ایرانیان نیازی به قیمیت ملایان تازی ندارند
با قیام ملی خود برای آزادی ایران کوشا باشیم

Wednesday, October 11, 2006

متن سخنرانی رضا پهلوی در دانشگاه نبراسکا

دوشنبه، 17 مهر ماه 1385 برابر با 2006 Monday 09 October
خانمها – آقایان،
موجب خوشوقتی بسیار است که امروز در کنارشما هستم تا بخشی از افکار و دل نگرانی ها، و همچنین امیدها و آرزوهایم را در ارتباط با وطنم و آیندۀ آن با شما درمیان بگذارم.
اجازه بدهید با این نکته آغاز سخن کنم که ظهور آیت الله خمینی در صحنۀ سیاسی ایران در ۱۹۷۹، به جرات ایران را به گهواره و سنگر اسلام واپسگرای دنیای مدرن امروز تبدیل کرد. از آن پس، در همه جا مردم هرگاه از ایران سخن گفته اند، بطورکلی وطن مرا با چنین بلای دوران مدرن، و پدیدۀ اسلام ستیزه گر و تروریسم بین المللی ارتباط داده اند. امروزه، این نگرانی ها، با خطرروزافزون تلاش رژیم اسلامی در ایران برای مسلح ساختن خود به سلاح های اتمی افزایش یافته است.
اخیراٌ نیز، با خصومت هولناکی که تابستان گذشته، بمدت ۳۴ روز ناگوار میان حزب الله و اسرائیل روی داد، حقیقت تازه و غیرقابل انکاردیگری آشکار گردید، که همان ارتباط جدایی ناپذیری است که اکنون میان بازیگران و مسایل در سطح خاورمیانه بوجود آمده است.
رژیم ملایان در تهران مجدانه می کوشد که با استفاده از دست نشاندگانش مانند حزب الله و حماس و دامن زدن به اغتشاشات منطقه، هدف های خویش را درجهان اسلام پیش برد.
تنها با درک مفهوم واقعی این تحول جدید، و اثرات و اهمیت آن برای امنیت جهانی است که میتوان امید همکاری و هم آهنگی درست را، برای محدود ساختن تلاش های یک رژیم خشن و دغل باز، که از منابع سرشار نفت نیز برخورداراست داشت. رژیمی که از سر تمهید برای انحراف افکار از شکست بزرگ خویش و نارضایی ها و عدم محبوبیت داخلی خود، کوچکترین ابایی در برانگیختن خشونت و ترور در سرزمین های دور نیز ندارد.
از دیدگاه من، دست کم گرفتن، و یا بی اهمیت انگاشتن خطری را که از جانب دیکتاتوری مذهبی رژیم در ایران نشات می گیرد، بدلایل زیراشتباه خطرناکی خواهد بود:
بعنوان نخستین حکومت الهی عصر جدید، که دریک کشورمهم برپا شده است، رژیم اسلامی با دسترسی به ثروت کلان و منابع گستردۀ ایران، قادر بوده است که همزمان با انتشار عقیدۀ اسلام ستیزه گر خود، موجبات تقویت دیگر عوامل تندرو حا شیه ای، و افکار و احساسات ستیزه جویانه و ضد آمریکایی را در سراسر جهان اسلامی فراهم آورد.
علاوه براین، رژیم اسلامی در عرصۀ فلسفی، سد راه حل بحرانی بوده است که دنیای اسلام در مسیراندیشۀ مدرن و پیشرو معاصر با آن مواجه است. امروز این نکته بوضوح در حمایت های شدید رژیم ایران برای نیروهای مخالف شرایط موجود، و هدفهای واپسگرایان سرسخت در دنیای اسلام، و همچنین در میان اسلامیست های ناسازگار و جهادیست ها در مناطقی مانند عراق، فلسطین و لبنان مشاهده میشود.
چه در تبلیغ اسلام رادیکال و چه در پی منافع کوته نظرانۀ خود، آنچه که بطور مسلم بدور از منافع ملی ملت ایران می باشد آنست که رژیم تهران همواره بر تروریسم و خرابکاری تکیه کرده و می کند، و کوچکترین ارزشی برای اصول و معیارهای متعادل و قوانین بین المللی قائل نیست.
در اینجا اجازه بدهید که بعنوان مثال به حوادث گروگانگیری دیپلماتهای سفارت آمریکا در تهران، و یا همین اخیرا به بی اعتنایی کامل رژیم نسبت به خواسته های نهادهایی چون سازمان انرژی اتمی و یا شورای امنیت سازمان ملل متحد اشاره کنم. در ارتباط با نکتۀ آخر، همه به این واقعیت آگاهند که علیرغم وعده ها و اطمینان خاطرهای مکرر مقامات اسلامی، برای هیچکس تردیدی باقی نمانده که رژیم، تنها بدنبال متقاعد ساختن، و ضمانت بقای شیطانی خویش، از طریق مسلح شدن به سلاح اتمی و نشانه گیری هدفهایی ماورای محدوده تاریخی ایران است.
