ایرانیان نیازی به قیمیت ملایان تازی ندارند
با قیام ملی خود برای آزادی ایران کوشا باشیم

Saturday, February 25, 2006

جورج بوش در لژیون سربازان امریکا


جرج بوش رئیس جمهوری آمریکا در سخنرانی در واشنگتن در جمع لژیون امریکا مجمع نظامیان بازنشسته به وضعیت بین المللی دولت خودگردان فلسطینی، اوضاع عراق و وضعیت جمهوری اسلامی در پیوند با بویژه با برنامه های هسته ای ایران پرداخت. جرج بوش گفت جمهوری اسلامی با بلندپروازی های هسته ای اش جهان را به مبارزه می طلبد. بوش گفت حکومتی غیر شفاف که نخستین پشتیبان تروریسم در جهان است، نمی تواند اجازه در اختیار داشتن خطرناکترین سلاح جهان را داشته باشد. رئیس جمهوری آمریکا گفت آزادی در خاورمیانه مستلزم آزادی در ایران است و آمریکا چشم براه روزی است که نزدیکترین دوستش ایران آزاد و دموکراتیک باشد. وی حکومت ایران را نخستین حامی تروریسم در جهان نامید و گفت در ایران یک ملت به گروگان گروه کوچکی از روحانیان در آمده اند که مردم را منزوی کرده و سرکوب می کند و آزادی های پایه آنان و حقوق بشر را نادیده می گیرد. در مورد صلح در خاورمیانه رئیس جمهوری آمریکا گفت جامعه بین المللی باید برای حماس روشن کند که یا حق حیات اسرائیل را به رسمیت بشناسد یا از کمکهای بین المللی چشمپوشی کند.
رئیس جمهوری آمریکا همچنین به اوضاع عراق پرداخت و گفت اوضاع کنونی عراق جدی است و باید انتظار داشت تنش ها در روز های آینده جدی شود. وی گفت با توجه به انتخابات عراق که چندی پیش انجام شد و نشان داد که مردم عراق خواهان دموکراسی در کشور خود اند، به آینده عراق خوشبین است. بوش عملیات انفجار در حرمین امامان شیعه در سامره و حملات به مساجد و مراکز دیگر عراق را محکوم کرد.

Friday, February 24, 2006

دستور حمله به کلیساها صادر شد



در نماز جمعه دستور حمله به کلیساها و اماکن مسیحیان از طرف کاشانی صادر شد؟؟

آیت الله امامي كاشاني، اين هفته نمايش جمعه تهران، ضمن توهين علني به مسيحيان جهان، وقيحانه آنها را ”پليد و كثيف“ خواند و ضمن متهم كردن آنها به دست داشتن در انفجارهاي اخير در سامراي عراق، خواستار حمله مسلمانان به كليساهاي مسيحيان در جهان شد.
وی در بخش ديگري از اظهارات خود، دستيابي به تكنولوژي هسته اي را ضامن بقای رژیم اسلامی دانست وهرگونه عقب نشيني در اين زمينه را رد کردو گفت طوری باشد که همه به کلیساهای شما بریزند همه و همه

یکی از بزرگترین مشکلات جهان اسلام


از بدو ظهور تا کنون تزویر و دوگانکی در عمل و گفتارها بوده است، این مشکل جهان اسلامی به راحتی در میان آیات قرانی نیز که میبایست تمام و کمال و بی نقص باشد به وضوح دیده مشود...... از این نقایص می توان به ایه نور اشاره کرد ؛ این ایه اشاراتی در مورد روابط زنان مزدوج با مردان بیکانه کرده است. ولی آیات دیگر از این قاعده کلی مثتثنا نیستند. امروز قریب 27 سال میباشد که کشور ما ایران بدست نامبارک کسانی اداره میشود که بنحوی آلوده این فرهنگ اسلامی میباشند، اکنون برکسی پوشیده نمانده است که بکار کیری این فرهنگ عربی که در کلیت با فرهنگ ما ایرانیان منافات دارد چه ضایعاتی به فرهنگ و کشور ما وارد کرده است، و چگونه تزویر و دوگانگی فرهنگی و عملی ملت و کشور ما را به سوی تباهی سوق میدهد. برای نمونه میتوان به جنگ 8 ساله ایران و عراق اشاره کرده و اینکه چکونه سردمداران فعلی حکومت تشکیلات اسلامی اقوام و فرزندان خود را به اروپا و امریکا روانه می کرده در حالی که کودکان ایرانی را به رفتن در جبهه ها بر روی مینهای عراغیان تشویق مینمودند. این عمل سردمداران حکومتی را نیز میتوان بر طبق آیات قران ترجمه کرد در جایی که اشاره شده است که انسانها برابر نبوده و الله کسانی را بالاتر و والامقامتر از دیگران قرار داده است ؛ بر طبق این ایه این الله است که به هر کسی هر چه که میخواهد عطا میکند؟؟؟ [ بدین ترتیب پس نباید کسی بر علیه مدیر عامل شرکتی عتراضی داشته باشد].... زیرا مدیریت ایشان از جانب الله بدو تلفیق گشته است؟؟؟ در این مورد میتوان به سخنرانیهای شخصی به نام حسن عباسی که امروز آب به اسیاب جنگ میریزد اشاره کرد..... اين قسمتي از سخنان دکتر حسن عباسي، رئيس مرکز بررسي هاي دکترينال بدون مرز در جمع دانشجويان دانشگاه تهران است. بيشتر حاضرين، اعضاي بسيج دانشجويي بودند که چند جمله يک بار براي آقاي عباسي دست مي زدند و از سخنان او استقبال مي کدرند. تعداد آنها بيش از ظرفيت سالن بود و بسياري نيز در انتهاي سالن سر پا ايستاده و يا جلوي تالار و زير سن ، نشسته بودند که گفت:" اکنون ما با دو چالش روبرو هستيم که عبارتند از پرونده هسته اي و نيز بحث توهين به پيامبر اسلام." وي افزود: "حرکت هايي که در اين رابطه صورت مي گيرد، از جمله اعتراضات صورت گرفته، نگراني هايي را ايجاد مي کند که ممکن است دامنه آن به بر خورد در عرصه سياست و اقتصاد کشيده شود." ......"بحث مشروعيت و مقبوليت که اکنون مطرح مي شود بحثي کاملا سياسي است، اما نظر من اين است که راي مردم زماني مشروعيت دارد که مبتني بر حکم دين باشد." ...........وي سپس با تاکيد بر اينکه "در خصوص پرونده هسته اي ايران با تحريم هاي همه جانبه اي از سوي غرب مواجه هستيم"، اضافه کرد: "چهار بهانه براي برخورد با ايران طراحي شده بود که عبارت بودند از حقوق بشر، سلاح اتمي، تروريسم و بحث دموکراسي و سرکوب آزادي ها که همه اين ها در مقاطعي مورد استفاده قرار گرفت و اکنون نوبت انرژي هسته اي است."... دکتر عباسي در پاسخ به سئوالي در مورد فضاي کنوني، اظهار داشت: " فضايي ايجاد شده که در آن عقلانيت کاهش يافته و بايد هر لحظه منتظر حادثه اي باشيم." وي افزود: "حتي اگر ايران مثل ليبي همه تاسيسات خود را تحويل دهد و بقول معروف آش را باجاش به آنها بدهد، آنها پرونده ديگري براي ايران به جريان خواهند انداخت."... وي در ادامه افزود: "ما به نقطه غير قابل باز گشت رسيده ايم. امروز اگر اجازه بدهند جمهوري اسلامي اين مسير را طي کند، آنوقت بايد امتيازات ديگري هم به ايران بدهند. بنابراين جمهوري اسلامي بايد به هر قيمتي اين راه را تا انتها ادامه دهد.".......... حسن عباسي در رابطه با مشکل ارتباط ايران با جهان گفت: "جمهوري اسلامي بايد دکترين هاي جديدي براي ارتباط با دنيا خلق کند." وي افزود: "بايد توجه داشته باشيم که ثبات تصميم گيري در کاخ سفيد هم به هم خورده و در حالي که آنها در طول 45 سال جنگ سرد فقط سه استراتژي اعمال کردند اما از زمان اعلام محور شرارت تاکنون در رابطه با ايران 5 استراتژي را بکار برده اند." وي افزود: "البته اين عدم ثبات در تصميم گيري، هم خوب است و هم بد، چون احتمال اشتباه بسيار دارد و ممکن است در همين ميان بر خورد شديدي نيز صورت بگيرد."........ سال حمله به ايران.....عباسي در ادامه، با اشاره به صور حمله به ايران، گفت: "اگر به ايران حمله کنند چند وضعيت خواهد داشت: اول اينکه بمباران نقطه اي کنند، يا اينکه به لحاظ سيستمي ايران رافلج کنند مثل قطع برق سراسري ايران در عيد سال 82، و يا اينکه وارد جنگ تمام عيار با ايران شوند براي دو منظور. جنگ تمام عيار با دو هدف صورت مي گيرد، يا اينکه حاکميت را سرنگون کنند و حاکميت جديدي روي کار آورند و يا اينکه ايران را به 7 کشور تجزيه کنندکه برنامه اش هم در همه حالت آماده است."...... وي در رابطه با تبعات بر خورد ايران و آمريکا گفت: "اگر آمريکا به ايران حمله کند تبعات آن بيشتر متوجه ديگران خواهد بود . در صورت بمباران ايران، مثلا ايران هم پايگاه هاي ديمونا، زکريا و حيفا که متعلق با اسرائيل هست را هدف قرار مي دهد، و يا اينکه مر کز فرماندهي سند کام آمريکا در قطر را بمباران خواهد کرد. بنابراين تبعات آن بيشتر متوجه ديگران است."
اين مشاور عالي رتبه سپاه پاسداران، در ادامه گفت: "ايران و آمريکا دو اتومبيل هستند که با شتاب به طرف يکديگر مي روند و در نهايت در شکم يکديگر رفته و بر خورد مي کنند. اما يک تفاوت و جود دارد و آن اينکه از روبرو يک تريلر ماک با گارد بندي محکم با شتاب مي آيد، اما ما يک ژيان هستيم. ولي در اين ژيان مواد منفجره فراواني کار گذاشته شده است.".............. ايران فرو نمي پاشد.......آيا ايران فرو نمي پاشد؟ اين سئوالي بود که دکتر عباسي در پاسخ آن گفت: "مطمئن باشيد ايران به فروپاشي نمي رسد، چون آلتر ناتيوي براي حاکميت فعلي وجود ندارد."وي در ادامه سخنان خود به انتقاد از دولت جديد پرداخت وگفت: "انتقادي که به آنها وارد است اينکه به خوبي مردم و حتي نخبگان را از روند تحولات و اخبار با خبر نمي کنند. من دولت جديد را يک دولت پراگماتيست مي دانم که فقط توانسته در سطح تاکتيکي خوب عمل کند." وي در رابطه با طرح روسيه گفت: "اين طرح ها تجربه موفقي در ايران ندارند. چنانچه طرح مشترک ما با فرانسه در کار خانه يوروديف به دست فراموشي سپرده شده است وتنها سالانه اندکي سود به ما مي دهند، نه سوخت. لذا در اين موقعيت نبايد به روسها امتياز بدهيم. اما اگر مجبور شديم، بايد امتيازات بزرگي، مثل تعهد گرفتن براي عدم حمله به ايران و يا بر چيده شدن تمام تحريم ها و... بگيريم." وي سپس در رابطه با تحريم ايران گفت: "تحريم ايران هم به دليل نوار بسيار گسترده در دريا موفق نيست و در واقع در جنگ نفتکش ها هم نشان داديم که تحريم موفق نخواهد بود."
از جنگ فرار نکنيم
وي سپس به احتمال جنگ بين ايران و آمريکا، اشاره کرد و گفت: "اگر جنگي در گرفت نبايد از آن فرار کنيم، چون در غير اين صورت جنگ به سراغ ما مي آيد. ما قدرت برابري کم نظيري داريم. خود آمريکايي ها گفته اند که ما لااقل مي توانيم 6 ماه مقاومت کنيم که نفت در اين مدت به 400 دلار مي رسد و جهان فلج مي شود." دکتر عباسي تاکيد کرد: "اگر آمريکا بخواهد به ايران حمله کند بايد همين امسال اين کار انجام شود، در غير اينصورت سال آينده بحث انتخابات رياست جمهوري آمريکا دوباره مطرح مي شود و آنها در آن شرايط ريسک ديگري نمي کنند."؟؟؟..............وي همچنين افزود: "نگراني نداشته باشيد. اگر چه سلاحهاي ما برد قاره اي دارند، اما شما روي منازعه قاره اي فکر نکنيد، چون جنگ ما با آمريکا نامتقارن است. يعني آمريکا به ما حمله مي کند، اما ما به آمريکا در همه جهان و بخصوص منطقه حمله مي کنيم. بنابراين پاسخ ما شديدتر، اما به شکل ديگري خواهد بود." .....در پايان یک جلسه از رئيس مرکز بررسي هاي دکترينال بدون مرز پرسيده شد مگر شما در مرکز مطالعات استراتژيک هستيد که از همه چيز باخبريد؟ که او در پاسخ گفت: "از کجا مي دانيد که نيستم. البته من هنوز ممنوع التصوير هستم و در هيج اداره دولتي هم شاغل نيستم." ......عباسی هنگام ترک سالن سخنراني گفت: "در مرکز مطالعات استراتژيک کسي نيست که اين مسايل را اينگونه باز و تحليل کند، اگر باشد من حاضرم با او مناظره کنم." توجه میکنید که تمام این گفتارهای عباسی در این شرایط خطیر مملوق از ترس و تزور و آشکارا در جهت سنجش جو عمومی داخلی و با اجازه رسمی مقامات حکومتی صورت و در عین حالی که مشکلی از مشکلات جامعه امروزی ایران را حل نکرده بلکه مزید بر مشکلی فراتر نیز میباشد...... آموخته را آموختن خطاست. موفق باشید
ایران هرگز نخواهد مرد

