdad. Mr. Qomi assured diplomats that "Iran will not accept anything that destabilizes Iraq." Four months later, Iraqi forces captured 30 Iranians fighting alongside Sadr's militia.Earlier this month, I traveled to the Middle East to meet Shiite tribal leaders and urban notables from southern Iraq. They described how Iran has transformed its consulates in Karbala and Basra into distribution points for everything from money to shaped charges. That Tehran uses diplomatic pouches and protocols to safeguard its network reflects their insincerity. While the West approaches diplomacy with sincerity, the Islamic Republic mocks diplomatic convention to shield subversion.Iran's nuclear program raises the stakes of its deceit to U.S. national security. There is little doubt that Tehran's nuclear program is not peaceful. On Feb. 14, 2005, Ayatollah Mohammad Baqer Kharrazi, secretary-general of Iranian Hezbollah, promised, "We are able to produce atomic bombs and we will do that." In February 2006, Mohsen Gharavian, a Qom theologian well-connected to the Islamic Republic's staunchest ideologues, called Iran's possession of nuclear weapons "natural."Iran's nuclear program has advanced through the trust of diplomats and their willingness to provide hard currency in the name of dialogue and engagement. Between 2000 and 2005, European Union trade with Iran almost tripled. Tehran invested much of this money in arms and nuclear infrastructure. For more than a decade, through both the Rafsanjani and Khatami administrations, Iranian authorities hid the existence of a uranium enrichment plant at Natanz and a heavy water plant at Khondab. That Western diplomats label Mr. Rafsanjani a pragmatist and Mr. Khatami a reformer underscores the danger of judging Iranian officials by style rather than action.In February 2003, the Iranian authorities opened the secret plants to International Atomic Energy Agency (IAEA) inspectors. Their subsequent report was damning: Not only had the Iranian government designed the Natanz facility to house at least 50,000 centrifuges, but Tehran had the import of almost a ton of uranium from China, and could not account for missing processed uranium. During subsequent inspections, Iranian authorities repeatedly changed their stories when asked about the origin of weapons-grade uranium traces. Subsequent inspections exposed other lies. Finally, on Sept. 24, 2004, the IAEA Board of Governors, after recalling a litany of Iranian mistruths, found Iran in breach of its Non-Proliferation Treaty Safeguards Agreement. While Iranian officials have made many subsequent pledges to cooperate, their actions belie their words. They have yet to abide by the Additional Protocol's inspection standards and, earlier this year, turned away IAEA inspectors from Natanz in violation of the NPT.While diplomacy necessarily involves talking to adversaries, Washington should not assume that the ayatollahs operate from the same set of ground rules. During his long exile in Najaf, Khomeini endorsed taqiya, religiously sanctioned dissembling. From his perspective and that of his followers, the ends justify the means. Hence, Khomeini saw nothing wrong when he told the Guardian newspaper, just months before his return to Iran, "I don't want to have the power of government in my hand; I am not interested in personal power." Tehran may still conduct diplomacy to fish for incentive and reward but, at its core, Iranian diplomacy is insincere. The Iranian leadership will say anything and do anything to buy the time necessary to acquire nuclear capability. That Foggy Bottom still advises against any strategy that might undercut the possibility of some illusionary breakthrough signals triumph not of realism but of negligence. Diplomacy cannot succeed if one side is playing for real and the other only for time.Mr. Rubin, a resident scholar at the American Enterprise Institute, is co-author, with Patrick Clawson, of Eternal Iran: Continuity and Chaos (Palgrave, 2005).