از سوی دیگر بی آنکه قصد ایجاد هراس داشته باشم، باید اضافه کنم که در پس واژه هایی که حاکمان دینی در ایران بیان می کنند، و دکترین غالبی که رژیم بآن پیوسته است، نشانه های آشکاری دال بر برخورد واقعی تمدنها میان قرائت اسلام ملایان حکومتگر در ایران، با تعلیمات اسلام میانه رو وجود دارد، چه رسد به دیگر مفاهیم مدرن و سکولار، که مدرنیته و لیبرالیسم آنها را در خود جمع دارد. بدرستی، صرف نظراز بعضی تلاش های تبلیغاتی مانند طرح نافرجام رئیس پیشین جمهوری اسلامی محمد خاتمی بنام " گفتگوهای تمدنها"، در واقع این، برخوردی است که رژیم خود، در پی تبلیغ و اشاعه آن از طریق عناصر تحت نفوذش در سراسر جهان اسلام بوده است.
با ذکراین مطلب، در اینجا میل دارم که چند کلمه ای نیز دربارۀ تصویر داخلی در ایران، و در ابتدا با تمرکز بر روی شرایط اقتصادی وخیم آن بیان کنم. این حقیقتی است که کشور ایران با داشتن یک درصد جمعیت جهان، دارای هفت درصد منابع طبیعی دنیا می باشد. علاوه براین در حالیکه از منابع فراوان انرژی برخورداراست، از نعمت یک نیروی کار جوان و تحصیل کرده نیز بهره می گیرد. ولی بهرحال درنتیجۀ عدم درایت درمدیریت رژیم و عدم توانایی آن در رفع مشکلات اقتصادی، مانند تکیۀ بیش از حد بر درآمد نفت، بوروکراسی کهنه، و عدم جلب اعتماد بخش خصوصی، و فساد و بی کفایتی انحصاراتی که فقط در اختیار مزدوران رژیم قرار دارد، از ۱۹۷۹، سرزمین من با یک اقتصاد رو به زوال تدریجی روبرو بوده است. باید به این معجون شوربختی، این را نیز اضافه کرد که اتکای بیش از حد دولت آقای احمدی نژاد به سوبسیدهای عظیم، تنها در سال نخست حکومتش، موجب تورم دو رقمی و دو برابر شدن کسری بودجۀ ملی شده است.
امروز با تورم و بیکاری بالای بیست درصد، کارشناسان بر این امر اتفاق نظر دارند که اقتصاد ایران در بحران کامل قرار دارد و قادر به پاسخگویی به نیازهای کالا و خدمات نیست. با توجه به ستیزه جویی رو به افزایش رژیم در ارتباط با امورخارجی آن، وخامت اوضاع رو به افزایش است و بصیرت و استراتژی رژیم برای بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی زیر سئوال است.
در زمینۀ اجتماعی و سیاسی، این رژیم هیچ رحمی در اعمال هرگونه نیروی لازم برای سرکوبی وحشیانۀ مردمی که قربانیان اصلی عدم لیاقت و شایستگی آن، در هر زمینۀ قابل تصوری بوده اند، نکرده است.
بالمآل، شکست رژیم در تمام زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، موجب شده است که هزاران تن از ایرانیان آزادیخواه، در درون کشور یا به زندان افتاده اند، شکنجه شده اند، ویا در زندان اعدام گردیده اند، و یا در تبعید و در خارج از وطنشان ترور شده و جان باخته اند. فقط، بدلیل عدم تسلیم اشان در برابر یک سیستم " آپارتاید اسلامی " شریر، که دموکراسی و حکومت مردمی را مورد استهزا و تمسخر قرار داده است.
این اعمال، اکنون وطن مرا به لبۀ پرتگاهی کشانده است که در آن بوضوح نشانه های مقاومت و خشونت در میان اقوام ایرانی که مورد بی توجهی قرار گرفته اند، مانند خوزستان، بلوچستان، آذربایجان و کردستان آشکار شده است. بسیار مهم است که یادآوری کنم که نا آرامی در این مناطق، نه تنها خطر مهمی برای ثبات و تمامیت ارضی ایران محسوب میشود، بلکه از اهمیت خاصی برای همسایگان ایران و منطقه نیز برخورداراست. هنگامی که از کارنامۀ خونین رژیم اسلامی، و نقض کامل حقوق بشر و ناچیز شمردن آزادیهای فردی ایرانیان، و بویژه جوانان و زنان وطنمان از جانب این رژیم سخن میگوئیم، بهیچوجه اغراق نگفته ایم.
