جمعه ۲۶ اسفند ۱۳۸۴
«همه با هم عليه توتاليتاريسم نوين»
۱۳۸۴.۱۲.۲۶ كيهان لندن شاهين فاطمي
اين عنوان اعلاميهاي است كه دوازده روشنفكر جهاني از كشورهاي گوناگون در دفاع از آزادي بيان و عليه توتاليتاريسم اسلامي انتشار دادهاند. سه نفر از اين جمع ايراني هستند. همه از شهرت جهاني برخوردارند و چند نفر همانند سلمان رشدي و تسليما نسرين به خاطر اعمال حق آزادي بيان خود با فتواهاي آنچنانی به مرگ محكوم شدهاند. سه شخصيت ايراني امضاء كننده اين بيانيه كه در محافل بينالمللي از انعكاس وسيعي برخوردار شده است عبارتند از: بانوان شهلا شفيق و مريم نمازي و پروفسور مهدي مظفري. امضا كنندگان فرانسوي اين اعلاميه همانگونه كه بعدا در اين مقاله به آن رجوع خواهد شد در اين مورد به ويژه در مورد «اسلاميسم» در ايران مطالب زيادي انتشار دادهاند. اين دو نويسنده فرانسوي عبارتند از Philipe Val مدير نشريه Charlie HEBDO و برنارد هانري لوي (Bernard Henri Levi) فيلسوف و متفكر شهير. خلاصه ترجمه فارسي اين بيانيه چنين است: جهان پس از پيروزي بر فاشيسم، نازيسم و استالينيسم، در مقابل تهديد ديگري از نوع توتاليتر قرار گرفته كه اسلاميسم ناميده ميشود. ما، نويسنده، روزنامهنگار، روشنفكر، همگان را به مقاومت در برابر توتاليتاريسم ديني و به اعتلاي آزادي، برابري، فرصتها و لائيسيته براي همه فرا ميخوانيم. حوادث اخيري كه به دنبال انتشار طرحهايي درباره محمد در مطبوعات اروپايي رخ داد، ضرورت مبارزه براي ارزشهاي جهان را آشكار ساخت. پيروزي در اين نبرد نه با اسلحه، بلكه در قلمروي فكر ميسر ميشود. اين نبرد از برخورد تعهدها يا تضاد شرق و غرب نيست، بلكه مبارزهاي است ميان دمكراتها و دين سالاران. اسلاميسم هم چون ديگر انواع توتاليتاریسم، از ترس و محروميت تغذيه ميكند. واعظان كينه و نفرت با تكيه بر اين احساسها، دستههائي را سازمان ميدهند تا از اين طريق نابرابري و آزاديكشي بس بيشتري را حاكم گردانند. ما به صداي بلند ميگوييم: هيچ چيز حتي يأس و سرخوردگي، رفتن به سوي تاريك انديشي، توتاليتاريسم و نفرت را توجيه نميكند. اسلاميسم به عنوان يك ايدئولوژي ارتجاعي، هرجا كه حاكم شود، كشنده برابري، آزادي و لائيسيته است، و پيروزي آن، فرجامي جز بيعدالتي و سلطه نخواهد داشت؛ سلطه مردان بر زنان، و سلطه بنيادگرايان بر ديگران. به عكس ما بايد كوشش كنيم تا مردمان زير ستم و قربانيان تبعيض از حقوق جهانروا بهرهمند شوند. ما با «نسبيت فرهنگي» مخالفيم كه به نام احترام به سنت و فرهنگ، محروميت زنان و مردان مسلمان را از حق برابري، آزادي و لائيسيته تأييد ميكند. ما با وانهادن تفكر انتقادي به بهانه تقويت «اسلامهراسی» مخالفيم. مفهوم بیمقداري كه انتقاد از اسلام به عنوان يك مذهب را با تحقير مؤمنان يكسان ميشمارد. ما خواهان جهانروا شدن آزادي بيان هستيم تا فكر نقّاد بتواند در همه جای جهان درباره هر سوءاستفاده و هر دگمي به كار گرفته شود. ما آزادي خواهان و همه جان هاي آزاد تمامي كشورها را فرا ميخوانيم تا قرن ما قرن روشنايي باشد و نه تاريك انديشي. امضاء كنندگان: ابن عبرسي علي؛ شهلا شفيق، كارولين فورست، برنارد هانري لوي، ارشاد سنجي، مهدي مظفري، مريم نمازي، تسليما نسرين، سلمان رشدي، آنتوان سفير، فيليپ وال، ابن براق. اين سند در فواصل چند سطر و به اختصار توانسته است جوهر تفكر آزاد و آزادانديشي را به عنوان يك ارزش جهاني و غيرقابل انكار عرضه كند. جاي مباهات است كه روشنفكران ايراني از امضا كنندگان اين طرح و حاميان آن هستند. در ميان امضاء كنندگان فرانسوي فيلسوف و روشنفكر متعهد فرانسوي برنارد هانري لوي چندي است درباره مسائل ايران با شهامت كامل اظهار نظر ميكند. وي