Original article
# posted by Free_Iran_Now : Thursday, September 21, 2006
0 comments
by Gordon CuculluYou may not be interested in war, but war is interested in you.” Leon TrotskyIn a stunning interview given by former President Jimmy Carter to Der Speigel magazine the world was once again exposed to the embarrassing spectacle of a man who once led the free world reduced to disjointed, illogical, bitter rambling. If there are such critters as historical psychiatrists I would leave it to them to analyze and dissect the anger that seems to posses the man. Meanwhile, we have to deal with the fact that once he put down his Habitat for Humanity hammer and began to yap about world affairs he has been a train wreck. It is almost as if he has internalized his failed policies enacted while president and morphed them into a philosophy of life, a credo by which he defines all behavior and pronouncements. At root his ideology seems bizarre: an anti-democratic, anti-American advocacy for any individual tyrant or repressive movement regardless of brutality. North Korean dictators, Iranian theocrats, thuggish autocrats like Castro and Chavez, and blood thirsty terrorists – Carter seems to love them all. This from a man who in 1976, as an avowed liberal, ran on a platform of America supporting human rights for the world. That, again, is an issue for skilled analysts to address, but perhaps as P.J. O’Rouke notes, “it takes a serious therapy to be a liberal.” At root, it seems, may be a lack of moral courage. While at times Carter seemed to assume great moral courage – when he told the Delta Force commander that he alone was responsible for any failure of the Eagle Claw mission to free American hostages in Iran, for example. But he never seemed to have faith in the goodness of America and the American experience. As a consequence his self-anointed status as arbiter of the morally correct was severely undermined by his own lack of personal confidence and confidence in his country.When America began to unravel economically he spoke of a “malaise” that seeped into our national consciousness, in fact blaming the American people first. His constant use of moral equivalence was indicative of his worldview. Carter spared no pains to find an American fault when discussing our enemies. When the Soviet Union’s gulag was revealed, Carter’s UN Ambassador Andrew Young said while traveling abroad in Africa that “America has political prisoners too.” Carter backed his ambassador’s egregious statements. Most revealing of his moral flabbiness was that whenever he promoted his vaunted “human rights for all the world” campaign he picked his targets cynically. Walking on eggs around the world’s most egregious human rights violators, the Soviet Union and the Peoples Republic of China, Carter instead focused on flawed allies of America who were “our SOBs” in the Cold War vernacular. With cold, deliberate actions he destabilized Iran under the Shah and Nicaragua under Somoza. He came dangerously close to knocking Park Chung Hee in South Korea which would have provoked a second Korean War. In no case did he make any attempt to replace an authoritarian leader with democratic institutions, but rather cut the incumbent leadership off at the knees and tossed the remains to whatever revolutionary sharks swam in the water. As a consequence we saw a quick rise of a radical Islamic mullocracy in Iran and a communist-led takeover by the Ortega brothers in Nicaragua.The damage he did with a “break but don’t fix” policy was sufficiently severe that we are fighting the results today in the resurgent communism of Central and South America, and most tellingly in the war against Islamofascism which gained a huge amount of credibility by defeating Carter during the Iranian hostage crisis. Refusing to accept any personal responsibility for the war that now extends into the 21st century, Carter has instead inexplicably placed himself on the side of defending the horrid rogue regimes that sponsor or carry out terrorism throughout the world. He spares no criticism for America, Israel, or the UK all of whom are fighting the enemy that his irresponsibility helped create. In fact, Carter refuses to even acknowledge the presence of a fight.He continues to rationalize away any evil done by America’s enemies (and in fact, adamantly rejects use the word “evil” unless, possibly, when applied to George Bush), and minimizes any good that America does, particularly through force of arms. Most unsettling, in his Der Speigel interview was the feckless moral equivalency with which he addressed problems. Never would he even acknowledge that America was in a war, rather that all our present troubles are a result of the Bush administration “just refusing to talk to someone who is in strong disagreement