Wednesday, February 22, 2006

مقتذا صدر در عراق دستور انتقام را صادر کرد


سینما رکس ابادان ؛ انفجار در حرم امام رضا در مشهد ؛ تخریب حسینه دراویش در قم ؛بمب گذاری های سامره و تحریک عوام برای انتقام.
بامداد امروز چهارشنبه، 3 اسفند ، مردان مسلحی به نگهبانان حرم عسگری در شهر مذهبی سامره، واقع در 95 کيلومتری شمال بغداد، حمله کردند و با ورود به اين مکان و قرار دادن مواد انفجاری در نقاط مختلف آن، باعث بروز يک رشته انفجار شدند که بخشی از حرم را ويران کرده و به گنبد طلای آن آسيب رسانده است.
چندی پیش دولت تشکیلات اسلامی در ایران در پیشاپیش مذاکرات اتمی خواستارخروج نیروهای ائتلاف جهانی بدلیل بی کفایتی در حفظ آرامش از عراق شد. این درخواست واهی بلافاصله به شدت از طرف نیروهای چند ملیتی رد و درخواست تشکیلات اسلامی را به دخالت در امور داخلی عراق دانستند. همه ما ایرانیان به یاد داریم که زمانی یکی از امامان نماز جمعه در تهران به نام اکبر هاشمی رفسنجانی برهمائی به شنونده گان گفته بود که روزی که ما قرار باشه بریم دنیا را به آتش خواهیم کشید؟.......... فعلا با اینکه تنی چند از عوامل این تخریب فرفه ای دستگیر شده اند هنوز از علل این عمل در این شرایط کزارشی نمیتوان به صورت رسمی صادر کرد؛ ولی اینگونه عملیات تخریبی چیزی جز تحریک جو عمومی عراق و جهان در این شرایط نیست. کسانی که دست به چنین اعمالی مییازند قصدی جز اشوب سازی و نفاق در جامعه عراق و ایران و بین ادیان و در کل رسیدن به منافعی را دارند که اکنون بیش از پیش به خطر افتاده است. یکسال قبل از انقلاب اسلامی سینما رکس آبادان توسط گروهی از اخوندهای قم که قصد ملطهب ساختن جامعه ایران را داشتند به آتش کشیده و در حوزه های علمیه نفاق و فتنه قم دولت وقت شاهنشاهی را مسول این فاجعه ملی اعلام کرده و جامعه ایران و عوام را نسبت به دولت وقت شورانیدند.
بمب گذاری در مدفن دو تن از امامان شيعه در شهر سامره عراق، واکنش های گسترده ای را نيز در ايران برانگيخته است و از جمله چهره های حکومتی، مراجع تقليد و نهادها و سازمان های مختلف اين اقدام را به شدت محکوم کرده اند.
حرم عسگری، مدفن امام هادی و امام حسن عسگری، دو تن از امامان شيعه و از زيارتگاه های عمده شيعيان است؛ در حالی که دولت ایران خود دستور کشتار دراویش و به آتش کشیدن و تخریب حسینه آنها را در قم صادر کرده بود در نخستين واکنش ها به بمب گذاری های امروز چهارشنبه، حميد رضا آصفی، سخنگوی وزارت امور خارجه تشکیلات اسلامی، اين اقدام را هتک حرمت اماکن مقدسه و مغاير با ارزش های دينی و الهی و موجب تنفر مسلمانان دانسته است. به گزارش خبرگزاری رسمی تشکیلات اسلامی، وی درباره انگيزه اين بمب گذاری ها گفته:" اين حركت ضد بشری و ضد انسانی كه به دست عناصر تروريست كوردل در شرايطی كه نا امنی های عراق [ توجه کنید ] متاثر از حضور نيروهای اشغالگر می ‌باشد و در راستای اهانت به مقدسات دينی و ايجاد فتنه و چند دستگی و راه‌ اندازی جنگ های مذهبی و اخلال در وحدت ملی عراق صورت می گيرد."؟؟؟ .
از سوی ديگر، مراجع تقليد، حوزه های علميه، نهادها و سازمان های حکومتی و احزاب و چهره های سياسی ايران، که در هنگام تخریب حسینیه دراویش در قم سکوت کرده بودند...... بمب گذاری های روز چهارشنبه در سامره را به شدت محکوم کرده اند. در این حال احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران در گفت و گويی با خبرگزاری دانشجويان ايران، اين بمب گذاری ها را [ توجه کنید] "مصيیبتی در حد مصيبت عاشورا"؟؟؟ دانسته است. توجه کنید که ایشان در اینجا ؟؟؟ ايجاد جنگی مذهبی در عراق را "شيرين ‌ترين طعمه برای اشغالگران" دانسته و خطاب به جهان اهل سنت گفته است:" بر جهان اهل سنت واجب است كه تا دير نشده به سرعت جنايتكاران وهابی متعصب تندرو را محكوم كند." ...در این حال در صورتی که ایران امروز از شدت کمبود مدارس و بیمارستانها و خوابگاها برای درمانده گان شدیدآ در مضیقه میباشد ولی منصور حقيقت پور، رييس ستاد بازسازی عتبات عاليات، با صدور اطلاعيه ای آمادگی اين ستاد برای ترميم حرم عسگری و جبران خسارات وارده را اعلام کرده است. مقتدا صدر اخوند یاغی که به تازگی از سفر سوریه و لبنان به عراق برگشته بدون منتظر شدن به نتیجه تحقیقات مقامات دولتی از هواداران خود درخواست انتقام این عمل را از بانیان؟؟ نا معلوم [ شاید معلوم ] ان شد؟؟؟ متوجه شده ام که سربازان ارتش مهدی بنا به ذستور مقتدا صدر اکنون به مراکز اهل تسنن حمله ور شده اند. به نظر میرسد که تاریخ به سرعت در حال تکرار است. همه چیز از سینما رکس آبادان شروع شده بود.............؟؟؟ ولی بیگمان امروز ادامه این آتش در حال محدود و اتفاء شدن است .

تروریستهای اسلامی بمب هسته ای می خواهند



جان رید، وزیر دفاع انگلستان
طی مصاحبه ای با روزنامه انگلیسی دیلی اکسپرس گفت دستیابی رژیم تهران به سلاح اتمی، فاجعه ای برای جامعه جهانی خواهد بود. آقای رید گفت تروريست هاي مدرن در پی سلاح هسته ای هستند و سلاح‌هاي خطرناكي نیز در اختيار دارند و براي كشتار غير مسلمانان ترديدي به خود راه نمي ‌دهند.
وزیر دفاع انگلستان گفت ما با تروریستهای شرور مواجه ایم، ترویستهای شرور قصد دارند به تکنولوژی کشتار جمعی دست پیدا کنند و اگر ابزار لازم را در اختيار داشته باشند، اين كار را انجام خواهند داد.
آقای رید گفت اقلیت منحرفی وجود دارد که می خواهد جهان را به قرن هفتم برگرداند و یک دیکتاتوری مطلقه بنا نهد، بطوری که به هر کس دیکته شود چکار کند و چگونه فکر کند.
وزیر دفاع انگلستان گفت شيطان هميشه شيطان است، چه در لباس نظاميان نازی، چه در لباس تروریستهای شرور و افزود جنگ ما در عراق و افغانستان، جنگ عليه شيطان است و نبايد در آن مرتكب اشتباه شد. اين افراد مي ‌خواهند اسرائيل را نابود كنند، آنها تا جايي كه بتوانند مي‌خواهند همه يهوديان و همه غير مسلمانان را نابود كنند. اين تروريست‌ هاي شيطان صفت قصد دارند به فناوري تسليحات كشتار جمعي، اينترنت و تسليحات شيميايي و ميكروبي دست يابند.
آنها تهديدي جدي براي حيات، تمدن و جامعه ما بشمار می روند
.

What does Hamas want?حماس دنبال چیست؟


Tuesday, February 21, 2006 The confusion about Hamas intentions continues: while Khaled Mashal visits Tehran and is quoted as saying that Iran will have an 'expanded role in Palestine's future' and 'political negotiations with Israel would be a waste of time' back on the ground in the Palestinian territories, Hamas spokesmen continue to talk about forming a 'national unity' government that would include Fateh, which insists on Hamas agreeing to a two-state solution and a political peace process.
Meanwhile, despite Israeli government rhetoric about cutting ties with the Palestinian 'terrorist entity,' IDF commanders on the ground continue maintaining contacts with their PA counterparts, to prevent misunderstandings that could escalate into widespread violence. And Hamas is meanwhile not responding to ongoing Israeli military operations in the Nablus area, aside from general condemnations of the occupation. The IDF has uncovered a bomb-making factory in Balata, the Nablus refugee camp. But most of the arrests -- and killings, when arrests are resisted -- so far are of Islamic Jihad and rogue Fateh activists.
In short, there is the rhetoric of Israel's election season and the Hamas doctrine, and the reality of what takes place on the ground in the troubled Holy Land. Mashal, for example, is predicting that if the West stops providing the PA with money, Islamic states would step in to help. But the entire Arab world aid to the Palestinian Authority last year was barely $200 million, and while Tehran might sound like it is making promises of aid, it also attaches Shiite fundamentalist strings that it is not at all clear that Sunni Palestinian society could tolerate.
More importantly, so far, no money has been withheld from the PA except by the World Bank, which is furious with Fateh economic policies that overspent its budget by $900 million over the past year as PA President Mahmoud Abbas raised salaries for the tens of thousands of PA employees in both military and administrative positions. Any reading of the wage increases leads to suspicion that Abbas tried 'election economics' -- paying voters for their loyalty -- and of course failed, largely because of mismanagement of Fateh.
Furthermore, while Israel does collect about $50 million a month on behalf of the PA in mostly VAT and customs, it deducts monies owed Israeli companies by the PA, for such basic infrastructure as electricity, water, medicines, and other services provided to the PA by Israeli firms. According to reports in the economic pages of the Israeli press, at least $15 million a month is deducted from the monies Israel collects. True, $35 million is a lot of money, but it takes a lot more than that to pay salaries for some 150,000 PA employees, even before they received the wage hikes that so angered the World Bank that it cut off funding to the PA. As for claims that by withholding the money Israel would be driving the Palestinian economy over the edge into utter distress, the real cutoffs that hurt the Palestinian economy, particularly the Gazan one, are when the border crossings for merchandise at Erez and Karny between Gaza and Israel, are shut down for weeks at a time because of security alerts of various kinds -- or in response to any terror attack inside Israel. Notably, there have not been any terrorist attacks inside Israel for months. The Israeli security services claim credit for that, but the Palestinians attribute the quiet to the tahadiye, the pan-Palestinian ceasefire hammered out last year in Cairo. Only Islamic Jihad, some rogue Fateh cells, and the 'Popular Resistance Committees' of southern Gaza refuse to abide by the ceasefire.
Despite the angry rhetoric from Israeli officials, so far Jerusalem's policy seems to be the same as the rest of the West -- waiting to see what kind of government emerges in the PA. Behind the smiles at last night's meeting between PA President Mahmoud Abbas, and Hamas candidate for prime minister Ismail Haniye, is a struggle between Abbas - who is also chairman of the PLO, which formally is the representative of the Palestinians in any peace negotiations with Israel -- and Hamas over powers in the PA.
Abbas still is trying to maneuver to have control of at least some of the Palestinian security forces, and is still trying to twist Hamas arms into accepting Fateh's terms for entering a national unity government. Hamas spokesmen meanwhile are talking about a 'government of technocrats' meaning ministers with training in their respective fields, and without direct affiliation with Hamas, as a way of circumventing international repudiation of a Hamas government. There is even talk of Hamas giving the prime minister's position to a compromise candidate.
But it all might be premature to speculate on the Hamas government. The five weeks that Haniye has been given to form a government will last longer than the rest of the Israeli election campaign. There are persistent rumors that the Hamas wants to wait until after Israel's political map is finalized in these elections before forming a Palestinian government. Maybe, like Amir Peretz, they believe that the Israeli elections will be decided in the last two weeks of campaigning and that the polls showing Kadima as the next ruling party are misleading. We'll see.

Tuesday, February 21, 2006

Stance in Russian Nuke Talks



Iran took a tough stance in high-profile talks Monday on the Kremlin's offer to enrich uranium in Russia, seen as a last chance for Tehran to stave off international sanctions. Iran's top negotiator dismissed Russia's call for his country to freeze its domestic enrichment program, and the two delegations ended the day of nuclear talks without any apparent breakthrough. The Russian offer, backed by the United States and Europe, was widely seen as the final opportunity for Iran to address the West's concerns before a March 6 meeting of the U.N.'s International Atomic Energy Agency, which could start a process leading to U.N. Security Council sanctions. Iran defends its right to maintain a domestic enrichment program, which the United States and other Western nations suspect is a cover-up for a weapons program. Iran insists its nuclear activity is solely geared toward generating energy. Russian Foreign Minister Sergey Lavrov said after the talks that Iran should resume the moratorium on uranium enrichment that it broke last month and assuage international concerns about its nuclear activities to avoid Security Council intervention. "To achieve that, it's important for Iran to resume a moratorium on uranium enrichment on its territory and continue contacts between all interested parties to achieve mutually acceptable agreements," Lavrov said. Enrichment is a process that can produce either fuel for a nuclear reactor or material for a warhead. The head of the Iranian delegation in Moscow, Ali Hosseinitash, rejected any link between the Russian plan and demands for Iran to restore a freeze on uranium enrichment. According to Russia's ITAR-Tass news agency, he said Iran did not intend to renounce its right to produce nuclear fuel domestically. Iran's Foreign Minister Manouchehr Mottaki, speaking in Brussels where he met with European Union officials, also reaffirmed Tehran will continue nuclear research even if it accepts Russia's enrichment offer. "If we reach some compromise ... we can continue our cooperation from where we are now," Mottaki said. "It means the research department continues its activity and Russia's proposal is for major nuclear fuel production." But he told the European Parliament's foreign affairs committee that "nuclear weapons are not in Iran's interest." EU foreign policy chief Javier Solana said the talks with Mottaki had failed to resolve Iran's nuclear standoff with the West. In Moscow, the office of Igor Ivanov, the head of Russia's presidential Security Council, issued a terse statement after the closed meeting between Russia and Iran, saying that negotiators had "agreed to continue talks." The Foreign Ministry said the talks will continue Tuesday. Analysts had warned against expecting a decisive outcome Monday, saying that any breakthrough would more likely emerge during Russian atomic energy chief Sergei Kiriyenko's visit to Iran on Thursday. Lavrov said he hopes that the meeting will register "Iran's fulfillment of the IAEA's requests," referring to the nuclear watchdog's efforts to determine whether Tehran has tried to develop atomic weapons. Tensions escalated earlier this month when the IAEA reported Iran to the Security Council. Iran responded by suspending certain aspects of its co-operation with the IAEA - including allowing surprise inspections of its nuclear facilities - and confirmed that it had resumed small-scale uranium enrichment Experts have said Iran would like its scientists to have access to the Russian enrichment facility and hope to retain the right to conduct some part of the enrichment process at home. IAEA chief Mohammed ElBaradei recently suggested that the international community might have no choice but to accept small-scale enrichment in Iran as a condition for Tehran's agreement to move its full program abroad, a diplomat familiar with ElBaradei's thinking said Sunday.