همان كسي است كه پس از قتل «دانيل پرل» خبرنگار وال استريت جورنال به دست اسلاميستهاي تروريست در پاكستان اين ماجرا را تعقيب كرد و با نوشتن كتاب «دانيل پرل را چه كسي كشت؟» چهره كريه تروريستهاي القاعده را به جهانيان بهتر شناساند. وي اخيرا در مقالهاي در مورد احمدينژاد و رياست جمهوري او چنين نوشته است: «دولتمردان ما، همچنانكه عادشان است، سعي ميكنند اهميت حوادث را كم جلوه بدهند. درباره رئيس جمهور جديد ايران با اين تحليل كه همه افراطيون مذهبي درعمل هنگامي كه در مقابل مسئوليتها و قدرت قرار گرفتهاند بالاخره به راه ميآيند، به آمريكائيها و اسرائيليها اخطار ميكنند كه مبادا قدرت نمايي كنيد. و بهتر است كه تحمل داشته باشيد و نه براساس حرفهائي كه ميزند بلكه در مقابل اعمالي كه انجام ميدهد درباره وي قضاوت كنيد. ولاديمير پوتين در مقابل قول پترودلارهايي كه به وي داده شده است، ا زهم اكنون به وي گواهينامه احساس مسئوليت و رفتار نيك اعطا كرده است. ولي مسائل را آنچنان كه هست بايد گفت. آقاي احمدينژاد مرد خطرناكي است و انتخاب وي به عنوان رئيس جمهور حكومت اسلامي يك فاجعه است. بعد از آنكه در سال 2003 و 2004 محافظه كاران ابتدا شهرداريهاي شهرهاي بزرگ و سپس مجلس ايران را فتح كردند،اينك اتنخاب رئيس جمهور يك اقدام ديگر در بازگشت به قدرت جناح محافظهكاران رژيم به حساب ميآيد. آيتالله خامنهاي ولي فقيه و رهبر انقلاب اينك همه قدرتها را در ايران در دست دارد. وي از روزي كه بر جاي خميني نشست براساس قانون اساسي خود را در موقعيتي ميبيند كه در هر مورد مهم آخرين تصميم را بگيرد. شخصيت رئيس جمهور سابق خاتمي، چه بخواهيم و چه نخواهيم يك اثر متعادل كننده داشت. اما با اين مرد كه روز قبل از رأي گيري اعلام ميكند كه ولي فقيه هيچ نقطه ضعفي ندارد، با اين رئيس جمهور كه ميگويد ايرانيها به خاطر دمكراسي انقلاب نكردند، با اين غيرروحاني كه هيچ كنفرانس مطبوعاتي خود را بدون ادعيه مذهبي آغاز نميكند، طبيعي است كه تندروان رژيم هيچ نگراني نداشته باشند. و در مقابل، اصلاح طلبان و زناني كه عادت كرده بودند با چادرهاي رنگي از منزل خارج شوند و روشنفكرها حق دارند كه دلواپس آينده باشند. رئيس جمهور تازه ايران آن رهبر متواضع و متديني كه وسائل ارتباط جمعي ايران وي را معرفي ميكنند، نيست. وي يك شخصيت خشن است. وي فردي است كه دستهايش به خون آلوده است. وي جنايتكاري است كه احتمالا مردم خيلي او را نميشناسند. ولي سرويسهاي اطلاعاتي با دلايلي كه در اختيار دارند وي را به عنوان يك تروريست بينالمللي ميشناسند كه ايران از بيست سال به اين سو چرخش كار آن را در دست دارد. ايران اسلامي قبل از حضور احمدينژاد يك كشور تروريستي بود. اينك با حضور و وجود او چه خواهد شد؟ كشوري را كه رئيس جمهور آن يك تروريست است چه ميتوان ناميد؟ بر روي موضوع غنيسازي اورانيوم، رئيس جمهور جديد فرداي انتخاب خويش به اين سمت، به حد كافي روشن و صريح نظرش را اعلام كرد. وي قول داد كه ايران در دوران رياست جمهوري او بهصورت يك كشور اسلامي قدرتمند درآيد. وي اعلام داشت كه موضوع نيروي هستهاي يك موضوع مربوط به غرورملي ايرانيان است و درباره آن هيچ مذاكرهاي به عمل نخواهد آمد. براي تفهيم ماجرا به آنان كه اين سفسطه خارقالعاده را به درستي نفهميدهاند، بهتر از اين نميتوان نيات سياسي او را بيان داشت. وي گفت: «انرژي هستهاي حاصل پيشرفتهاي علمي ايرانيان است و هيچ كس نميتواند ايرانيان را از پيشرفت در عرصه دانش باز دارد.» به اين گفته نفرت از اسرائيل را اضافه كنيد تا ديدي را كه وي از جهان دارد بشناسيد. به اين گفته او احساسات ضدآمريكائي او را بيفزائيد آن وقت درخواهيد يافت كه با يك مسئول مملكتي روبرو هستيد كه بدون هيچ ترسي اعلام ميدارد كه متعهد ميشود كشور خود را به سوي خودكفائي كامل ببرد و در اين مورد كوچكترين اهميتي به تهديدهاي امپرياليسم نميدهد. حاصل كار اين خواهد بود كه بزودي با دومين كشوري رو در رو خواهيم بود كه مثل پاكستان به سلاح اتمي مسلح است و همچنين به يك ایدئولوژي مجهز است كه مناسب داشتن بمب اتمي است. چگونه به اينجا رسيدهايم؟ چگونه كشوري كه به صورت غيرقابل مقاومتي به سوي دمكراسي ميرفت تا اين حد پس رفته است؟ در يك راي گيري مشكوك كه همه از تقلبات انجام گرفته در آن سخن ميگويند، بينظميها و بيترتيبيهاي بسيار انجام گرفته است. ابتدا از نامزدي صدها تن براي انتخابات رياست جمهوري جلوگيري كردند و چنانكه گوئي اين امر به تنهائي كافي نبود، ماجراهاي ديگري را نيز پيش آوردند كه ماشين را به حركت واداشت. دولت ايران يك دولت توتاليتر بوده و هست و خواهد بود. جامعه ايران با نوعي ايدئولوژي اداره شده و ميشود و خواهد شد كه سولژنيتسن آن را به درستي يك فاشيسم كامل ناميده است. نيروي نظامي پاسداران و بسيجيها همه را تهديد كرده و ترساندهاند و روزنامه نويسان را در ورودي محلهاي رأيگيري كتك زدهاند و به كار خود همچنن ادامه ميدهند تا كل جامعه را بيش از هميشه در يك قالب محبوس كنند. آيا هدف و منظور اصلي ولي فقيه و رئيس دفتر جديدش رئیس جمهور محمود احمدينژاد همين نيست؟ البته كه نسيم آزادي ميوزد. البته كه جامعه مدني به طرز تحسين برانگيزي مقاومت ميكند و همه اينها درست ولي بدبختانه وارثان اولين آيتاللهها و نظم سپاه آنان همه اينها را به خاك ميسپارد.» وزيدن اين نسيم آزادي كه برنارد هانري لوي از آن سخن ميگويد ديرزماني است در منطقه خاورميانه به واقعيت پيوسته است. روي كارآمدن امثال احمدينژادها را بايد به عنوان علامتهاي نگراني و اضطراب حكومتهاي توتاليتر از وزيدن همين نسيم آزادي تلقي كرد. نظامهائي نظير نظام جمهوري اسلامي، كمونيسم و يا فاشيسم با همه ادعاهاي بيسر و ته خود در برابر قدرت معنوي امثال اكبر گنجيها زبون و ناتوانند. آنچه اين چنين نظامهائي را سرنگون ميكند مقاومت اخلاقي و نافرماني مدني است. امروز ديگر دنياي آزاد نيازي به شنيدن ذكر مصيبتهاي ما ندارد. آنها به بهترين نحو از خطر وجود يك نظام سرطاني به نام جمهوري اسلامي در قلب خاورميانه با اطلاعند و آماده كمك براي براندازي و تغيير آن هستند. شايد ميبايستي بسيار زودتر از اين دنياي آزاد به فكر كمك به ملت ستمديده ايران ميبود. اما به هر تقدير امروز رژيم آنقدر پا را از گليم خود فراتر نهاده كه اروپا و آمريكا ناچار به مقابله با آن شدهاند. در چنين شرايطي نقش ايرانيانآزاد، بسيار مهم و سرنوشت ساز است. ما نه خواستار حمله نظامي آمريكا به ايران هستيم و نه كمك مالي به افراد و سازمانهاي سياسي. اولي نتيجه معكوس به بار خواهد آورد و موجب تداوم اين رژيم خواهد شد و دومي فساد و تباهي را در ميان ايرانيان تبعيدي موجب ميشود. آنچه آمريكائيها و اروپائيها ميتوانند انجام دهند، فشار سياسي و خودداري از ساخت و پاخت است. وقتي نظام تهران از «تعامل» صحبت به ميان ميآورد منظور آنها «معامله» است. آنها حاضرند براي تداوم رژيم خود همه چيز را پذيرا شوند. اگر غرب مرتكب چنين اشتباهي شود نه تنها به ملت ايران بلكه به منافع شهروندان خود نيز لطمات جبران ناپذير وارد ميسازد. شعار مبارزان ايراني و هدف مبارزه آنها استقرار نظام دمكراتيك در ايران است. دنياي غرب هرگز از سوي يك نظام دمكراتيك در ايران احساس خطر نخواهد كرد. اين پيام ساده را بايد با رساترين فريادها به گوش جهانيان رساند. پاريس ـ 7 مارس 2006
# posted by Free_Iran_Now : Sunday, March 19, 2006