with them.” This he oddly attributes to Bush’s “fundamentalism” which Carter speculates means that he “can’t bring himself…to negotiate…because the process itself is an indication of implied equality.” In other words, he rejects any of the months of overtures made directly to Saddam Hussein, through the UN, or by involved third parties. As David Limbaugh pointed out, “leave it to [Carter] to believe the worst about ‘fundamentalist’ Christians and the best of Islamofascist terrorists.” Perhaps it is part of Carter’s mindset that, as he told the Speigel interviewer, “I think that most people believe that enough time has passed that historical facts can be ignored.” Ignoring facts is his strongest characteristic.Whenever the interviewer tossed him a softball to hit, Carter used the opportunity to bash America. Referring to the “coalition of the pious” the Speigel interviewer unctuously asker Carter about the “moral catastrophes like the Iraqi prison scandal in Abu Ghraib and torture in Guantanamo.” Quite unsettling was that Carter never challenged this bald lie. Instead he launched into a rambling attack on the president as a “fundamentalist” and then justified his comments by equating the Bush administration through implication with the Islamofascist terrorists worldwide. Carter is in a position to review classified information on a range of topics, receive briefings, and participate in official and unofficial visits if he chooses. Instead he prefers a calculated stance of feigned ignorance. He could have had access to the Peers and the Schlesinger reports on Abu Ghraib, both of which were critical of leadership at the prison. They found that bad behavior is intolerable and must be punished but does not equate to torture or reflect national policy. Furthermore, both commented positively on the highly effective, humane treatment meted out at Guantanamo. Nor has Carter bothered to visit Guantanamo to see for himself, preferring to sit within his ideological comfort zone and shoot barbs at a president who he seems to want to fail along with American foreign policy. “Unfortunately after September 11 there was an outburst in America of intense suffering and patriotism,” Carter pontificated. Unfortunately there was patriotism? Perhaps we ought to have engaged in more of Carter’s patented blame-America-first policies capped by ineffectual negotiations with the killers? Carter would seem to agree. “You never can be certain in advance that negations on difficult circumstances will be successful.” [emphasis added] But that ought not deter us from talking with our killers because “if you don’t negotiate … your problem is going to continue and maybe even get worse.” Gee, what pain we could have saved if we’d just negotiated with Hirohito after Pearl Harbor. I’ll just bet things would have improved immediately.Carter takes pains to identify himself with mainstream America, at least with the Democrat Party. “I think I represent the vast majority of Democrats in this country,” he says with vintage Carter modesty. We assume that he means America, though the interview was held in Germany. Maybe not. His attitude and moral stance has more in common with soft-on-terror European-appeasers-in-denial than it does with Americans who are cognizant of the stakes of this fight. Those who share his attitude may not be interested in war with the Islamofascist terrorists. But the terrorists are definitely interested in war with them.Tellingly, Carter gets angry not at attacks on America but on a perceived implication that his failed presidency was, well, failed. Reacting to a Speigel comment that his “performance was often criticized,” Carter angrily reacted. “I had four years in the White House – it was not a failure. For someone to serve as president of the United States you can’t say it is a political failure.” On the contrary we can, and have, and will continue to recognize failure and call it by its proper name as long as Jimmy Carter represents the interests of the enemies of the United States more than those of the country that once mistakenly chose him as its leader. CRO
# posted by Free_Iran_Now : Thursday, September 21, 2006
0 comments
چهارشنبه، 29 شهریور ماه 1385
بيانيه شورای مركزی دفتر تحكيم وحدت در اعتراض به تعرض دولت و نهادهاي امنيتي به دانشگاههاي سراسر كشور.
متاسفانه در چند روز گذشته اقدامات تمامیت خواهان، سپهر سیاسی اجتماعی کشور را غم بار تر از پیش کرده است. ایشان بدون کوچکترین روا داری نظر مخالف و حتی متفاوت با آرا خویش قصد در حذف کامل دیگران دارند. بستن نشریات و روزنامه ها، بر خورد با احزاب مستقل و تحول طلب، رفتار خصمانه با سندیکا های کارگری، برخورد های قرون وسطایی با دانشگاهیان درهمه سطوح فعالیت های دانشجویی، تا بوجود آوردن فقر و بی کاری فراگیر و... همه و همه آتشی در سینه وطن دوستان و آزادی خواهان و معتقدان به دموکراسی بر پا می کند.