خبرگزاری فرانسه ار شکست گفتگوها در مسکو و بروکسل خبرداد



خبرگزاری فرانسه طی گزارشی از بروکسل به نقل از خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نوشت هیئت جمهوری اسلامی هیچ پیشنهاد جدیدی برای کمک به خاتمه نزاع هسته ای با غرب، به اتحادیه اروپا ارایه نداد.
مسئول سیاست خارجی آتحادیه اروپا پس از گفتگو با منوچهر متکی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در بروکسل اظهار داشت هیئتی که از سوی رژیم تهران آمده بود، استدلال های همیشگی خود را تکرار کرد و موضع آنها در زمینه فعالیتهای هسته ای هیچ تغییری نکرده است.
خاویر سولانا گفت امیدوار است که رژیم تهران موضعش را تا پیش از ارایه گزارش مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در ماه مارس، تغییر دهد.
خبرگزاری فرانسه در ادامه گزارش خود به نقل از متکی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی نوشت فعالیتهای مربوط به تحقیقات هسته ای در ایران ادامه خواهد یافت.
همین خبرگزاری همچنین در گزارش دیگری نوشت گفتگوهای هسته ای رژیم تهران با مقامات روسی در مسکو که از صبح روز دوشنبه آغاز شده بود، بدون نتیجه پایان یافت و دو طرف تصمیم دارند فردا سه شنبه گفتگوها را ادامه دهند.

Russian Talks With Iran on Nuclear Program Stall


February 20, 2006
(nytime)
MOSCOW, Feb. 20 — A Russian effort to forge a compromise over Iran's nuclear programs stalled today after five hours of negotiations in the Kremlin ended inconclusively. Negotiators for both countries agreed to hold new talks but did not announce when or where they would take place.
The talks, already delayed by several days, focused on the details of Russia's offer to create a joint venture to enrich uranium for nuclear fuel here, even as senior officials on both sides played down the prospects of agreement ahead of a meeting of the International Atomic Energy Agency on March 6.
In Brussels, Iran's foreign minister, Manouchehr Mottaki, suggested that even if an agreement were achieved, it would not resolve the confrontation over Iran's nuclear ambitions.
During a series of meetings with officials of the European Union, he said that regardless of Russia's proposal, Iran would continue its nuclear research activities, which the United States and other countries suspected are intended to develop nuclear weapons.
"We can continue our preparation from where we are now," Mr. Mottaki said. "The research department will continue its activities."
After today's negotiations in Moscow, Russia's foreign minister, Sergey V. Lavrov, again called on Iran to restore a moratorium on uranium enrichment. He added that the talks would continue but said that it was "premature to speak to speak of their results."
Russia has thrust itself into the center of the confrontation over Iran's nuclear program, determined on the one hand to prevent Iran from developing nuclear weapons, but eager on the other to avoid an American-led effort to impose sanctions or to use force against a country with close diplomatic and economic ties.
In televised remarks before today's talks, Mr. Lavrov told President Vladimir V. Putin and other members of his cabinet that Russia remained committed to finding a peaceful solution, but also acknowledged that the issue was now mired in "the current blind alley."
"Frankly speaking, our expectations are reserved," he said, "but we will make every effort to prevent the aggravation of the situation and a shift toward the path of using force."
Today's negotiations were led by Igor S. Ivanov, Russia's former foreign minister and now secretary of the Security Council under Mr. Putin. Iran's delegation was led by a deputy of its Supreme National Security Council, Ali Hosseinitash. The head of Russia's nuclear agency, Sergei V. Kiriyenko, is scheduled to visit Iran later this week, and the negotiations could resume there, if not sooner.
Iran's responses to the Russian proposal — which has been endorsed by the United States and Europe — have been contradictory. The top Iranian nuclear negotiator, Ali Larijani, responded positively to the idea during a visit here last month, but others, including Mr. Mottaki today, described it as inadequate.
Russian officials have showed signs of impatience with Iran's position, by delaying, for example, the completion of a nuclear power plant in Bushehr that was due to be finished already. They have not openly criticized Iran, however. Mr. Lavrov urged Iran today to take enough steps to satisfy the atomic energy agency before its general director, Mohamed El Baradei, reports to the agency's governing board in two weeks.
In Brussels, Mr. Mottaki repeated Iran's position that its nuclear research was intended purely for peaceful energy fuel, and not weapons.
"Nuclear weapons are not in Iran's defense doctrine," he said at a briefing with reporters, adding that Iran had always been honest in its relations with the European Union. "We would like to enjoy our right to have nuclear technology for peaceful purposes. We can't accept any discriminatory approach to these issues."
Mr. Mottaki met with Benita Ferrero-Waldner, the union's foreign affairs commissioner, and Javier Solana, the union's senior diplomat.
"There remains a strong wish for a diplomatic solution," said Emma Udwin, a spokeswoman for Ms. Ferrero-Waldner. "We have no wish to isolate Iran; we hope Iran will not choose to isolate itself."
Graham Bowley contributed reporting from Brussels for this article.

Monday, February 20, 2006

حلقه سفید سازمان کمک به درمانده گان خشونت




ادوارد تسيمرمان، ژورناليست آلمانى، بنيان‌گذار سازمان ”حلقه سفيد“
در آلمان سازمانى وجود دارد به نام ”حلقه سفيد" (Der Weiße Ring) كه تنها سازمان موجود در سراسر آلمان براى كمك به قربانيان جرم‌هاى گوناگون و خانواده‌هاى آنان است. بخش بزرگى از كار اين سازمان كمك به قربانيان خشونت خانگى است. تجربه اين سازمان نشان مى‌دهد كه خانواده‌هاى مهاجرى كه در آنها خشونت بكار گرفته مى‌شود، در صورتى به سازمانهاى امدادگر مراجعه مى‌كنند كه هم‌زبان و هم‌وطنى در آن سازمان به عنوان يارى‌رسان بيابند.
بنيان‌گذار اين سازمان خبرنگار آلمانى ادوارد تسيمرمان Eduard Zimmermann است. تسيمرمان از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۷ تهيه‌كننده و مجرى برنامه پربيننده XY در تلويزيون آلمان بود. در اين برنامه به مردم موردهاى جنايت‌هايى معرفى مى‌شوند كه پليس نتوانسته عاملان آنها را بيابد و از مردم براى يافتن جنايتكاران كمك مى‌گيرد. ادوارد تسيمرمان درسال ۱۹۷۶ سازمان ”حلقه سفيد“ را تاسيس كرد با اين هدف كه به قربانيان خشونت و جنايت كمك شود.
اگرچه در آلمان خشونت در خانواده‌هاى مهاجر، بويژه خانواده‌هاى ترك، گسترده است، اما زنانى كه قربانى خشونت هستند تقريبا هيچگاه به سازمانهاى امداد مراجعه نمى‌كنند. در بسيارى موارد علت اين است كه زنان مهاجر، كه اكثرا به اندازه كافى زبان آلمانى نمى‌دانند، مى‌ترسند كه كسى حرفشان را نفهمد. دريا كارااوزوم (Derya Karaüzüm) كه در شعبه سازمان ”حلقه سفيد“ در شهر دويسبورگ كار مى‌كند، تنها مشاور تركى است كه اين سازمان در "ايالت نوردراين وستفالن" دارد. از زمانى كه دريا كار خود را در اين سازمان آغاز كرده است، زنان ترك هم به اين سازمان مراجعه مى‌كنند. در اين ميان تجربه دريا كارااوزوم به او مى‌گويد كه زنانى كه قربانى خشونت خانگى هستند – فرق نمى‌كند از چه فرهنگى بيايند – مشكلى مشترك دارند: اكثر زنان در نهايت شكايتى را كه عليه شوهرشان كرده‌اند، پس مى‌گيرند.
برنامه كار دريا كارااوزوم هر روز پر از قرارهاى گوناگون است. كارهاى دريا پس از اينكه صبح زود پسر ۸ ساله‌اش را راهى مدرسه مى‌كند، شروع مى‌شوند. نخست هم‌وطن تركش را كه تصميم دارد از شوهرش جدا شود به پيش وكيل مى‌برد. سپس سرى به چند مغازه تركى در محله ماركس‌لو مى‌زند تا اطلاعيه‌هاى جديد سازمان ”حلقه سفيد“ را ميانشان پخش كند. پس از آن با دختر جوان تركى قرار دارد كه بتازگى ازدواج كرده و در زندگى زناشويى‌اش دچار مشكل شده است. دريا كارااوزوم مدام با پرسشها و مسائل جديد كسانى روبروست كه براى كمك به او مراجعه مى‌كنند. دريا مى‌گويد: ”پيش مى‌آيد كه كمك مالى به آنها بكنيم يا كمك حقوقى، كسى را پيش وكيل ببريم. وقتى جنايتى رخ داده يا خشونتى در كار بوده، صدمه‌ روحى هم در ميان است و ما سعى مى‌كنيم به لحاظ روحى هم به قربانيان كمك كنيم.‌ يا كه كمك مالى بكنيم يا كمك حقوقى‌!“
دريا كارااوزوم يكى از حدود ۲۵۰۰ همكار افتخارى سازمان امدادگر ”حلقه سفيد“ است. اين سازمان در سال ۱۹۷۶ تاسيس شده با اين هدف كه به قربانيان خشونت و جنايت كمك كند. مشاوران اين سازمان اغلب در كنار موارد دزدى و تجاوز جنسى، با خشونت خانگى سر و كار دارند. ماريانه وايش (Marianne Weich) عضو شعبه اين سازمان در شهر كلن مى‌گويد: ”متاسفانه موارد زيادى از قربانيان خشونت خانگى داريم. اغلب قضيه اين است كه مرد خانه معتاد به الكل است. از زنش مى‌خواهد كه برايش مشروب بخرد. اما پولى در كار نيست، چون مرد همه پول را خرج مشروبش كرده است. اين است كه زنش را كتك مى‌زند.“
به گفته ماريانه وايش خشونت خانگى در ميان خانواده‌هاى مهاجر و بخصوص خانواده‌هاى ترك بسيار گسترده‌تر از ميان خانواده‌هاى آلمانى است. با اين همه در طول سالهاى طولانى كار او در سازمان ”حلقه سفيد“ هيچ تركى به سازمان مراجعه نكرده است. بسيارى از زنان ترك قربانى خشونت نمى‌توانند به قدر كافى آلمانى حرف بزنند و خجالت مى‌كشند از سازمانى كمك بخواهند. اما از وقتى كه دريا كارااوزوم از سال ۲۰۰۳ ميلادى كارش را در ”حلقه سفيد“ آغاز كرده است، شمار مراجعان ترك به شعبه سازمان در دويسبورگ چند برابر شده است. دريا تنها مشاور ترك اين سازمان در نوردراين وستفالن است. و اين در حالى است كه كمك او بسيار باارزش است چون او نه تنها زبان قربانيان را مى‌داند بلكه فرهنگ و سنت‌هاى آنها را مى‌شناسد و براى همين مى‌تواند آنچه را شرح مى‌دهند درك كند. دريا كارااوزوم مى‌گويد: ”مردى در اينجا بزرگ شده، يا زنى در اينجا بزرگ شده و براى خودش زن يا شوهرى را از تركيه به اينجا آورده است. بعد بينشان دعوا مى‌شود، چون مرد يا زنى كه تازه از تركيه آمده نمى‌خواهد طرز زندگى اينجا را قبول كند يا مرد يا زنى كه اينجا بزرگ شده نمى‌خواهد طرز زندگى كسى را كه تازه از تركيه آمده بپذيرد. اين است كه دعوا مى‌شود و كار به كتك‌كارى مى‌كشد.“
براى زنان تركى كه به سنتهاى خود بسيار پايبند هستند، مراجعه به سازمان مددكارى سخت است. سخت‌تر از آن اما اين است كه بخواهند تصميم به جدايى از شوهر خشن خود بگيرند. در اينجاست كه دريا كارااوزوم اين زنان را در راهى كه بايد طى كنند همراهى مى‌كند. به آنها براى رفتن نزد وكيل و ادار‌ه‌هاى مختلف كمك مى‌كند. به آنها شهامت مى‌دهد تا اگر تصميم به طلاق دارند، آن را عملى كنند. اما دريا در بسيارى موارد نااميد مى‌شود چون مى‌بيند كه اين زنان هر بار از تصميم خود منصرف مى‌شوند و نزد شوهران خشن خود برمى‌گردند. دريا كارااوزوم مى‌گويد: ”نمى‌دانند چه مى‌خواهند بكنند. درمانده هستند. فكر مى‌كنند كه بايد همين طور به زندگيشان ادامه بدهند چون خانواده‌اى و حامى‌اى ندارند. به جامعه اعتماد ندارند، مى‌ترسند. من هم به خودم مى‌گويم كه هر چه مى‌توانستم براى اين زنان كرده‌ام.“
ماريانه وايش عضو شعبه ”حلقه سفيد“ در كلن هم در رابطه با زنان آلمانى با مشكلهايى مشابه روبروست. او هم نااميد مى‌شود وقتى مى‌بيند كه قربانى خشونتى شكايت خود را عليه شوهرش پس مى‌گيرد. مى‌گويد: ”شكايت مى‌كنند، پليس مى‌آيد و اغلب در همان شب از مرد بازجويى مى‌كنند، كه معذرت مى‌خواهد و قسم مى‌خورد كه ديگر زنش را كتك نزند. زن قبول مى‌كند و شوهر به خانه برمى‌گردد و شكايت هم پس گرفته مى‌شود.“
هم دريا كارااوزوم هم ماريانه وايش مى‌دانند كه در اكثر موارد مردى كه يك بار دست به روى زنش بلند كرده، اين كار را باز تكرار مى‌كند. همكاران ”حلقه سفيد“ با اين كه مى‌دانند كه بار ديگر اين زن مجبور خواهد شد به پليس مراجعه كند، در سكوت مى‌گذارند كه شكايتش را پس بگيرد. سازمان ”حلقه سفيد“ آماده كمك به قربانيان خشونت است، اما در نهايت اين خود قربانيان‌اند كه مسؤول راهى‌ هستند كه برمى‌گزينند.
از صدای آلمان

