ایرانیان نیازی به قیمیت ملایان تازی ندارند
با قیام ملی خود برای آزادی ایران کوشا باشیم

Thursday, October 05, 2006

شيشه عمر نظام در دست ملت ايران است نه دولت آمريكا

سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
۱۳۸۵.۰۷.۰۵ كيهان لندن شاهين فاطمي
من به نوبه خود از محمود احمدي‌نژاد متشكرم. سرانجام او به زبان ساده و عاميانه‌اش آنچه را كه سران رژيم در دل داشتند اما سالها در پشت پرده ريا و سالوس از همگان پنهان نگاه مي‌داشتند بر زبان آورد. تشكر من از او به خاطر تأييدي است كه وي ناخواسته بر نوشته‌ها و قضاوتهاي مفسران اوضاع سياسي ايران در مورد نيات واقعي رژيم نهاد. سالها بود كه اكثر ناظران سياسي مخالف رژيم متفق‌القول مي‌گفتند و مي‌نوشتند كه اين رژيم جز بقاي خود به هيچ اصل و پرنسيپي ايمان و اعتقاد ندارد و براي تداوم بخشيدن به عمر نكبت‌بار خود حاضر است همه دارائيها و توانائيهاي ملي را فدا كند. بدون درنظرگرفتن مخاطرات احتمالي براي ملت و مملكت با تروريستها همدست مي‌شود، در تهران بزرگترين كنفرانس تروريستها و آدمكشهاي بين‌المللي را تشكيل مي‌دهد، محرمانه به تدارك توليد غيرقانوني سلاحهاي هسته‌اي مي‌پردازد، در كار صلح در عراق اخلال مي‌كند، در لبنان به حزب‌الله سلاح و پول مي‌رساند، در عربستان بمب‌گذاري مي‌كند، سرمايه ناچيز ملي را كه بايد به مصرف تأمين نيازهاي ملي و زندگي ميليونها ايراني مستمند برسد فداي هوسبازي‌هاي سياسي خود مي‌كند… همه و همه به خاطر آنكه طرف را به لطائف‌الحيل بر سر ميز مذاكره بكشاند و آن وقت بگويد: «مذاكره درباره همه چيز، به شرطي كه تغيير رژيم در كار نباشد»! روز يكشنبه گذشته راديوي دويچه وله (صداي آلمان) از قول خبرگزاريهاي فرانسه، ايسنا و روزنامه واشنگتن پست چنين خبر داد: «رئيس جمهوري ايران در گفتگو با روزنامه آمريكائي واشنگتن پست گفت اگر دولت آمريكا طرح تغيير رژيم را كنار بگذارد تهران حاضر است در مورد همه چيز مذاكره كند.» حالا بايد ديد چرا احمدي‌نژاد چنين پيامي را كه مي‌توانست از مجراي ديپلماتيك به طور محرمانه به گوش طرف برساند اين چنين علني و با سرو صدا اعلام مي‌كند. سالهاست كه اين پيام رژيم تهران توسط ايادي جور واجور آ‌نها و حتي سياستمداران بين‌المللي از نوع آقايان سولانا، البرادعي و كوفي عنان به كاخ سفيد واشنگتن فرستاده شده است. بي‌جهت نيست كه آقاي شيراك بي‌مقدمه هر بار لب به سخن مي‌گشايد به تهران اطمينان مي‌دهد كه كسي خيال براندازي آنها را ندارد. اشكال كار در اين است كه اگر آقاي شيراك هزار بار هم به قرآن يا انجيل و يا هرچيز مقدس ديگري قسم بخورد، براي آخوندهاي تهران راضي‌كننده نيست چون آنها مي‌پرسند آقاي شيراك كه با تمام تلاشهايش نتوانست صدام را نجات دهد چگونه خواهد توانست خطر را از سر همپالكيهاي تهراني او دور كند؟ مسلما واشنگتن از اين اعلام موضع تهران توسط احمدي‌نژاد نه تنها متعجب نشده بلكه آن را صدها بار شنيده است. پس چرا حالا و آنهم به اين صورت مبتذل سران رژيم حاضر شده‌اند اين چنين تن به خفت بدهند و علنا از بيگانه تمناي تأمين امنيت كنند؟ اتخاذ اين روش را مي‌توان به انحاء مختلف توجيه كرد. يكي از وجوه توجيه اين است كه «دوستان» اروپائي و آمريكايي رژيم احتمالا به آنها توصيه كرده و گفته‌اند كه با علني ساختن اين تمنا فشار سياسي بيشتري بر دولت جورج بوش وارد خواهد آمد. بويژه با درنظرگرفتن شرايط مشكل جنگ در عراق و افغانستان و با درپيش بودن انتخابات ميان دوره‌اي سنا و كنگره در آمريكا، وقت شناسي حكم مي‌كند كه چنين درخواستي بطور علني مطرح شود تا دولت بوش نتواند به آساني از زير فشار آن فرار كند. يكي ديگر از احتمالات اين است كه نظام جمهوري اسلامي روز به روز بيشتر احساس خطر مي‌كند و مخصوصا جريان جنگ لبنان و بي‌اعتنائي دنيا به تداوم 34 روزه آن، آخوندها را بيش از پيش متوحش كرده است كه اگر جنگي دربگيرد كسي به كمك آنها نخواهد شتافت و ممكن است زودتر از آنچه هم فكر مي‌كنند بساط حكومت اسلامي براي هميشه برچيده شود. اعلام علني اين تمناي امنيت از بيگانه مسلما براي رژيمي كه مانند رايش سوم هيتلري عمر خود را هزارساله اعلام كرده است كار ساده‌اي نيست و توجيه آن در درونمرز به سادگي امكان پذير نخواهد بود. در آن سوي اين معادله ببينيم اگر بر فرض آمريكا هم آمادگي خود را براي قبول اين شرط بپذيرد، معني و مفهوم آن در عمل چه خواهد بود؟ آيا جمهوري اسلامي از آمريكا خواهد خواست كه طي معاهده‌اي تداوم حكومت فقيهان را در ايران ضمانت كند، همانگونه كه روسيه تزاري تداوم سلطنت را در خانواده قاجار ضمانت كرده بود؟ اگر چنين نيست پس چگونه مي‌شود به چنين درخواستي بر فرض حصول رضايت پاسخ مثبت داد؟ آيا جمهوري اسلامي تنها نگران حمله نظامي آمريكاست و خواستار يك قرارداد عدم تجاوز نظامي است؟ اگر هيچ كدام از اين دو نوع ضمانت مورد درخواست رژيم نيست پس چرا آن را مطرح مي‌كند؟ به احتمال زياد نيات پشت پرده آنها بسيار از اين حرفها پيچيده‌تر و موذيانه‌تر است. احتمالا آنها در خيال خود اين تصور را پرورانده‌اند كه با يك «شانتاژ» يا به قول خود آمريكائيها “Blackmail” سياسي آمريكا را مجبور خواهيم كرد كه در برابر خطر ادامه غني سازي و دستيابي به سلاح اتمي و همچنين دخالتهاي روز افزون در عراق و ماجراجوئيهاي رنگارنگ ديگر در منطقه، با ما «پيمان عدم تعرض» امضا كند. اگر در چنين پيماني نوشته شود كه آمريكا نيت براندازي رژيم را ندارد آن وقت هر نوع اعتراضي را از سوي هر سازمان بين‌المللي در مورد تجاوز به حقوق بشر در ايران و يا هر مقاله مخالفي را در يك روزنامه آمريكائي، به عنوان نقض اين پيمان تلقي خواهيم كرد. به عبارت ساده‌تر در ذهن قرون وسطائي سران نظام تهران احتمالا اين فكر جا افتاده است كه اگر از آمريكا چنين تعهدي بگيرند آن وقت خواهند توانست با خيال راحت به سركوبي تمام عيار بپردازند و به قول خودشان تا قيام حضرت قائم خيالشان از بابت تغيير رژيم آسوده شود. اگر هم چنين سرانجامي به وقوع نپيوست و مخالفان درونمرزي و برونمرزي به فعاليتهاي خود ادامه دادند و از حمايت سازمانهاي بين‌المللي نيز در مبارزه با رژيم برخوردار شدند آن وقت سران رژيم مدعي خواهند شد كه آمريكا به تعهدات خود عمل نكرده است و بنابراين تداوم محرمانه فعاليتهاي هسته‌اي و يا از سرگيري مجدد آن را توجيه خواهند كرد. آنچه موجب تعجب است جدي گرفتن تاكتيكهاي مزورانه اين نظام از سوي خارجيها به ويژه اروپائي‌هاست. آيا مي‌توان باور كرد كه بزرگان كشورهاي اروپائي پس از گذشت 27 سال هنوز نفهميده‌اند كه دشمن واقعي اين نظام ملت ايران است و هيچ دولت بيگانه‌اي نمي‌تواند تداوم نظامي را كه مورد تنفر ملت است تضمين كند؟ پاريس: 26 سپتامبر

This page is powered by Blogger. Isn't yours?