نشستن افراد بی صلاحیت بر مسند قدرت از آن جهت خطرناك است كه مي كوشند با خفه كردن صداي مخالفان جلوي هر گونه انتقاد از ضعف ها و ناشایستگی هایشان را بگيرند و سر در برف فرو مي برند به اين اميد كه ديگران آنها را نبينند. از سوي ديگر مي كوشند با ايجاد اشوب و بلوا و انداختن گناه آن به گردن ديگران دليلي براي بي درایتی خويش بيابند. اما دولت امنیتی نهم که در فقدان شرایط انتخابات آزاد و به قول آقای خاتمی بی اخلاقی و با کمترین در صد آرا در کل انتخابات های ریاست جمهوری اخیر ایجاد شده است خود روایتی دیگر در مسدود کردن تمام راههای ارتباطی مردم با حکومت دارد.
دولتي كه سوار بر امواج پوپوليسم و به كمك نيروهاي نظامي و شبه نظامی بر مسند حكومت تكيه زده است ، در ابتدا شعار آوردن نان بر سر سفره مردم را مطرح نمود و لیکن از قضا نه تنها نان بر سر سفره كسي نیامده است بلكه هزاران كارگر به علت بی تدبیری و نالایقی مسولان در این دولت، نيز بي كار شده اند. اما مسولین امور هر یک همانند گذشته با جار و جنجال و سر دادن شعار هایی تو خالی تر از دیگری، می كوشيد گناه اين بي لياقتي و بي تدبيري را به گردن دشمنان خيالي داخلي و خارجي بيندازد. از چشم آقایان حاکم بر دولت روزنامه نگاران، اقلیتهای قومی مذهبی، کارگران، دانشگاهیان و هر قشر و جریانی که این قابلیت را داشته باشد که بتواند با مطرح کردن پاره ایی از حقوق نقض شده ایرانیان وجهه سیاسی و اجتماعی کسب کند، خطر بالقوه برای امنیت نظام است!
متاسفانه مسولین در دولت نهم به جای بر خورد واقع بینانه با مسائل و مشکلات خانمانسور ایران و ایرانیان و استفاده از ظرفیت های دانشجویان، اساتید، روزنامه ها، روشنفکران، کارگران و تمامی دلسوزان کشور، براي خفه كردن صداي منتقدان و جلوگيري از نمايان شدن ضعفهایشان روزنامه ها را تعطيل مي كند و روزنامه نگاران و انديشمندان را به زندان مي اندازد و اكنون نيز در ننگین ترين اقدام تاريخ معاصر ايران سرگرم اخراج دوباره دانشجويان و اساتيد است تا خاطره تلخ انقلاب فرهنگی که موجب هرز رفتن چندین نسل از فرهیختگان ایران و هدررفتن سرمایه های این مرز و بوم شد، اذهان را بیش از پیش آزرده خاطر کند.
1- فشار به دانشگاهها بدان جهت صورت مي گيرد كه تنها صداي منتقد باقي مانده در كشور را نيز خاموش نمايد تا ديگر نقدي بر اقدامات نابخردانه و بدور از عقلانیت ایشان، صورت نگيرد. در حالی که دیپلماسی حاکمیت در بحران هسته ایی ایران زمین را هر روز بیش از پیش به لبه پرتگاه نزدیک می کند، در شرایطی که بر اساس تصمیمی بر خلاف قانون اساسی دو انتخابات شورای شهر و خبرگان رهبری به خاطر تمایل و خواست قدرت تجمیع شده است. در حالی که مردم ایران وضعیت وخیم اقتصادی را تجربه می کنند که منابع طبیعی ایران توسط آقایان و آقازادگان به تاراج می رود و طرح های کارشناسی نشده هر روز بیشتر و بیشتر ایرانیان را در نکبت فقر گرفتار می کند و... . در این میان تنها جایگاهی که برای دفاع از حقوق ضایع شده ایرانیان باقی مانده است، دانشگاه است و بس .گردبادی كه پيش ازاين مطبوعات و نهادهاي مدني را درنورديده بود، اكنون در صدد تخریب آخرين سنگر آزاد انديشي است.