جواد وعیدی از باند سعيد امامي تا صنايع سيمان و متخصص امور اتمی



کارشناسان جناح هاي سياسي مختلف ايران، معتقد بودند که مذاکره کنندگان جديد اطلاعات لازم براي پيش برد مذاکرات را نداشته اند. ديروز خبرگزاري فارس خبر داد سرپرستي دوره دوم مذاكرات ايران و روسيه به سيد علي حسيني تاش معاون بررسي هاي راهبردي شوراي عالي امنيت ملي واگذار شده است. سيد علي حسيني تاش نيز در گفتگويي با تلويزيون دولتي ايران اعلام کرد که جواد وعيدي برکنار نشده و او چون به مسائل آشنايي بيشتري دارد در اين دور جايگزين وعيدي شده است! درباره سطح توانايي هاي جواد وعيدي همين بس که گفته شود او در سال 82 از دانشگاه آزاد تهران مرکزي موفق به اخذ درجه فوق ليسانس روابط بين الملل شد و در سال 83 هم چند ماهي مسئول ويژه نامه ديپلماتيک روزنامه همشهري بود. وعيدي از منسوبين شيخ عطار، مدير مسئول روزنامه همشهري بود و گفته مي شد در ساخت و ساز صنايع سيمان نيزفعاليت مي نمايد. به گفته منابع آگاه، وعيدي از اعضاي سابق وزارت اطلاعات و از اعضاي عملياتي گروه سعيد امامي بوده که گفته مي شود حداقل در دو ترور خارجي [فردي بهايي در تاجيکستان و يکي از مخالفان ايران در کانادا] دست داشته است و در دوران وزارت علي يونسي و با فشار خاتمي مبني بر تصفيه وزارت اطلاعات او از اين وزارتخانه به نهادهاي موازي آن در اطلاعات سپاه منتقل شد و بعد از شهرداري احمدي نژآد نيز به اين روزنامه رفته است.
وعيدي در انتخابات مجلس هفتم از شيراز نامزد شده بود که البته ناکام ماند. او همچنين عضو شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در انتخابات رياست جمهوري، مسوول كميته‌ي رسانه‌هاي ستاد مركزي انتخابات نيز بود. وعيدي در آستانه انتخابات رياست جمهوري در همايش بررسي مسائل هسته اي ايران که دوستانش تشکيل داده بودند در باره احتمال حمله امريکا به ايران پيش بيني کرد: "در شرايط فعلي آمريكايي‌ها ظرفيت انجام چنين عملي را ندارند؛ چرا كه خودشان بر اين امر واقف‌اند كه حمله به ايران 60 روز نيست آنها نمي‌دانند اين عملشان 6 ماه يا 6 سال به طول مي‌انجامد."
او در انتخابات رياست جمهوري نهم از طرف لاريجاني در تلويزيون به تشريح مواضع خارجي کانديداي مورد حمايت خود در انتخابات مي پرداخت. در همان ايام بود که او در يک برنامه تلوزيوني رسما سياست تنش زدايي را ناکام توصيف کرد و گفت: "يکي از دلايل عدم توفيق در سياست تنش زدايي اين بوده است که اتخاذ چنين سياست هايي ناشي از ضعف و در جهت حل مشکلات داخلي تعبير مي شود." [روزنامه کيهان، دهم مرداد 1384]متخصص پيش بيني هاي غلط
پس از انتخابات و انتقال علي لاريجاني به شوراي عالي امنيت ملي وعيدي به معاونت امور بين الملل و سازمان‌هاي بين‌المللي و آژانس دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي برگزيده شد و سرپرستي هيات مذاکره کننده ايراني را نيز بر عهده گرفت. بزرگترين دستاورد وعيدي در اين سمت کشاندن پرونده ايران به شوراي امنيت است. وعيدي توان لازم براي پيش برد مذاکرات را نداشت و تقريبا همه پيش بيني هايش غلط از آب درآمد. فرضا او اويل مهر ماه و در آستانه صدور اولين بيانيه شديدالحن شوراي حکام عليه ايران با قاطعيت گفته بود: "هيچ زمينه‌اي براي صدور قطعنامه‌اي با محتويات پيش‌نويس دوم اروپا وجود ندارد." او همچنين با خوشخيالي اعلام کرده بود: "چين و روسيه با متن پيش‌نويس قطعنامه‌ي اروپايي‌ها درباره‌ي ايران نيز مخالفند. نتيجه‌ي اين مخالفت آن است كه هيچ متن پيش‌نويس قطعنامه‌اي درباره‌ي برنامه‌ي هسته‌يي ايران تاكنون به صورت رسمي ارايه و مطرح نشده است." روز بعد سخنگوي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي اعلام كردکه قطعنامه پيشنهادي اروپا در شوراي حكام بدون هيچ تغييري درباره ايران به تصويب رسيده است!
جواد وعيدي در جريان صدور قطعنامه اخير نيز بارها گفت که امکان ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت وجود ندارد. اکنون بايد منتظر بود که با تغيير جواد وعيدي آيا تغييري در روش پيگيري مذاکرات از سوي ايران بوجود خواهد آمد يا اين تغيير نيز صرفا براي گرفتن زمان بوده است.

تغييرات در تيم مذاکره کننده هسته اي ايران؟



متخصصان پيش بيني هاي غلط
علي منفردزاده
۱ اسفند ۱۳۸۴
خلاصه:
آيا روند مذاکرات ايران در پرونده هسته اي در حال تغيير است؟ اين احتمال، با شايعه برکناري جواد وعيدي از سرپرستي هيات مذاکره کننده با روسها که امروز در حال پيگيري دور دوم مذاکرات خود هستند، قوت بيشتري گرفته است. البته ديروز جواد وعيدي در اظهار نظري نسبت به شايعه برکناري خود واکنش نشان داد.
-->
آيا روند مذاکرات ايران در پرونده هسته اي در حال تغيير است؟ اين احتمال، با شايعه برکناري جواد وعيدي از سرپرستي هيات مذاکره کننده با روسها که امروز در حال پيگيري دور دوم مذاکرات خود هستند، قوت بيشتري گرفته است. البته ديروز جواد وعيدي در اظهار نظري نسبت به شايعه برکناري خود واکنش نشان داد. او در خصوص اعزام تيم ديگر ايران به روسيه به سرپرستي سيد علي حسيني تاش گفت : مذاكرات مسكو و بروكسل در يك روز است و به علت تقارن اين دو سفر من موفق به سفر به مسكو نشدم،اما كماكان مسووليت مذاكرات هسته‌اي را دنبال مي‌كنم . البته بايد توجه کرد که در هيات اعزامي به بروکسل نيز منوچهر متکي وزير امور خارجه ايران رياست هيات را بر عهده دارد .
ظاهراً پس از تلاش هاي ايران براي جلوگيري از ارجاع مناقشه هسته اي به شوراي امنيت، اکنون که اين اتفاق گريز ناپذير شده است، ايران در حال عقب نشيني از مواضع اعلام شده خويش است. وقتي که علي لاريجاني به فاصله تنها چند ساعت از تهديد رسمي خود مبني بر پايان ديپلماسي در صورت ارجاع مساله هسته اي به شوراي امنيت، سخن خود را تغيير داد و خواستار ادامه مذاکره با اروپا شد، به نظر مي رسيد که سياست "تهاجمي" مورد نظر بنيادگرايان تندرو ايران شکست خورده و اگر ايران بخواهد که از خطر بزرگ دخالت سازمان ملل در امان بماند چاره اي جز بازگشت به ميانه روي پيشين نخواهد بود.
جايگزين "تنش زدايي"
مهرماه امسال که شوراي حکام بيانيه شديدالحني عليه ايران صادر کرد تا بهمن که بيانيه گزارش به شوراي امنيت توسط اين شورا صادر شد، تيم مذاکره کننده، شوراي امنيت ايران، دستگاه تبليغاتي حکومت و دولت و حاميان آن چنان از پيروزي ايران در مذاکرات سخن مي گفتند که تحليل هاي مکرر صاحبنظران درباره اينکه چنين فرصتي تنها براي همراه کردن روسيه و چين با امريکا بوجود آمده است ناشنيده ماند. ممنوعيت اظهار نظر درباره مناقشه هسته اي ايران در سطح مطبوعات و رسانه هاي نيمه مستقل نيز اين توهم را بوجود آورد که گويا اکنون زمان جشن پيروزي است. حتي سردار سرلشکرمحسن رضايي فرمانده اسبق سپاه پاسداران و يکي از مشهورترين چهره هاي نظامي حامي سياست تهاجمي در پرونده هسته اي پس از آنکه در نشت آذر ماه بيانيه اي عليه ايران صادر نشد تبريکي هم براي احمدي نژاد فرستاد و با آب و تاب نوشت: "موفقيت جمهوري اسلامي ايران در اجلاسيه اخير شوراي حكام ... نشان داد كه سياست ايستادگي منطقي در دفاع از حقوق و منافع ملي يك خط‌ مشي صحيح و موفقيت آميز است....خط مشي ايستادگي منطقي نه درصدد ماجراجوئي است و نه حاضر به تسليم و عقب نشيني خواهد بود و جايگزين مناسبي براي خط مشي تنش‌زدايي يكطرفه‌اي است كه طي شانزده سال اخير در سياست خارجي ايران حاكم بود ...اميدوارم در ماه‌هاي آينده دستاوردهاي بيشتري از اين خط مشي نصيب كشورمان شود."
ليکن اين توهم پيروزي، چندان نپاييد و نهايتا به ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت با کمک متحدان ايران [چين و روسيه] انجاميد. کار به جايي رسيد که حتي "سرگئي لاوروف" وزير امور خارجه روسيه گفت كشورش ايران در صورتي که بخواهد مذاکره با روسيه را ادامه دهد بايد فعاليت هاي جديد خود را نيز متوقف کند. وي که روز بيست وششم بهمن به منظور ديدار با مقامات ارشد اتحاديه اروپا به رياست اتريش به اين كشور سفر كرده بود به خبرنگاران گفت "ايران از ما خواسته است" نشستي را براي ادامه مذاکرات برگزار كنيم. همان نشستي که امروز تشکيل شده است. وزير امور خارجه روسيه همچنين تاكيد كرد ايران نبايد به حمايت روسيه از غني‌سازي در خاك خود اميد داشته باشد. به اين ترتيب متحد استراتژيک ايران نيز کاملا در جبهه مقابل قرار گرفت.
از باند سعيد امامي تا صنايع سيمان
کارشناسان جناح هاي سياسي مختلف ايران، معتقد بودند که مذاکره کنندگان جديد اطلاعات لازم براي پيش برد مذاکرات را نداشته اند. ديروز خبرگزاري فارس خبر داد سرپرستي دوره دوم مذاكرات ايران و روسيه به سيد علي حسيني تاش معاون بررسي هاي راهبردي شوراي عالي امنيت ملي واگذار شده است. سيد علي حسيني تاش نيز در گفتگويي با تلويزيون دولتي ايران اعلام کرد که جواد وعيدي برکنار نشده و او چون به مسائل آشنايي بيشتري دارد در اين دور جايگزين وعيدي شده است! درباره سطح توانايي هاي جواد وعيدي همين بس که گفته شود او در سال 82 از دانشگاه آزاد تهران مرکزي موفق به اخذ درجه فوق ليسانس روابط بين الملل شد و در سال 83 هم چند ماهي مسئول ويژه نامه ديپلماتيک روزنامه همشهري بود. وعيدي از منسوبين شيخ عطار، مدير مسئول روزنامه همشهري بود و گفته مي شد در ساخت و ساز صنايع سيمان نيزفعاليت مي نمايد. به گفته منابع آگاه، وعيدي از اعضاي سابق وزارت اطلاعات و از اعضاي عملياتي گروه سعيد امامي بوده که گفته مي شود حداقل در دو ترور خارجي [فردي بهايي در تاجيکستان و يکي از مخالفان ايران در کانادا] دست داشته است و در دوران وزارت علي يونسي و با فشار خاتمي مبني بر تصفيه وزارت اطلاعات او از اين وزارتخانه به نهادهاي موازي آن در اطلاعات سپاه منتقل شد و بعد از شهرداري احمدي نژآد نيز به اين روزنامه رفته است.
وعيدي در انتخابات مجلس هفتم از شيراز نامزد شده بود که البته ناکام ماند. او همچنين عضو شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در انتخابات رياست جمهوري، مسوول كميته‌ي رسانه‌هاي ستاد مركزي انتخابات نيز بود. وعيدي در آستانه انتخابات رياست جمهوري در همايش بررسي مسائل هسته اي ايران که دوستانش تشکيل داده بودند در باره احتمال حمله امريکا به ايران پيش بيني کرد: "در شرايط فعلي آمريكايي‌ها ظرفيت انجام چنين عملي را ندارند؛ چرا كه خودشان بر اين امر واقف‌اند كه حمله به ايران 60 روز نيست آنها نمي‌دانند اين عملشان 6 ماه يا 6 سال به طول مي‌انجامد."
او در انتخابات رياست جمهوري نهم از طرف لاريجاني در تلويزيون به تشريح مواضع خارجي کانديداي مورد حمايت خود در انتخابات مي پرداخت. در همان ايام بود که او در يک برنامه تلوزيوني رسما سياست تنش زدايي را ناکام توصيف کرد و گفت: "يکي از دلايل عدم توفيق در سياست تنش زدايي اين بوده است که اتخاذ چنين سياست هايي ناشي از ضعف و در جهت حل مشکلات داخلي تعبير مي شود." [روزنامه کيهان، دهم مرداد 1384]متخصص پيش بيني هاي غلط
پس از انتخابات و انتقال علي لاريجاني به شوراي عالي امنيت ملي وعيدي به معاونت امور بين الملل و سازمان‌هاي بين‌المللي و آژانس دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي برگزيده شد و سرپرستي هيات مذاکره کننده ايراني را نيز بر عهده گرفت. بزرگترين دستاورد وعيدي در اين سمت کشاندن پرونده ايران به شوراي امنيت است. وعيدي توان لازم براي پيش برد مذاکرات را نداشت و تقريبا همه پيش بيني هايش غلط از آب درآمد. فرضا او اويل مهر ماه و در آستانه صدور اولين بيانيه شديدالحن شوراي حکام عليه ايران با قاطعيت گفته بود: "هيچ زمينه‌اي براي صدور قطعنامه‌اي با محتويات پيش‌نويس دوم اروپا وجود ندارد." او همچنين با خوشخيالي اعلام کرده بود: "چين و روسيه با متن پيش‌نويس قطعنامه‌ي اروپايي‌ها درباره‌ي ايران نيز مخالفند. نتيجه‌ي اين مخالفت آن است كه هيچ متن پيش‌نويس قطعنامه‌اي درباره‌ي برنامه‌ي هسته‌يي ايران تاكنون به صورت رسمي ارايه و مطرح نشده است." روز بعد سخنگوي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي اعلام كردکه قطعنامه پيشنهادي اروپا در شوراي حكام بدون هيچ تغييري درباره ايران به تصويب رسيده است!
جواد وعيدي در جريان صدور قطعنامه اخير نيز بارها گفت که امکان ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت وجود ندارد. اکنون بايد منتظر بود که با تغيير جواد وعيدي آيا تغييري در روش پيگيري مذاکرات از سوي ايران بوجود خواهد آمد يا اين تغيير نيز صرفا براي گرفتن زمان بوده است.

