ایرانیان نیازی به قیمیت ملایان تازی ندارند
با قیام ملی خود برای آزادی ایران کوشا باشیم

Thursday, September 14, 2006

‏آدميزاده‏ ام، آزاده ‏ام
و دليلش همين نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشيدن جام شوکران بگذاريد آيندگان
بدانند که ‏در سرزمين بلاخيز ايران هم بودند مردمی که دليرانه از جان خود گذشتند و مردانه
به استقبال مرگ رفتند.‏
سیرجانی این نامه را به یک جانی نوشت و خود را رها کرد
هفده مهر هزار و سيصد و هفتاد ويك
جناب آقاي هاشمي رفسنجاني رياست محترم جمهوري اسلامي ايران با سلامها و احترامها، با اينكه بعيد
مي دانم از ماجراي توقيف كتابهاي بنده بي خبر باشيد، در نهايت ايجاز عرض مي كنم هفده جلد از تاليفات
بنده از سال هزار و سيصد و شست و هفت به اين طرف در چاپخانه هاي بهمن، كتيبه، خواجه در حال پوسيدن
است، بدين شرح:
شش جلد تفسير سورآبادي ( كه بيش از دو ميليون تومان فقط خرج حروفچيني اش شده)، دو جلد تاريخ
بيداري ايرانيان ( چاپ پنجم) سيماي دو زن ( چاپ چهارم) آشوب يادها ( چاپ سوم) اي كوته آستينان،
ته بساط، بيچاره اسفنديار( چاپهاي اول) كه چاپ و صحافي شده است و به انتظار اجازه توزيعش
مانده ايم، بعلاوه چاپ دوم در آستين مرقع كه خميرش كردند.

در مورد توقيف اين كتابها بارها به همه مقامات والاي جمهوري اسلامي عريضه نوشتم و جوابي ندادند.
در سه سال اخير بر اثر اشارات سران وزارت ارشاد و به دلالت پيامهاي ادب آميز بزرگوارانه اي كه
مي رسيد، بدين تصور كه توقيف كتابهايم به فرمان قضا جريان ولي امير مسلمين جهان است، لب از
شكوه و شكايت بستم كه خلاف حكم رهبر چاره جستن نه شرط اسلام است و نه رسم بندگي و اطاعت
محضي كه اكنون وظيفه شرعي ايرانيان شده است: اخيرا با توجه به فرامين هدايتگرانه رييس جليل القدر
حزب الله كه:
" تابعيت از ولايت فقيه دو جور است: يك وقت است كه انسان قلبا اعتقاد ندارد، اما مي گويد من تعبد
عملي ام به اين است كه تابع باشم... اين پايين ترين درجه تعبد به رهبري است. مرتبه بهتر از او اين
است كه اگر رهبري فكري داشت انسان فكرش را همانطور عوض كند..."

من بنده كه اهل فكر كردن نيستم در حال قبول گناه ناكرده و نادانسته خود بودم، كه در روزنامه اطلاعات
چشمم به سخنان مقام معظم رهبري افتاد كه:
" نظام اسلامي را متهم مي كنند كه اين نظام آزادي نمي دهد. چطور ما آزادي نمي دهيم؟ شما كدام كشوري
را سراغ داريد كه اينهمه مجله و روزنامه و مطبوعات در آن منتشر شود كه هر چه مي خواهند بنويسند...
آن مقداري كه آزادي مطبوعات در ايران هست در جاهاي ديگر نيست"

ديدم عجب غلطي كرده ام، سالها بدين پندار باطل كه مراد دل رهبر عالم اسلام انهدام رعيت يك لاقبايي
چون من است، تن به تلخي سكوت و تحمل ستم سپرده ام.

اكنون با استناد به كلام صريح روحاني عاليقدري كه بر مسند جدش علي(ع) نشسته است و وجود
شريفش از هر گزافه و خلافي البته در پناه عصمت الهي است، مسلم دانستم كه مانع انتشار كتابهاي
من و زيانهاي ناشرانم دستگاه اجرايي مملكت بوده است؛ همان دستگاهي كه جنابعالي به عنوان رياست
جمهوري بر صدرش نشسته ايد و طبعا ضامن حسن و قبح اعمالش خواهيد بود، چه در دنيا و چه در عقباتي
كه ان شاءالله بدان معتقديم.

جناب هاشمي، كار من و ممر معاشم معلمي است و قلمزني، كه متاسفانه در دوران دولت شما از آن
محرومم و از اين ممنوع. با اينكه زير سوال بردن اعمال عمال حكومت اسلامي به هر صورتي از
معاصي كبيره است، عواقبش را به جان مي خرم و مي پرسم: آيا حكومتي كه به تصريح مقام رهبري
بهترين و شايسته ترين حكومت روي زمين است و سايه عدل اسلامي را بر فرق ايرانيان گسترده،
نبايد به دادخواهي مظلومان رسيدگي كند؟ اگر نوشته هايم عيب و ايرادي دارد چرا مشخص
نمي فرمايند تا ارشاد شوم؟ اگر جرايم اعمالم،چنانكه نويسندگان پرهيزگار كيهان مدعيد، سنگين است،
چرا محاكمه و مجازاتم نمي كنند تا مايه عبرت ديگران شود؟ و بالاخره اگر گروهي از نام بنده بيزارند

بفرمايند اسمم را از روي كتابها بردارند و ناشران زيان رسيده را راحت كنند.
اين پيشنهاد را چهار ماه پيش به وزارت ارشاد نوشتم و باز هم طبق معمول هيچ پاسخي نشنيدم.

اميدوارم جنابعالي تكليف كار را يكسره كنيد و جانم را خلاص.

خداوند همه ما را عاقبت به خير كند و از آفات وبال انگيز غرور محافظت فرمايد.آمين
با نهايت احترام سعيدي سيرجاني

This page is powered by Blogger. Isn't yours?