2- موج جديد اين برخوردها با اظهارات رئيس دولت مبني برتسلط سكولارها بر دانشگاهها آغاز گرديد و از همان ابتدا نيز معلوم بود اين سخنان آغاز انقلاب فرهنگي دیگری است كه هدفی جزحذف منتقدين از دانشگاهها ندارد.
3- توجه به ابعاد اين یورش بي شرمانه نيز خالي از لطف نمي باشد احضار قريب به دويست دانشجو در طول چند روز به كميته های انظباطي، صدور احكام محرومیت از تحصیل براي دانشجويان، جلوگيري از ادامه فعاليت انجمن های اسلامي، توقیف نشريات دانشجويي و محدود کردن کانونهای فرهنگی تنها گوشه اي از اين تهاجم گسترده به دانشگاه است.
4- اما بي خردانه ترين اقدام در روزهاي گذشته عدم ثبت نام دهها تن از فعالين دانشجويي پذيرفته شده در آزمون مقطع فوق ليسانس در دانشگاههاي مختلف كشوربود. براساس این اقدام که نقض آشکار اعلامیه جهانی حقوق بشر است، ادامه تحصیل برای دانشجوياني كه وجه مشترك آنان انتقاد از كج سليقگي و بی درایتی مسئولان است – و شامل فعالين در نشريات، شوراهاي صنفي، انجمنهاي اسلامي و کانونهای دانشجویی مي باشد– با تهدید جدی روبرو شده است. نهاد های امنیتی دانشجویان را به دسته های مختلف تقسیم کرده اند و با هر دسته به شیوه ایی خاص و البته به دور از شرایط انسانی بر خوردمی کند. در این میان نه تنها دانشجویانی که در فعالیهای سیاسی و اجتماعی حضور داشته اند بلکه دانشجویانی نیز که در امور صنفی و آموزشی فعال بوده اند به کمیته های انظباطی فرا خوانده شده اند و ادامه تحصیل برای ایشان با تهدید جدی نهاد های قدرت در داخل و خارج دانشگاه روبرو شده است. این امر نشان دهنده زبونی حاکمیت است و از جُبن و خوف بیش از حد دلشیفتگان قدرت از دانشگاه و دانشجویان حکایت می کند. شرم آور است که عده ای خود را مجری عدالت علوی معرفی کنند و لیکن به سخنان روشنگر و حق محور علی به مالک اشتر بی اعتنا باشند و دیگر گونه عمل کنند؛ آنجا که ایشان می فرمایند ای مالک شرم بر تو اگر کسی در ملک تو با لکنت سخن خویش را بر زبان بیاورد. ولی بسیارند دانشجویانی که به خاطر ترس از اعلام قطعی شدن عدم اجازه ادامه تحصیل توسط نهادهای امنیتی، حتی جرات نمی کنند فریاد مظلومیت خویش را سردهند!!!
5- اين هجمه در حالي صورت مي گيرد كه مسئولين وزارت علوم در اظهاراتي مضحك از بسترسازي براي فعاليتهاي دانشجويي دم مي زنند و هر روز با لفاظيهاي گوناگون سعي در زيبا جلو دادن رفتار ننگ آور اين كابينه امنيتي و نظامي دارند. گویی ایشان در کذابی از یکدیگر سبقت می جویند! مسولین وزارت علوم تلاش می کنند اعمال حذفی و استبدادی خویش را در شعار تساهل و تسامح و پذیرفتن کثرت پنهان کنند. طرح هایی نظیر خانه تشکلها در حالی شکل گرفت که بسیاری از انجمنهای عضو دفتر تحکیم وحدت–بزرگترین و فراگیر ترین اتحادیه دانشجویی در ایران– به بهانه های واهی امکان فعالیت ندارند. و بیش از یکسال است که به علت واهمه حاکمیت از این تشکل دانشجویی، اجازه برگزاری نشست صادر نمی شود.