Spread of Democracy Will Yield Peace



Bush Says
By Samantha L. QuigleyAmerican Forces Press Service
WASHINGTON, Feb. 17, 2006 – "The world is changing because freedom is on the march. And we shouldn't be discouraged about ... short-term setbacks," President Bush told an audience in Tampa, Fla., today.
That march began with the removal of the Taliban from Afghanistan, Bush said. It continues as democracy emerges in Afghanistan as well as in Iraq.
"We have an opportunity to lay the foundation of peace for generations to come," he said. "Democracy can yield the peace we all want."
The president had arrived in town earlier in the day to meet with senior leaders at nearby headquarters for U.S. Central Command and U.S. Special Operations Command, both key components in the fight against terrorism.
Terrorists continue to attack innocent people in their attempts to return the Middle East to a terrorist stronghold, Bush said. They also believe the United States is soft and weak and will eventually give up.
"In order to win the war against the enemy, you got to understand the nature of the enemy," the president told the civilian audience. "First of all, these people are cold-blooded killers, people who will kill the innocent in order to achieve a tactical objective and a strategic objective.
"They have no conscience. You can't negotiate with these people. You cannot reason with them. You must bring them to justice."
Secondly, he said, these terrorists have an ideology that allows no dissent, no different point of view and "no sense of history other than their dim view of history."
"They've made it clear (they think) it's just a matter of time before we vacate parts of the world that they can then occupy in order to be able to ... plot attacks against the United States of America," he said.
The president said that scenario would not happen, and outlined the U.S. strategy to win the war on terror.
"The best way to deal with this enemy is to defeat them overseas so we don't have to face them here at home, and to stay on the hunt," he said, adding that efforts also are being made to cut off access to funding. "It makes it kind of hard to operate when you can't get (to) your bank accounts full of money."
Denying terrorists safe haven is the second part to the strategy, he said. The United States is leaning on governments to help with this key element by declaring that harboring terrorists makes the government as bad as the terrorists themselves.
This declaration was reinforced with action, Bush said.
"When a president says something like, 'If you harbor a terrorist you're equally as guilty as the terrorists,' those words mean nothing unless you act upon them," he said. "And I said that to the people of Afghanistan, the Taliban. They didn't listen, and so we acted."
When Saddam Hussein refused to "disclose and disarm," Bush said, he suffered the serious consequences he was promised if he failed to comply, Bush said.
"Removing Saddam Hussein has made America safer and the world a better place," he said.
The last key to the strategy of winning on the Iraq front of the war on terrorism is training the Iraqis to defend themselves, Bush said. "In order to achieve our objective, the Iraqis are going to have to fight the enemy," he said.
Coalition forces are making progress on this front, he said. Iraqi forces are improving and able to take over more and more responsibility for their own defense, and a command and control structure is being put in place, he added.
"As this military's getting better and better, we're turning over a lot of territory to the Iraqis," Bush said. "They now have two divisions ... that are capable of taking the fight nearly on their own."
Though the training mission is progressing successfully, Bush said, he would not be swayed by outside influences when it came to troop levels committed to the global war on terrorism.
"The troop levels will be decided by this administration, and this administration is going to listen, not to politicians, but to the commanders on the ground (about) what we need on the ground in order to win this deal," he said.
The president said the United States will, in the short term, succeed in Iraq. But there has to be a long-term strategy to win the war on terrorism as well, he added.
"That long-term strategy is to liberate people and give them the chance to live under the greatest system of government, and that's democracy," he said. "Make no mistake about it. We're going to win the war on terror."

بنام خِرد، بنام زندگی و بنام نيکی



پاکدلانه بايد بپذيريم که آگاهی بيشتر پارسی زبانان از اسلام و قرآن و شيعه گری بيش از آن نيست که در پای منبر روضه خوانها شنيده و يا در دوران خردسالی مادر بزرگها شنيده های خود را به آنان آموخته اند که آنهم از بيراهه ای آغاز گرديده و در بيراهه ديگری پايان پذيرفته است. بيشتر مردم ما آنچنان که شايد و بايد از درون مايه اين دفتر ميان تهی که پايه و اساس دين اسلام است٬ و شيعه گری نيز خود را وابسته بدان نموده٬ کوچکترين آگاهی ندارند، زيرا نمايندگان الله در روی زمين به آنها آموخته اند که کتابی است مقدس و آسمانی.اين درحاليست که خلافگويی و تناقضات بيشمار گفتار الله و همچنين عطش انتقام، کشتار و عشق به خون ريزی " ناباوران" و بنا به اقرار خود الله به حيله گری و مکاری او در قرآن تا اندازه ای است که خواننده را بيشتر با يک پرسش روبرو ميکند که آيا براستی اين سخنان، همان سخنان پروردگار جان و خرد است يا بيشتر شبيه گفتار اهريمن (شيطان)؟؟؟ايرانيان بايد برگردان پارسی قرآن را بخوانند و آنرا با شاهکارهای فرهنگ آريايی ايران مانند شاهنامه و اوستا برابر کنند و با بهره گيری از خِرد خود به داوری بنشينند تا ببينند که آيا در کلام الله کوچکترين رهنمودی در راه نيکبختی و شادزيوی٬ دانش٬ خرد و کار و کوشش به چشم ميخورد؟ يا آنکه تنها داستانهای بی پايه و مايه و همه راههای پستی پذيری و چگونگی بندگی٬ بردگی٬ غلامی٬ کنيزی و زير پا نهادن همه آزاديها نمايانده شده؟
اگر کمی ريزبينانه تر و بدون خشک سری به ريشه بوجود آمدن رنجها و دشواريهای ايرانيان از جمله تنگدستي، بيکاری، فساد، واپسماندگی گسترده در تمام ضمينه ها و فرار بی سابقه مغزهای متفکر از ایران و غيره بنگريد، می بينيد که اين بخاطر ايرانی بودنمان نيست، بلکه بخاطر خرافه پرستی مان و باورمان به هيولايی به نام اسلام و قرآن است. کتاب و مذهبی که جز گرياندن انسانها و بيم عذاب آخرت دادن به آنها و ترد هرگونه شادی و پايکوبی و عشق ورزی انسانی، شيوه زيست ديگری نمی شناسد. کتابی مملو از قوانين چگونی کشتار و قارت و چپاول و به بردگی گرفتن دیگران. قوانينی که از تار و پودش بوی نفرت از بشرييت و آزادی ميايد.ملايان و اسلاميان با تکيه بر همين اسلام و سوره و آيات و احاديث و احکام کور و سياه توانسته اند حرمت و عزت نفس ايرانيان مصيبت زده را درو کنند و ايران را به دوران شترچرانی ببرند. از این رو است بجا است که بگوييم کمترين کاری که هر ايرانی ميتواند انجام دهد اين است که برگردان پارسی قرآن را بخواند و بيطرفانه در مورد پيامدهای مرگبار آن که در ايران کنونی نمايان است داوری کند.ملايان و تازی پرستان در طول ۱۴۰۰ سال گذشته تمام کوشش خود را بکار بردند که تاريخ راستين ايران و ايرانی را بسود دکان خودشان دگرگون کنند، چنانچه در هيچ جايی سخنی از حمله وحشيانه اعراب ولگرد و راهزن ۱۴۰۰ پيش به ايران متمدن و پيشرفته بميان نيايد، هيچ گفتگويی از چگونگی سربريدن سدها هزار ايرانی به جرم پايبندی به آيين پاک گفتار نيک، پندار نيک و کردار نيک صورت نگيرد و هيچ حرفی در مورد تجاوز اعراب به زنان و کودکان و حراج آنان در بازارهای مکه و مدينه انجام نگيرد. آري ملايان برای رونق دکان خود محتاج تحريف تاريخ بودند و هستند و آن روزی که مردم ايران از تاريخ راستين خود آگاه شوند روز مرگ اين دستار بندان خواهد بود. این تارنمای اينترنتی شايد کمکی باشد تا بتواند تاريخ و سرگذشت راستين ايران و چهره راستين قرآن و اسلام را نشان دهد. سرگذشتی که تا کنون نتنها توسط ملايان پنهان ميشد، بلکه توسط اسلامزدگانی مانند علی شريعتی و مانند ايشان بسود اسلام بزک وزيبا جلوه داده ميشد. این تار نما راستی هايی را در مورد دين اسلام که تا کنون گفتگو در مورد آنها برای ما ايرانيان شدنی نبوده و بدرستی يک " تابو" بوده بميان ميکشد؛ چرا که ما به اين باوريم که تا اين رودربايستی دينی در ایران از بين نرود، ایران رنگ پيشرفت و آسايش را نخواهد ديد.ايرانی بايد اسلام و مسلمانی را با فرهنگ ديرپايش برابر کند و در ترازوی خرد بسنجد؛ اگر آگاهانه دريافت که آيين بيابانگردان تازی بر فرهنگ و آيين کهن او برتری داشت، آنگاه با چشمان باز آنرا بپذيرد و بکار ببندد و اگر جز این بود، آنرا دليرانه و آگاهانه به بيابان تازيان برگرداند و به کهن آيين سرافراز و درخشان و جهانگير نياکانش روی آورد که همان گفتار نيک، پندار نيک و کردار نيک است، نه کشت و کشتار و قارت و ددمنشی.آيا تا بحال با خود فکر کرده ايد که چه شد در طول تاريخ ۶۰۰۰ - ۷۰۰۰ ساله ایران که تا پيش از اسلام، يکی از متمدن ترين و دارامندترين و قدرتمندترين کشور جهان بشمار ميرفت، و درست از زمان اشغالش توسط تازيان بيابانگرد و راهزن در ۱۴۰۰ سال پيش، روی آسايش، پايداری و دارامندی را نديد؟ برای آنکه اسلام و محمد و چگونی بوجود آوردن قرآن را بهتر بشاسيد، کتابهای زير را بشما پيشنهاد ميکنيم:
" ۲۳ سال" از علی شتی
" تولدی ديگر" از شجاالدين شفا " کوروش بزرگ و محمد ابن عبدالله" از دکتر مسعود انصاری " بازشناسی قرآن" از دکتر مسعود انصاری " الله اکبر" از دکتر مسعود انصاری
خواشمندم آدرس اين تارنما را به دوستان خود بدهيد و همچنين پيشنهادات يا انتقادات و همينطور مدارکی را که باعث تکميل تر شدن اين تارنما ميشود به آدرس زير بفرستيد:Kaveh2526@yahoo.com آرمان گردانندگان اين تارنما اين نيست که بگونه دستاربندان دين فروش، باوری را از کسی بگيرد و باور ديگری را جايگزين آن سازد. پس از خواندن و دريافت پذيرفتنی ها و رايزنی با خرد، گزينش راه درست به خود خواننده بستگی دارد. چه سود و زيان آن ويژه خود او ميباشد نه ديگران.
پاينده ايران؛ سرزمين مهر و دوستی و نيکی

Sunday, February 19, 2006

يک خداى درستکار والاترين محصول کار انسان است


خدايان
رابرت گرين اينگرسول (١٨٧٢)
ترجمه: اعظم کم گويان

هر ملتى خدايى را خلق کرده است که آن خدا هميشه به خالقش شبيه بوده است. آن خدا عاشق و متنفر از چيزها و کسانى بود که خالقش عاشق و يا متنفر بود، و بى برو برگرد در طرف کسانى قرار مى گرفت که قدرت را در دست داشتند. هر خدايى بشدت ميهن پرست بود و از مردم کشورهاى ديگر غير از ملت خودش بيزار بود. کليه اين خدايان، ستايش، تملق و عبادت مردم را طلب مى کردند. بسيارى از آنها از قربانى انسان و حيوان لذت مى بردند، و بوى گوشت و خون تازه موجودات بيگناه هميشه يک عطر خوشبوى الهى محسوب شده است. کليه اين خدايان بر داشتن تعداد زيادى از مقدسين و روحانيها پافشارى کرده اند، و اين روحانيها هميشه بر کسب حمايت مردم از خودشان پافشارى کرده اند، و کسب و کار اصلى اين روحانيها اين بوده که درباره خداى مربوطه خودشان لاف و گزاف بزنند و مصر بودند که بگويند که اين خدا قادر است همه خدايان ديگر را تار و مار کند.
اين خدايان از روى تعداد بيشمارى مدل و براساس مضحک ترين ها مدها ساخته شده اند. برخى هزار بازو دارند، بعضى صدتا سر دارند، تعدادى با گردنبندهايى از مارهاى زنده و عده اى ديگر با چماق، برخى با سپر و شمشير، تعدادى با سپرهاى کوچک گرد مسلح شده اند، بعضى بال دارند، برخى نامرئى هستند، بعضى خود را تماما نمايش مى دهند، تعدادى فقط پشتشان را نشان مى دهند، بعضى حسود بودند، تعدادى احمق بودند. برخى خود را به شکل انسان درمى آوردند، عده اى به شکل قو بودند، بعضى مانند گاو نر بودند، برخى به شکل کبوتر درست مى شدند و تعدادى مانند اشباح مقدس بودند و با دختران زيباى مردم عشقبازى مى کردند. بعضى متاهل بودند ـــ لازم بود که هم همه آنها متاهل باشند ــ امابرخى از روز ازل، عزب هاى سابقه دار بودند. تعدادى، بچه داشتند که اين بچه ها هم تبديل به خدا مى شدند و مانند پدران خود مورد عبادت قرار مى گرفتند. اغلب اين خدايان انتقامجو، وحشى، شهوتران و جاهل و نادان بودند. از آنجا که آنها به اطلاعاتى که روحانيها به آنها مى دادند، وابسته بودند جهالتشان نبايد ما را ابدا متعجب کند.
اين خدايان حتى شکل و فورم جهانى که خود باصطلاح آن را خلق کرده بودند را نمى دانستند، اما همگى بدون ترديد فرض مى کردند که کاملا مسطح است. برخى فکر مى کردند که طول روز را مى توان با متوقف کردن خورشيد کوتاه کرد، يا با دميدن در شيپور مى توان ديوارهاى يک شهر را خراب کرد، و همه آنها چيزى در مورد طبيعت واقعى انسانهايى که خود باصطلاح خلقشان کرده بودند نمى دانستند. بعضى آنقدر جاهل بودند که فرض مى کردند که عقايد مردم همانطور مى شود که آنها مى خواستند يا دستور مى دادند، و در نزد آنها اداره شدن با مشاهده، با عقل و خرد و تجربه، گناه لعنت آميز و احمقانه اى محسوب مى گرديد. هيچيک از اين خدايان قادر نبود که توضيحى درباره چگونگى بوجود آمدن اين زمين کوچک ما بدهد. همه آنها بطرز وحشتناکى در علوم زمين شناسى و ستاره شناسى بيسواد و نادان بودند. بعنوان يک اصل، همه آنها از نکبت ترين قانونگذاران بودند، و بعنوان مجريان قانون، از متوسط ترين رئيس جمهوران آمريکا، پائينتر بودند.
اين خدايان خواهان اطاعت کورکورانه و حماقت آميز مردم بودند. براى اطاعت از آنها، انسان بايد صورتش را توى گرد وخاک فرو مى کرد و به زمين مى ماليد. البته آنها هميشه به نفع کسانى که آنها را خلق کرده بودند، عمل مى کردند و اين طرفدارى را با اهداى رداى روحانى به آنها نشان مى دادند و ديگران را نابود مى کردند و همسر و کودکان آنها را مى ربودند.
براى اين خدايان هيچ چيز لذت بخش تر از تکه تکه کردن کافران نبود. هيچ چيز به اندازه کسى که وجود آنها را انکار مى کرد، غضبناک شان نمى ساخت.
فقط ملل فقير بودند که يک خدا داشتند. خدايان آنقدر راحت درست مى شدند و مواد خام آنقدر ارزان بود که بازار خدايان عموما داغ بود و آسمان با اين موجودات خيالى پر شده بود. اين خدايان نه تنها در آسمانها حضور مى يافتند بلکه در همه امور مردم هم دخالت مى کردند. آنها بر فراز همه کس و همه چيز ظاهر مى شدند. آنها در هر شعبه و دپارتمانى حضور مى يافتند. گويى همه چيز بايد زير کنترل آنها قرار مى گرفت. هيچ چيز نه آنقدر کوچک و نه آنقدر بزرگ بود، مانند پرواز پرستوها يا حرکت سياره ها، که مى توانست از کنترل اين خدايان مصون بماند. آنها غالبا از تختهاى نورانى خود در آسمانها پائين آمده و به زمين مى آمدند تا به انسان چيزى را فرمان بدهند. يکى به زمين آمده بود تا بگويد که بزغاله را نبايد در شير مادرش پخت، دخداى ديگر صندلى مرصع خود را ترک کرده و به زمين آمده بود که زنان بگويد که بايد يا نبايد بچه دار بشوند، ديگرى از صندلى پر زرق و برق خود به زمين آمده بود که به روحانى اى بگويد که چگونه ردايش را جمع کرده و بپوشد، کند، يا آن يکى که دستور داده بود که مردى چگونه روده يک پرنده را پاک کند.
وقتى که مردم يکى از اين خدايان را عبادت نمى کردند يا غذا و لباس براى روحانى هاى آنها تامين نمى کردند، اين خدا آنها را با تهديد و غضب قحطى و ويران کردن محصولات کشاورزى سرکشى مى کرد. بعضى اوقات به ملل ديگر اجازه مى داد اين مردم نافرمان را به بردگى بگيرند، و همسران و بچه هايشان را بعنوان برده بفروشند؛ اما او معمولا کينه و انتقام خود را با قتل اولين نوزاد آنها نشان مى داد. روحانى ها هميشه کل وظايف خود را انجام مى دادند، نه تنها در پيش بينى اين بلاها بلکه در اثبات آنها و اينکه وقتى اين بلايا و آفات اتفاق مى افتاد مى گفتند که بخاطر اين بود که مردم به اندازه کافى به آنها خدمت نکرده و خواستهاى آنها را برآورده نساخته بودند.
اين خدايان همانطور که ملتها با يکديگر فرق داشتند آنها هم با يکديگر متفاوت بودند، بزرگترين و قدرتمندترين ملل، پر قدرت ترين خدايان را داشتند، و ملتهاى ضعيف موظف بودند که تابع پس مانده هاى آسمانها باشند. هر يک از اين خدايان به همه بردگان خود وعده خوشى در اين جهان و پس از آن را مى دادند و آنها را در صورت شک و ترديد نسبت به قدرت خود و فکر در مورد اينکه ممکن است خداى ديگرى از آنها برتر باشد، تهديد به مجازات ابدى مى کردند. اما انکار وجود همه خدايان، ديگر جرم الجرائم بود و اکنون نيز هست. اگر به اين خدايان معتقد باشى، مى توانى دستانت را با خون انسان آب بکشى، با تهمت و افترا، خوشنامى يک انسان بيگناه را آلوده بکنى، کودک در حال لبخند زدن در آغوش مادر را خفه کنى، فريب بدهى، دختر زيبايى را که تو را دوست دارد و به تو اعتماد مى کند، نابود و ويران کنى، اما هنوز مى توانى مجازات نشده و خلاص بشوى. به خاطر انجام همه اينها هنوز هم قابل بخشش هستى. دادگاه الهى ورشکسته و فاسد در آسمانها به تو معافيت مى دهد.
ادامه دارد

فیلتر شکن برای عبور از سایتها


www.naghare.com
پس از مراجعه به اين سايت ، آدرس سايت فيلترشده مورد نظر خود را در جايگاه مخصوص وارد كنيد تا به سهولت بدان راه يابيد.
ياد آور مي شود، فيلتر شكن هاي صدای آمريكا، هويت كاربران اينترنت را مخفي نگاه مي دارد و دست مزاحمان حكومتي را كوتاه مي
كند.