6– در اين ميان سكوت مدعيان اصلاحات نيز لكه ننگ ديگري است در كارنامه كساني كه دم از اصلاحات و و تشكيل جبهه حقوق بشر مي زنند اما در عمل حاضرند برای کسب منفعت خویش با هر نوای قدرتی، سازگار شوند .كساني كه به حقوق بشر و ازادي اعتقادي ندارند و از اين شعارها تنها براي جلب آراي بيشتر استفاده مي نمايند. براین دوستان باید زنهار زد که عملکردهای اینگونه بود که باعث شد در صحنه سیاسی اجتماعی ایران بازنده باشند.
در پايان دفتر تحكيم وحدت ضمن محكوم كردن اين اقدامات شرم آور اعلام میکند دانشگاه را خانه خود می داند و دفاع در برابر تعرضات و دست اندازی به آن را واجب و در این دفاع علی رغم تمامی فشار ها و تهدید ها از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد. از كليه دلسوزان مي خواهد در برابر اين اقدامات كه هدفي جز ايجاد خفقان و به بند کشیدن نهاد دانشگاه توسط عده اي معدود ندارد سكوت ننمايند كه سكوت امروز فرداي مصيبت باري را به بار خواهد آورد. از سوی دیگر بایستی یادآور شد؛ ایران ققنوسی است که بارها و بارها در دام قدرت مداران گرفتار امده است اما در آخر این ایرانیان بوده اند که با مقاومت در برابر تجاوزها و تعدی ها، آزادانه و با کرامت به حیات خویش ادامه داده اند.
شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدتشهریورماه 85
# posted by Free_Iran_Now : Wednesday, September 20, 2006
0 comments
رژیم تهران اصلی ترین مانع بر سر راه آزادی مردم ایران استبه گزارش خبرگزاری فرانسه از نیویورک، پرزیدنت جرج بوش، رئیس جمهوری آمریکا امروز طی سخنانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، رژیم تهران را اصلی ترین مانع بر سر راه مردم ایران برای رسیدن به آزادی و آینده ای بهتر دانست.
پرزیدنت بوش گفت رژیم تهران با تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای و سرکوب آزادیهای اساسی در ایران، اصلی ترین مانع بر سر راه مردم این کشور برای رسیدن به آزادی و آینده ای بهتر بشمار می رود.
رئیس جمهور آمریکا در سخنان خود مستقیما مردم ایران را مورد خطاب قرار داد و گفت شما شایستگی آن را دارید که در جامعه ای آزاد زندگی کنید و سرنوشت تان را خودتان تعیین نمائید، اما مانع اصلی بر سر راه شما، رژیم کنونی حاکم بر ایران است که آزادی شما را سلب کرده و سرمایه های کشورتان را برای حمایت از تروریسم و بنیادگرايی و دستیابی به سلاح هسته ای هزینه می کند.
پرزیدنت بوش گفت امیدوارم روزی فرا رسد که ایران و آمریکا دوستان خوب و متحدان نزدیکی برای یکدیگر باشند و این در حالیست که یک بانوی ایرانی روز دوشنبه با همراه داشتن پرجم ایران و امریکا به نام اولین فضانورد توریست در تاریخ ثبت شد . در حالی که در حکومت اسلامی دختران جوان ایرانی یا به گوشه زندان یا به دوبی پرتاب میشوند.
# posted by Free_Iran_Now : Tuesday, September 19, 2006
0 comments
خبرگزاری فرانسه طی گزارشی از نیویورک نوشت رژیم تهران و برنامه های هسته ایش در کانون گفتگوهای شصت و یکمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار دارد که از امروز با سخنرانی رئیس جمهوری آمریکا آغاز خواهد شد.
این گزارش حاکیست نشستهای چند جانبه و گفتگوهای فشرده ای در مورد این مسئله میان نمایندگان کشورهای عضو دائم شورای امنیت در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد انجام خواهد شد.
وزرای امور خارجه کشورهای عضو گروه 5 + 1 قرار است سه شنبه شب با هم در این زمینه گفتگو کنند.
بررسی بحران هسته ای رژیم تهران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در حالی از امروز آغاز می شود که برغم گفته های مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، هیچ پیشرفتی در گفتگوهای او با نماینده رژیم تهران، علی لاریجانی حاصل نشده است.