ناگفته هاي ماجراي تخريب حسينه‌ شريعت در قم
وقتي خشونت به اوج مي رسد
بر گرفته از روزانلاین
۳۰ بهمن ۱۳۸۴
خلاصه:
پيرمرد گريه مي‌كند: «بيش‌تر از چهل سال است كه براي اهل بيت روضه مي‌خوانم. چهل سال است كه ذكر مصيبت اهل بيت مي‌گويم. از شهيدان مي‌گويم و از اسيران كربلا... اما ديشب فهميدم كه اين همه سال دروغ مي‌گفته‌ام؛ فهميدم كه تا به‌حال به مصيبت‌شان بي‌معرفت بوده‌ام.
-->
پيرمرد گريه مي‌كند: «بيش‌تر از چهل سال است كه براي اهل بيت روضه مي‌خوانم. چهل سال است كه ذكر مصيبت اهل بيت مي‌گويم. از شهيدان مي‌گويم و از اسيران كربلا... اما ديشب فهميدم كه اين همه سال دروغ مي‌گفته‌ام؛ فهميدم كه تا به‌حال به مصيبت‌شان بي‌معرفت بوده‌ام. ديشب بود كه تازه فهميدم درد اسيري چه بوده است. تازه ديشب بود كه فهميدم در كربلا چه گذشته است.» حسينيه حالا ديگر ويران شده است. اما حكايت حسينيه ويران شريعت يكي از برگ‌هاي سياه تاريخ معاصر ايران است. حكايتي كه روايت‌هاي رسمي آن بويي از حقيقت نداشته‌اند.
سابقه حسينيه شريعت
حسينيه شريعت را آقاي سيد احمد شريعتي به وصيت پدر بنيان گذاشت. پدر آقاي شريعت، سيد محمود شريعت ، از اهل طريقت و علماي قم بوده است و مورد احترام بسياري از اهالي اين شهر مذهبي (چنان كه آمد نام خانوادگي آقاي احمد شريعتي از شريعت به شريعتي تغيير يافته است ولي هنوز بسياري از مردم سيد احمد شريعتي را با همان نام «شريعت» مي‌شناسند). وصيت آقاي شريعت به پسر اين بود كه خانه پدري و خانه عموي خود سيد عباس شريعت را كه به هم پيوسته بودند از ورثه بخرد و تبديل به حسينيه كند. سيد محمود شريعت در سال 1367 درگذشت و سيد احمد شريعت نهايتاً سهم وراث را پرداخت، منزل پدر و عمو را تجميع پلاك كرد و بناي حسينيه را در سال 1380 به پايان برد. از همان آغاز مقامات شهر در روند گشايش حسينيه مانع ايجاد كردند. شهرداري قم گفت كه تجميع صورت گرفته پذيرفته نيست و تنها تراكم يك بنا را قبول دارد. در همين روند كميسيون ماده 100 يك سال پس از ساخته شدن حسينيه (1381) به نفع شهرداري رأي داد و ساختمان پلمب شد.
مالك براي نقض اين حكم به ديوان عدالت اداري مراجعه كرد. اما ديوان هم به نفع طرف مقابل رأي داد. طرف مالك اما بنا بر شواهدي كه از همان آغاز پديد آمدن مشكل داشت مانند بار گذشته رأي تحت تاثير نهادهاي امنيتي بوده است. با اين همه چاره‌اي از گردن نهادن به حكم و پذيرش ادامه پلمب حسينيه در آن شرايط وجود نداشت. سيد احمد شريعت براي اين كه مشكل حل شود و حسينيه مطابق وصيت قابل استفاده شود به صورت رسمي آن را وقف كرد و به اين ترتيب ملك را از مالكيت خود خارج كرد و به مالكيت وقف درآورد و در وقفنامه خود را به عنوان متولي در زمان حياتش و قطب سلسله نعمت‌اللهي گنابادي در هر زماني به عنوان متولي آينده تعيين كرد (در حال حاضر دكتر نورعلي تابنده قطب اين سلسله است).
از نظر قانوني وقف مشكل را حل مي‌كرد. از آن گذشته طبق همين قوانين و بنا به قواعد شرعي متولي منصوص است و دادگاه حق عزل او را ندارد (ماده 79 قانون مدني نيز بر اين مسئله تاكيد دارد). تنها تغييري كه دادگاه مي‌تواند در توليت اعمال كند اين است كه نهايتاً در صورت اثبات عدم صلاحيت متولي كسي را براي توليت وقف به متولي منصوص ضميمه كند. علاوه بر اين تنها راه اثبات عدم صلاحيت متولي اين است كه او در جريان پرونده‌اي كيفري يا جنايي به حكم قطعي محكوم شده باشد. اين امر البته در مورد سيد احمد شريعت كه هيچ‌گاه چنين محكوميت نداشت صادق نبود. هيچ دادگاهي هم به اداره اوقاف مجوز تصرف ملك را نداده بود. به هر حال حسينيه باز هم در پلمب ماند تا شب عيد غدير امسال.
تصرف
شب عيد غدير براي صوفيان گنابادي هم مانند بسياري ديگر از گروه‌هاي صوفي و غير صوفي شيعه شبي مقدس است و معمولاً در اين شب مراسم دارند. آن‌ها هم اين شب و هم روز عيد غدير را در تكاياي مختلف‌شان در سراسر ايران مراسم داشتند. حسينيه شريعت اما هنوز پلمب بود و برخلاف گفته مقامات رسمي كسي از ايشان در آن‌جا مراسمي نداشت؛ قفل سه‌ساله ناگشوده مانده بود. با اين‌همه در اين شب، يعني شب بيست و هشتم دي‌ماه، گروهي كه در قم شناخته شده و مشهور هستند با همراهي گروهي از نيروهاي امنيتي به حسينيه آمدند و پلمب آن را شكستند. تصرف حسينه را در چنين شبي اقدامي تحريك آميز بود.
اندك شناختي از جايي كه مورد تصرف قرار مي‌گرفت و گروهي كه موقوفه‌شان غصب مي‌شد به سرعت اين را به ذهن متبادر مي‌كند كه متصرفان به قصد چنين شبي را انتخاب كرده بودند تا در حداقل زمان و به واسطه نزديك‌ترين مراسم گناباديه (در روز عيد غدير) خبر تصرف را به گوش فقراي اين سلسله در سراسر ايران برسانند. خصوصاً اين‌كه بسياري از مريدان سلسله گنابادي به مناسبت عيد غدير براي زيارت حضرت معصومه به قم آمده بودند كه طبعاً در جريان ماجرا قرار مي‌گرفتند و قطعاً اين خبر را به شهرهاشان مي‌بردند. گروه متصرف مورد اشاره هيئت «فاطميون» بودند.
هيئت فاطميون كه در قم گروهي است كه از طريق برخي اعضاي خود که از مريدان فکري مصباح يزدي هستند با موسسه «امام خميني» در قم كه متعلق به وي است، نسبت دارد. هيئت فاطميون داخل حسينيه شدند و مراسم خود را برگزار كردند. اقدام آن‌ها البته مورد اعتراض مالك و گروهي از نزديكان او قرار گرفت. فاطميون به وضوح دو اقدام غير قانوني انجام داده بودند؛ يكي اين كه وارد ملك ديگري شده بودند و ديگر اين كه براي ورود پلمبي را كه از سوي مقامات دولتي زده شده بود بدون اين كه تحول جديدي در پرونده رخ داده باشد شكسته بودند. سواي اين كه اصولاً اگر هم تحولي صورت گرفته بود هر گونه فك پلمبي بايد با نظارت مقامات قانوني و نمايندگان واقف صورت مي‌گرفت.
با اين همه چنين استدلال‌هايي هيئت فاطميون را حاضر به ترك محل نكرد. به‌نظر مي‌آيد كه آن‌چه نهايتاً در آن شب باعث ترك اعضاي هيئت شد تاكيد آقاي احمد شريعتي بر غصبي بودن محل بوده است و اين که آقايان نمازشان در اين محل صحيح نخواهد بود. به اين ترتيب اعضاي هيئت فاطميون براي خواندن نماز صبح به محل ديگري مي‌روند. برخي از اعضاي گروه فاطميون بعدها گفته بودند كه براي آن شب از آقاي «آقا تهراني» دعوت كرده بودند كه در حسينيه «فتح» شده برايشان سخنراني كند كه البته ميسر نشده بود و كس ديگري مي‌آيد. آقا تهراني كسي است كه صبح‌هاي جمعه در موسسه امام خميني (همان موسسه مصباح يزدي) دعاي ندبه مي‌خواند.
با وجود اين‌كه هيئت فاطميون محل را ترك مي‌كنند تا دست‌كم آشكارا در مكان غصبي نماز نخوانند، حسينيه در تصرف مي‌ماند و در روزهاي بعد هم كنترل حسينيه را حفظ مي‌كنند و اقدام به آوردن وسايلي به داخل آن مي‌كنند و حتي در بخشي از آن ديوار كشي مي‌كنند. تلاش‌هاي واقف براي تعيين تكليف بنا و رفع تصرف از آن به جايي نمي‌رسد. نه شهرداري و نه اوقاف مسئوليتي در قبال اين تصرف نمي‌پذيرند و عملاً هم اقدامي براي رفع تصرف از آن نمي‌كنند، و نه تنها اقدامي نمي‌كنند بلكه اوقاف ظاهراً تحت فشار يا نفوذ متصرفان مسئله جديدي در مورد پرونده طرح مي‌كند كه از نظر محتوا بسيار عجيب است: اوقاف مدعي مي‌شود كه «وقف» اين حسينيه اشكال دارد چرا كه واقف آن را به امور «عرفان و تصوف» اختصاص داده است! (در حالي که در تاريخ موقوفات اسلامي در ايران و ساير نقاط جهان اسلام، خانقاه‌ها و تكاياي صوفيه بخش عظيمي از از موقوفات را تشكيل مي‌داده‌اند و مي‌دهند). شكايت‌هاي نمايندگان واقف به جايي نمي‌رسد.
اوج گرفتن بحران
حسينيه تحت تصرف سرايداري داشت كه با همسر و فرزند نوزاد خود در آن‌جا زندگي مي‌كرد. متصرفان تلاش مي‌كنند فضا را چنان بر سرايدار و خانواده‌اش تنگ بگيرند كه به خواست خود محل سكونت‌شان را ترك كنند. پس از تصرف راه ارتباط اين خانواده عملاً با بيرون قطع مي‌شود چرا كه راه ارتباطي‌شان در اختيار متصرفان بود. آن‌ها اگر مي خواستند براي تهيه مايحتاج خود هم به بيرون از ملك بروند بايد از همين راه مي‌رفتند و البته اين احتمال كاملاً جدي بود كه اگر هر كدام براي هر كاري بيرون بروند ديگر امكان ورود نيابند. به‌اين ترتيب حتي رساندن غذا و مايحتاج روزمره به آن‌ها هم از بيرون صورت مي‌گرفت و هر چه مي‌آمد ابتدا به دست متصرفان مي‌رفت تا به آن‌ها برسد.
در اين مدت ديگر خبر تصرف به فقراي سلسله در همه نقاط ايران رسيده بود و آن‌ها به‌طور پراكنده به قم مي آمدند تا از وضع حسينيه خود مطلع شوند. مانند بسياري از موقوفه‌ها اين حسينيه هم با كمك‌هاي خرد و كلان متعلقان ساخته شده بود كه در اين مورد فقراي سلسله گناباديه از مناطق مختلف بودند بنابراين نگراني و تعلق خاطر ايشان به حسينيه هم كاملاً طبيعي بود. اين حرف از زبان دراويش سلسله به‌طور مكرر شنيده مي‌شد كه: «اصلاً مگر حسينيه مال آقاي شريعت است كه مي‌خواهيد از ايشان بگيريد؛ تك تك ما در خشت و گل اين حسينيه سهم داريم» .
در چنين فضايي متصرفان روز به روز به تحريك خود نسبت به فقراي سلسله ‌افزودند و از جمله عرصه را بر خانواده سرايدار تنگ‌تر ‌كردند. ابتدا آب را بر آن‌ها بستند و سپس در نهايت يك‌روز شير خشكي را كه از بيرون براي كودكشان فرستاده بودند به آن‌ها ندادند. اين اقدام كه براي وادار كردن خانواده سرايدار به خروج بود به نتيجه ديگري مي‌انجامد؛ فقراي سلسله كه در آن زمان در محل حاضر بودند و از محروم كردن نوزاد سرايدار آگاه شده بودند به داخل حسينيه هجوم مي‌آورند و آن را باز پس مي‌گيرند.
ميان‌پرده حيرت‌آور
تنها در اين روز يعني پنجم بهمن ماه بود كه فقراي سلسله گنابادي به حسينيه‌اي وارد شدند كه سه سال پلمب بود و نهايتاً هم به‌وسيله هيئت فاطميون پلمبش شكست و تصرف شد. چيزي كه گناباديان در آن‌جا مشاهده كردند برايشان حيرت‌آور بود و تناسبي هم با اسباب معمول هيئت‌هاي عزاداري نداشت؛ گناباديان با دستگاه‌هاي مونيتورينگ و شنود بسيار مجهزي مواجه مي‌شوند. شاهداني كه در آن روز وارد حسينيه شده بودند مي‌گويند كه «از روي مونيتورهاي نصب شده كه در آن زمان در حال كار بود مي‌شد رفت و آمد بخش وسيعي از شهر قم را زير نظر داشت و دستگاه‌هاي شنود هم ظاهراً قادر بودند كه تا فواصل زيادي را استراق سمع كنند.» اين مسئله آن‌جا اهميت فوق‌العاده مي‌يابد كه موقعيت مكاني حسينيه شريعت واقع در خيابان ارم، كوچه شريعت را در نظر آوريم: خيابان ارم مهم‌ترين خيابان قم است و حسينيه شريعت در نزديكي بيوت بسياري از مراجع قرار دارد. منزل آيت‌الله بهجت ديوار به ديوار حسينيه است؛ خانه مرحوم آيت‌الله شريعتمداري با آن فاصله بسيار كمي دارد؛ منزل آيت‌الله روحاني و منزل آيت‌الله شيرازي هم در نزديكي آن قرار دارد؛ و فاصله حسينيه با بيت آيت‌الله منتظري هم زياد نيست. به علاوه كتابخانه‌ها و مدارس علميه مهمي هم در آن نزديكي هستند از جمله كتابخانه مرحوم مرعشي نجفي و نيز كتابخانه و مدرسه متعلق به آيت‌الله مكارم شيرازي. به اين ترتيب حسينيه تبديل به مركزي براي شنود و تجسس در قلب قم شده بود.
گناباديان اما با ساده دلي تمام وسايل موجود را با حضور وكلايشان صورت‌جلسه مي‌كنند و به هيئت فاطميون تحويل مي‌دهند. از اين‌جا به بعد صورت بازي و سير وقايع كلاً تغيير مي‌كند. بازي ناخوشايندي آغاز مي‌شود.
خارج شويد، تحويل دهيد!
پس از اين‌كه اعضاي سلسله گنابادي وارد حسينيه مي‌شوند فشار و تهديد براي خروج از آن‌جا به آن‌ها آغاز مي‌شود. از اين‌جا اين اعضاي سلسله گنابادي هستند كه از سوي مقامات رسمي «متصرف» قلمداد مي‌شوند! اطلاعات قم از آن‌ها مي‌خواهد كه از محل خارج شوند. اين در حالي ا‌ست كه اعضاي اين سلسله آشكارا از سوي متصرفان تهديد و تحريك مي‌شوند. نوع تهديدها جاي شبهه‌اي باقي نمي‌گذارد كه قرار بر طي همان سير قانوني و تعيين تكليف رسمي موقوفه در كار نيست؛ از گناباديان مي‌خواهند از محل خارج شوند تا اين‌بار هيئت فاطميون رسماً در آن‌جا مستقر شود. خارج شدن به اين وضع از آن محل به معني از دست دادن حسينيه بود بي‌آن‌كه هيچ حقي براي آن‌ها كه آن را ساخته‌اند و صاحب اصلي‌اش هستند قائل شده باشند. اعضاي نگران سلسله هر روز بيشتر و بيشتر به قم مي‌آيند. اطلاعات قم نيز در ادامه فشارهاي خود وكلاي واقف (امير اسلامي، اميد بهروزي، غلامرضا هرسيني، و فرشيد يداللهي) را احضار و براي چهار روز، از هفدهم تا بيستم بهمن ماه، بازداشت مي‌كند.
وقتي آن‌ها را آزاد مي‌كنند تهديدي مشخص به ايشان ابلاغ مي‌شود: حسينيه بايد تا بيست و سوم بهمن ماه تحويل داده شود. در اين مدت گناباديان به هر دري مي‌زنند تا تظلم آن‌ها شنيده شود. از جمله گروهي از آنان نامه‌اي به مسئول دفتر رهبري در قم (آقاي ملكات) و دفاتر چند تن از مراجع ديگر مي‌دهند: «احتراماً اينجانبان امضاءكنندگان ذيل، عده‌اي از فقراي سلسله جليله نعمت‌اللهي سلطانعليشاهي گنابادي از آن‌جا كه به امر بزرگان سلسله، مكلف به تقليد از مراجع عظام مي‌باشند و از جهت اين‌كه رجوع به مراجع در تنگناها تمسك به عروة‌الوثقي است، بنابراين مراتب ذيل را جهت استمداد و رسيدگي به استحضار آن مرجع عالي‌قدر مي‌رساند... آن‌چه مسلم است فقراي اين سلسله هيچگونه تضادي نه با حكومت و نه با شرع انور اسلام – كه شما از مراجع عظيم‌الشأن آن مي‌باشيد- نداشته، بلكه هميشه از خداوند متعال توفيق روزافزون براي حضرتعالي و ساير مراجع و رهبر عظيم‌‌الشأن را خواستارند... اكنون كه تمام كفر و الحاد سعي در تضعيف نظام پربركت جمهوري‌اسلامي ايران دارند، ما به‌عنوان مقلدين مخلص شما؛ اولاً حمايت بي‌چون و چرا از نظام و قوانين جمهوري‌اسلامي و كشور پربركت ايران را اعلام؛ ثانياً از آن مرجع عظيم‌الشأن استدعاي استمداد و كوتاه نمودن دست افرادي كه قصد آزار و اذيت و و ايجاد نفاق بين مسلمين و شيعيان را دارند، داريم. بنابراين استدعاي بررسي و پيگيري مشكل را خواهشمند است...»
اما تظلم‌هاي ايشان به‌جاي نرسيد و كار به‌گونه اي ديگر رقم خورد.
روز واقعه
روز دوشنبه بيست و سوم بهمن خيلي زود فرا رسيد. چند صد تن از مريدان سلسله گناباديه در حسينيه و مقابل آن جمع شده بودند. يكي از آن‌ها مي‌گويد: «نوار مشكي زده بوديم به پيراهن‌مان يعني كه عزادار حسينيم. گل به دست گرفته بوديم يعني اين كه اگر ما را بزنيد ما جز گل چيزي نداريم كه به شما بدهيم. شيريني هم آورده بوديم با خودمان كه اگر از در آشتي درآمدند كام‌شان را شيرين كنيم.» آشتي البته در كار نبود. در مقابل مريدان سلسله كه از زن و مرد و پير و جوان جمع شده بودند نيروي انتظامي هم آمده بود. مريدان سلسله از شهرهاي مختلف خود را به قم رسانده بودند و در مقابل تعدادي چهار رقمي مأمور نيروي انتظامي هم از شهرهاي مختلف آمده بودند. در ميان آن‌ها كه با اتوبوس‌هايي مشخص، از شهرهاشان آمده بودند نيروهايي از تهران، كرمان، لرستان، و خوزستان قابل تشخيص بودند. براي كساني كه بوي حادثه را حس مي‌كردند اين تكثر نشان از امري ناخوشايند داشت؛ خصوصاً برخي مريدان سلسله كه خود اهل قم بودند اين مسئله را به گونه‌اي خاص تفسير مي‌كردند: «معلوم بود كه براي درگيري آمده بودند. آخر در قم همه آقاي شريعت [شريعتي] را مي‌شناسند. مامورهاي قمي هم بالاخره براي ايشان احترام قائل بودند و شايد دلشان مي‌لرزيد اگر قرار به درگيري با اطرافيان ايشان مي‌شد.»
يكي از فقيران سلسله كه پيش از حادثه از قم عزيمت كرده است مي‌گويد: «در راه آمدن بودم كه ديدم جلوي كلانتري‌هاي يازده و پانزده قم شلوغ است و ماشين‌هاي پليس ايستاده‌اند. ناگهان افسري را ديدم كه از قبل مي‌شناختمش. از ماشين پياده شدم و احوال‌پرسي كردم و سوال كردم كه چه خبر است؟ او كه تعلق من را به سلسله نمي‌دانست گفت كه ما آماده باشيم چون صوفيه در حسينيه‌شان جمع شده‌اند و قرار است "قلع و قمع" شان كنند. پرسيدم كي مي‌خواهد قلع و قمع كند، شما؟ گفت نه ما كه كاره‌اي نيستيم. حزب‌الله قرار است بكند ما هم بايد باشيم.»
رفته رفته گروهي از لباس شخصي‌هاي مجهز به بيسيم و باتوم هم جمع شدند. در ميان آن‌ها كه از معمم و مكلّا گرد آمده بودند دو نفر بلندگو به دست داشتند و با توهين و تهديد خطاب به جمعيت حرف مي‌زدند. يكي‌شان مداحي به نام سلحشور بود كه قمي‌ها مي‌شناختندش و ديگري معممي به نام شهشهاني كه براي كرماني‌ها خاطره تلخ قتل‌هاي زنجيره‌اي اين شهر را زنده مي‌كرد.
فضا بسيار تند بود و جمعيت مريدانِ گل به‌دست حالا ديگر آشكارا مي‌فهميدند كه مي‌خواهد آن‌ها را به واكنش تحريك كنند: «مي‌آمدند ما را هل مي‌دادند و مي‌زدند و فحش مي‌دادند. نه اين‌كه خودمان را فحش بدهند يا پدر و مادرمان را؛ به اقاي شريعت ناسزا مي‌گفتند. انگار برنامه داشتند كه جلوي ما كه به جناب ايشان ارادت داريم بهشان ناسزا بگويند تا ما را از جا به در برند. اما ما نمي‌خواستيم به هيچ قيمتي با آن‌ها درگير شويم. اصلاً قرارمان اين بود كه اگر هم ما را زدند ما به آن‌ها گل بدهيم...» محاصره ادامه داشت و توهين وتحريك و ضرب و شتم. مردم بي‌پناه همچنان با همان گل و شيريني و بعضاً با عكس‌هايي از رهبر پيشين و فعلي جمهوري‌اسلامي و عكس‌هايي از شهداي سلسله در جنگ با عراق در دست ايستاده بودند اما پراكنده نمي‌شدند. با تاريكي هوا حمله آغاز شد. «با باتوم برقي مي‌زدند، زن و مرد هم نمي‌شناختند. بر سرهامان مي‌زدند. بي‌هيچ ملاحظه‌اي مي‌زدند تا زير اين ضربه‌ها بميريم.»
بعد دورتادور حسينيه و بام آن را هم به آتش كشيدند. ديگر مردم واقعاً از اين ترسيده بودند كه گويي مهاجمان هيچ پروايي از كشتن يا سوزاندن آن‌ها ندارند. عده‌اي از مريدان براي اين‌كه راهي باز كنند و حلقه محاصره را بكنند كه در آتش نسوزند پس از ساعت‌ها كتك خوردن و پاسخي ندادن به سوي مهاجمان سنگ پرتاب كردند. با اين‌كار كه از سوي برخي مسئولان گزارش دهنده به دروغ به عنوان آغاز درگيري ياد شده است، عده‌اي راهي يافتند تا بگريزند. اما همان ها هم در فرار به حد مرگ كتك مي‌خوردند. خشونت مهاجمان بي حد و باورنكردني بوده است. به‌عنوان نمونه يكي از حاضران چنين مي‌‌گويد: «در كنار من خانمي بود كه كودك نوزادش را هم بغل كرده بود. يكي از آن‌ها به او حمله كرد و او را طوري هل داد كه بچه از دستش افتاد. من دويدم و بچه را برداشتم. ديدم بيچاره به خاطر اين كه گاز اشك‌آور به گلويش رفته خس خس مي‌كند. اما يك‌دفعه به من هم حمله كردند و يكي از آن‌ها بچه را از دستم گرفت و مثل انگار يك تكه دستمال را گرفته باشد آن را به جوي آب كنار خيابان انداخت.» مهاجمان قصد دستگيري همه تجمع‌كنندگان را داشتند و براي اين‌كار ده‌ها اتوبوس آماده كرده بودند كه جمعيت را كتك‌زنان داخل آن‌ها مي‌راندند.
مردم به هرسو مي‌دويدند تا فرار كنند. برخي مغازه‌ها مردم را به داخل خود پناه دادند؛ اما خود نيز مورد هجوم قرار گرفتند و خرد شدند تا پناهندگان بيرون كشيده شوند. عده‌اي توانستند به حرم پناه ببرند، اما نيروهاي امنيتي آن‌ها را در همان قسمتي كه جمع شده بودند محبوس كردند تا براي بردن‌شان اتوبوس بياورند. آن ها حسينيه را تصرف کردند. و منزل سيد احمد شريعتي را هم اشغال مي‌كنند. فردا روز كه حسينيه را به همراه خانه با بولدوزر ويران مي‌كنند، اسباب و اثاثيه خانه را هم بيرون مي‌ريزند و به آتش مي‌كشند. برخي از حاضران مي‌گويند كه خود سيد احمد شريعتي به دليل اين‌كه تهديد به مرگ شده بود از پيش منزلش را، در جنب حسينيه، ترك كرده بود.
صبح تيره نهايتاً حدود 2000 نفر را دستگير كردند (استاندار قم اين رقم را 1000 نفر ذكر كرده است). تعداد دستگير شدگان براي جادادنشان بسيار زياد بود. از اين ميان حدود 300 نفر را به زندان «ساحلي» قم بردند. 500 الي 600 نفر را بدواً در هلال احمر قم محبوس كردند. عده‌اي را هم به پادگان‌هاي اطراف شهر از جمله پادگاني كه بالاي جاده تهران است بردند.
در اين ميان حكم بازداشت بيست نفر از جمله سيد احمد شريعتي و چهار وكيلش صادر شده است. به علاوه يكي از وكلاي اهل اين طريقت هم به نام اقاي بهمن نظري كه براي رسيدگي به كار دستگيرشدگان خود را از اهواز به قم رسانده بود به محض معرفي و ارائه پروانه وكالت دستگير مي‌شود!
در ضرب و شتم‌هاي حمله وحشيانه شبانه بسياري به شدت مصدوم شدند كه شمارشان دست‌كم به 400 نفر مي‌رسد، و خبرهاي نگران کننده اي از امکان فوت يکي از مصدومان که يك دبير آموزش و پرورش است به گوش مي رسد. فرداي واقعه يكي از اعضاي درمانگاه خيريه «صالح» در تهران، متعلق به سلسله گنابادي، بوده به «شوراي تأمين» استان قم مراجعه مي كند و از اين شورا نامه مي‌گيرد كه به ملاقات محبوسان برود و دستگيرشدگاني را كه حالشان وخيم است به تهران منتقل كند. اما واقعه‌اي كه براي او رخ مي‌دهد بسيار تلخ وتأسف‌بار؛ به محض اين كه در يكي از بازداشت‌گاه‌ها خود را به همراه نامه معرفي مي‌كند نه تنها اجازه انتقال كسي را نمي‌يابد بلكه خود او را چنان كتك مي‌زنند كه به حال نزع مي‌افتد.
كساني كه تا به حال آزاد شده‌اند مي‌گويند كه پيش از آزادي با تهديد و شكنجه از آن‌ها سه تعهد گرفته‌اند: به شهرهايشان كه بر‌مي‌گردند خود را به اداره اطلاعات معرفي كنند؛ تعهد بدهند كه ديگر در هيچ مجلس صوفيانه‌اي شركت نمي‌كنند؛ و اين كه تنفرنامه‌اي را نسبت به تصوف امضا كنند. كار اما به همين‌جا ختم نشده؛ در برخي شهرها مانند همدان كساني كه با اين وضع آزاد شده‌اند را به اداره اطلاعات مي‌برند و در آن‌جا باز هم كتك مي‌زنند. پيرمرد روضه‌خوان حق داشت كه بعد از چهل سال گرياندن خلق به «ذكر» مصيبتِ اسيري، حالا خود به «رويت» آن اشك بريزد.

نامهای که میبایست جاویدان باشند




Saturday, February 18, 2006

Tehran Plays Host to al Qaeda

February 18, 2006
The Weekly Standard
Dan Darling



"Iran continues to host senior al Qaeda leaders who are wanted for murdering Americans and other victims in the 1998 East Africa Embassy bombings. We have called repeatedly for these terrorists to be handed over to states that will prosecute them and bring them to justice. We believe that some al Qaeda members and those from like-minded extremist groups continue to use Iran as a safe haven and as a hub to facilitate their operations."

So said a high State Department official in a speech in Washington on November 30. The assertions by Undersecretary of State for Political Affairs R. Nicholas Burns were nothing new. Though often overlooked, they have been the position of the U.S. government for some time. As discussion of Iran's nuclear program and its hardline president Mahmoud Ahmadinejad intensifies, Iranian aid to al Qaeda should not be allowed to drop off the radar screen.

A careful review of what is known about this matter--even a review confined to public sources--shows that Iran has long maintained ties to al Qaeda and has assisted the group in refining its terrorist capabilities. During the years of Taliban rule, Tehran allowed al Qaeda members, including some future 9/11 hijackers, to transit its territory en route to and from Afghanistan. Nor has this support waned since the Taliban's fall. To this day, much of the surviving al Qaeda leadership is based in Iran, enjoying the protection of the Revolutionary Guards Corps.

Tehran has been supporting terrorist groups ever since the mullahs came to power in 1979. According to the State Department's annual report Patterns of Global Terrorism, the Shiite regime has aided outfits as ideologically and religiously diverse as Hamas, Islamic Jihad, GIA, GSPC, and Hizb-e-Islami--all of them Sunni Muslim--along with the Marxist groups Popular Front for the Liberation of Palestine-General Command and the Kurdistan Workers' party (PKK)--that last, despite Iran's concern over any move towards autonomy on the part of its own Kurdish minority. Clearly, the mullahs do not consider ideological or religious purity a prerequisite for cooperation.

It is not surprising, then, to find the 9/11 Commission Report tracing Iranian involvement with al Qaeda as far back as the early 1990s. "In late 1991 or early 1992," the report says,



discussions in Sudan between al Qaeda and Iranian operatives led to an informal agreement to cooperate in providing support--even if only training--for actions carried out against Israel and the United States. Not long afterward, senior al Qaeda operatives and trainers traveled to Iran to receive training in explosives.

Contrary to much academic opinion, the commission noted that "Sunni-Shia divisions did not necessarily pose an insurmountable barrier to cooperation in terrorist operations."


More training took place in Lebanon. Says the 9/11 report, "In the fall of 1993, another such [al Qaeda] delegation went to the Bekaa Valley in Lebanon," a longtime stronghold of Hezbollah, "for further training in explosives as well as in intelligence and security. Bin Laden reportedly showed particular interest in learning how to use truck bombs such as the one that had killed 241 U.S. Marines in Lebanon in 1983," the heaviest U.S. loss in a single engagement since the Vietnam war. According to Rohan Gunaratna's Inside Al Qaeda, among the al Qaeda members who traveled to Lebanon was Saif al-Adel, a senior leader who would later emerge as a key figure in Iran's relationship with Osama bin Laden's group.

Contacts between "Iranian security officials and senior al Qaeda figures [persisted] after bin Laden's return to Afghanistan" in 1996, according to the 9/11 report. In particular, there is "strong" evidence of Iranian involvement in the Khobar Towers bombing of June 1996, in which 19 Americans died, as well as "signs that al Qaeda played some role, as yet unknown," in that attack. Two years later, the Clinton administration's formal indictment of bin Laden charged that he was allied with both Iran and its terrorist proxy, Hezbollah. After the USS Cole bombing in 2000, the 9/11 report says, Iran made a "concerted effort" to "strengthen relations with al Qaeda."

More ominously, the 9/11 Commission describes as "strong" the evidence, provided by al Qaeda operatives in U.S. custody, that "Iran facilitated the transit of al Qaeda members into and out of Afghanistan before 9/11, and that some of these were future 9/11 hijackers. There is also circumstantial evidence that senior Hezbollah operatives were closely tracking the travel of some of these future muscle hijackers into Iran in November 2000." While finding no evidence that Iran or Hezbollah was aware of the planning for the 9/11 attack, the commission concluded that "this topic requires further investigation by the U.S. government."

Whether the government ever followed up is doubtful, given U.S. officials' frequent assurances that Iran was not involved in the 9/11 attacks--a claim not found in the 9/11 report. Yet in July 2004, the New York Times did report that "the United States was actively investigating ties between the Iranian government and al Qaeda, including intelligence unearthed by the independent 9/11 Commission showing that Iran may have offered safe passage to terrorists who were later involved in the attacks." The Times quoted President Bush as saying, "We will continue to look and see if the Iranians were involved."

If a serious investigation of these events was indeed launched following the publication of the commission's final report on July 22, 2004, it would seem to be in the public interest to disclose what, if anything, the inquiry turned up. What do we know about these events now that we didn't know in 2004?

Since the U.S. invasion of Afghanistan, al Qaeda's relationship with Iran appears to have grown stronger. As the Washington Post reported in September 2003, "After the fall of the Taliban in Afghanistan, the locus of al Qaeda's degraded leadership moved to Iran. The Iranian security services, which answer to the country's powerful Islamic clerics, protected the leadership." The Post identified these leaders as al Qaeda military chief Saif al-Adel, chief ideologue Mahfouz Ould Walid, finance chief Abu Mohammed al-Masri, al Qaeda second-in-command Ayman al-Zawahiri's deputy Abu Khayr, propaganda chief Suleiman Abu Ghaith, and Osama bin Laden's son and heir apparent, Saad.

The al Qaeda leadership appears to have operated more or less with impunity inside Iran until May 2003, thanks to its close ties to the elite Qods Force unit of Iran's Revolutionary Guards. Citing a European intelligence official, the Post noted that after the fall of the Taliban, Zawahiri (whose relationship with Qods Force goes back at least a decade), negotiated safe harbor in Iran for much of the surviving al Qaeda leadership. Numerous media reports listed then-future Iraqi insurgent leader Abu Musab al Zarqawi among them. As a European intelligence analyst explained to the Washington Post in October 2003, Qods Force is "a state within a state, and that is why they are able to offer protection to al Qaeda. The force's senior leaders have long-standing ties to al Qaeda and, since the fall of Afghanistan, have provided some al Qaeda leaders with travel documents and safe haven." It was from Iran that al Qaeda military chief Saif al-Adel ordered the May 2003 Riyadh bombings in Saudi Arabia that killed 34, including 8 Americans.

Since late 2003, the exact status of the al Qaeda leaders in Iran has been murky at best. The Iranian government claims that any al Qaeda members on its territory are in custody. But what kind of custody? MSNBC's Investigative Unit noted in June 2005,


According to reports in the Arab media, [the al Qaeda leaders] were rounded up and taken to two locations guarded by Iran's Revolutionary Guards: one in villas in the Namak Abrud region, near the town of Chalous on the Caspian coast, 60 miles north of Tehran, and the other in Lavizan, a region northwest of the capital that also houses a large military complex.


The London-based Arabic newspaper Al-Sharq Al-Awsat further reported in July 2004: "More than 384 members of Al Qaeda and other terrorist organisations are present in Iran, including 18 senior leaders of Osama bin Laden's network." The paper attributed the information to a source close to the Iranian presidency. When Tom Brokaw asked CIA director Porter Goss about the al Qaeda leaders active in Iran, Goss answered, "I think your understanding is that there is a group of leadership of al Qaeda under some type of detention--I don't know exactly what type, necessarily--in Iran is probably accurate."

Most of the reporting on the al Qaeda leaders in Iran has assumed that the individuals in question are being constrained in their activities and that the regime could be persuaded to hand them over in return for certain concessions--such as the release of the leadership of the Mujahedeen-e-Khalq, a Marxist anti-Iranian terrorist group that was extensively supported by Saddam Hussein and many of whose members were captured by U.S. forces during Operation Iraqi Freedom.

But it is not so clear that Iran has a vested interest in constraining the activities of al Qaeda. In August 2004, Al-Sharq Al-Awsat quoted an Iranian official who had attended an Iranian military seminar where Qods Force commander Brigadier General Suleimani stated that Zarqawi and 20 senior members of the terrorist group Ansar al-Islam were allowed to enter Iran whenever they wanted through border crossings between Halabja and Ilam in Iraq. When asked why Iran would support Zarqawi given his anti-Shiite activities, Suleimani replied that Zarqawi's actions in Iraq "serve the supreme interests of Iran" by preventing the creation of a pro-U.S. government.

Examples of al Qaeda's continued activity inside Iran abound. In February 2004, noted Spanish terrorism judge Baltasar Garzon told El Periodico that al Qaeda's "board of managers" were active inside Iran but were more involved in coordinating operations than in issuing orders. In July 2004, Agence France-Presse quoted a French counterterrorism official as saying that al Qaeda leaders had "controlled freedom of movement" inside Iran, while the Los Angeles Times of August 1, 2004, quoted a top French law enforcement official as saying, "The Iranians play a double game. . . . They have arrested important Al Qaeda people, but they have permitted other important Al Qaeda people to operate."

This view is supported by the German magazine Cicero, which in October 2005 quoted a high-ranking intelligence officer as saying of the Iran-based al Qaeda leaders, "This is not prison or house arrest. . . . They are free to do as they please." Cicero had earlier that year reported on al Qaeda-in-Iraq leader Abu Musab al Zarqawi, quoting extensively from German Federal Office of Criminal Investigation documents that collated data from German, American, French, and Israeli intelligence sources. These documents, some of which were classified, listed Zarqawi's activities, passports, phone numbers, benefactors, and the mosques used or controlled by his followers in Germany. In addition to confirming much of the evidence presented by Colin Powell to the United Nations Security Council on the activities of Zarqawi's network in Europe, the documents state point-blank that Iran "provided al Zarqawi with logistical support on the part of the state."

In sum, the publicly available evidence suggests that Undersecretary Burns was well within his rights to speak as he did last November of Iranian support for al Qaeda. The problem has received too little attention, considering the need to prevent the al Qaeda leadership from reconstituting itself if another major attack is to be prevented.

Dan Darling is a counterterrorism consultant for the Manhattan Institute's Center for Policing Terrorism.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?