یک مقام ارشد وزارت امور خارجه آمریکا در گفتگو با بی بی سی تاکید کرد که به رغم خوشبينی اعلام شده در هفته گذشته در باره پيدا شدن راه حلی برای پایان دادن به مناقشه هسته ای کشورهای غربی با رژیم تهران، هيچ پيشرفتی در اين باره به وجود نيامده و جمهوری اسلامی در معرض اعمال تحريم های بين المللی قرار دارد.
این مقام آمریکايی ابراز رضایت سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را یک تاکتیک دیپلماتیک توصیف کرد و گفت سولانا پيشرفتی در این زمینه احساس نکرده و ابراز خوشبينی او از گفتگوهايش با لاريجانی تنها يک تاکتيک ديپلماتيک است و اروپايی ها از روند اين گفتگوها راضی نيستند.
این مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا در ادامه گفت فرصتی که در اختیار رژیم تهران برای تصمیم گیری قرار داده شده رو به پایان است و از آنجا که پس از انجام چند دیدار میان سولانا و لاریجانی، هيچ پيشرفتی حاصل نشده است، زمان آن رسيده که در نيويورک و طبق توافق قبلی در باره نحوه اعمال تحريم های بين المللی علیه رژیم تهران به گفتگو بنشينيم.
در همین حال یک مقام دولت آمریکا برخی گزارشها مبنی بر حضور آمریکايیها در گفتگوهای اروپايیان با رژیم تهران در نیویورک را تکذیب کرد و گفت آمریکا در این گفتگوها شرکت نخواهد کرد.
وی در پاسخ به سئوال خبرنگاری که از او در باره احتمال شرکت آمریکايیها در گفتگوهای فشرده میان اروپايیان با نمایندگان رژیم تهران در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل پرسیده بود، اظهار داشت هیچ تماسی میان نمایندگان آمریکا و فرستادگان رژیم تهران در كار نخواهد بود. ما ارتباطی با رژیم تهران نداریم و چنین ارتباطی هم برقرار نخواهیم كرد.
بحث و گفتگو در نیویورک پیرامون اعمال تحریمهای بین المللی علیه رژیم تهران در حالی از سرگرفته خواهد شد که روز گذشته غلامرضا آقازاده، رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی طی سخنانی در نشست آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین، ضمن اصرار بر ادامه فعالیتهای هسته ای گفت "هیچ شکی نباید باشد که هرگونه عمل خصمانه از سوی شورای امنیت، به محدودیت همکاری جمهوری اسلامی با آژانس انرژی اتمی منجر خواهد شد."
تلاش برای خرید وقت، تاکتیک شناخته شده رژیم تهران است
رادیو فردا نیز در همین زمینه در گزارشی گفت علیرغم چشم انداز حضور رئیس جمهوری اسلامی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از علی لاریجانی دبیر شورایعالی امنیت رژیم تهران با وجود انتظارها خبری نیست و او به نیویورک نرفته است.
جان بولتن نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد گفت نیامدن لاریجانی به نیویورک تردیدهایی را در مورد گفتگوهای پیش بینی شده بوجود آورده است.
جمعه پیش خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفته بود لاریجانی را در نیویورک خواهد دید و با او درباره برنامه های هسته ای گفتگو خواهد کرد.
جان بولتن گفت با نیامدن لاریجانی بنظر می رسد بحث و گفتگو با جمهوری اسلامی به نقطه پایان رسیده است.
شان مککورمک، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا نیز در این باره گفت آمریکا برای صدور روادید برای لاریجانی با حسن نیت عمل کرد اما مقامات رژیم تهران با تاخیر گفتگو با سولانا دارند وقت کشی می کنند.
سحنگوی وزارت امور خارجه آمریکا افزود تلاش برای خرید وقت، تاکتیک شناخته شده رژیم تهران است.
# posted by Free_Iran_Now : Tuesday, September 19, 2006
0 comments