خانمها و آقایان،
با از دست دادن اصل اعتماد مردم ایران نسبت به خویش، امروز مهمترین هدف رژیم اسلامی، اتخاذ سیاست هایی است که " بهر قیمت ممکن، خود را در قدرت نگاه دارد. "
امروز نظام حکومتگر، با استفاده از ثروت ملت ایران، آنها، در پشت دیوار نامریی که میان خود و مردم ایجاد کرده اند، پنهان شده اند. استراتژی آنها برای بقای خویش، تهدید و رشوه به دنیای خارج است، تا در مقابل سکوت آنها، رژیم به ارعاب و وحشیگری علیه مردم در داخل ادامه دهد، و برای رسیدن به این هدف، آنها از هیچ چیز فروگذار نخواهند کرد.
بنابراین با این غدۀ سرطانی بظاهر غیرقابل کنترل که هم اکنون آرامش و امنیت را از ایرانیان سلب کرده است چه میتوان کرد؟ و با خطر انتشار این سم مهلک که تمام خاورمیانه و دنیای اسلام را تهدید می کند چگونه باید مواجه شد؟ و با خطری جدی از این دست، که بارها و بارها ثابت شده است که با تصمیمات نیم بند و حرفهای توخالی به این سادگی از میان نخواهد رفت، چه باید کرد؟
به نظرمن، لازم است آنها که زیر پرچم ارزشهای لیبرال – دموکراتیک، با فناتیسم و تندروی برخورد می کنند، ابتدا و مهمتر از هرچیز دیگر باید به چندین پرسش مهم فلسفی پاسخ دهند. بعنوان مثال: چرا سکولاریسم در منطقۀ خاورمیانه، تا این حد زیرفشار شدید بوده است؟ آیا امکان دارد که آنها خود بطور غیرمستقیم، با عدم درک حساسیت آن، و با اهمیت ندادن به فشارهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی که متحدان سکولار آنها درگذشته و حال با آن روبرو بوده و هستند، ناخواسته مسایل را بدترکرده اند؟
از دیدگاه من این پرسش بسیار مهمی است که باید بدان پاسخ داده شود، تا تصریح و ثابت شود، که این باور، که کوته فکران مذهبی و تندروان متعصبی که ادعا می کنند خدا را در کنار خود دارند، چیزی جز جاعلانی نیستند، که حتی توانایی احیای غرور ملی و یا ارادۀ ملی را ندارند، چه رسد به سرپرستی و ادارۀ یک جامعۀ مبتنی برعدل، که برای اندیشۀ آزادی و تنوع نیز ارزش و احترام قائل باشد.
بنابراین این ایجاب می کند که دموکراتهای سکولار در ایران و در سراسر خاورمیانه مورد حمایت قرار گیرند، تا بتوانند با چالشهایی که از جانب کوته فکران مذهبی و تندروهای متعصب در سر راه آنها قرار دارد، با موفقیت و سرافرازی روبرو شوند.
اضافه براین در مورد ایران، بسیار مهم است، این پیام بازتاب داده شود که ایالات متحده می تواند به مردم عادی ایران، در رهایی اشان از اسارت، و در تقویت روحیۀ تضعیف شده اشان کمک کند.
باید مواظب بود تا چهرۀ رهبران سکولار و دموکراتیک، بعنوان شخصیت های وطن پرست و روشنفکر، که همه چیز را در راه هم میهنانشان بخطر می اندازند تصویر شود.
باید تاکید شود، بدور از هر اشتباهی، که آنها هرگز در هیچ موردی که خلاف منافع هم میهنانشان است، سازش نخواهند کرد.
در این راستا، درسهای مفیدی را که در عراق آموخته شده است، میتوان برای جلوگیری از اشکال های قابل پیش بینی بکار گرفت.
باید این فکر تقویت شود که متحدان ایالات متحده مردمان شرافتمند، و درخور احترامی هستند که توانایی مقبولیت هموطنانشان، و جلب اعتماد و احترام آنان را دارا میباشند. همچنین باید تصریح شود که ایران، کپی عراق نخواهد بود و هرگونه دگرگونی مثبت به سوی دموکراسی، به هرج و مرج بدل نخواهد گشت.
در عین حال بسیار مهم است که تاکید شود، ایرانیانی که به قیام علیه دیکتاتور فعلی برانگیخته شده اند، برایشان اهمیت بسیار دارد که مورد معامله و مصالحه قرار نگیرند. بعنوان مثال:
آنچه که در سال ۱۹۹۱ برای مردم عراق گذشت، در ذهن هم میهنان من همچنان زنده است.
از این سو، هرگونه پیش درآمد دیپلماتیک بسوی رژیم فعلی ایران، باید با این حساسیت توام باشد که نه از قوت و صداقت پیامهای پرزیدنت بوش که بارها در گذشته خطاب به مردم ایران تکرار گردیده، کاسته شود. بنابراین، ارتباط واقعی و صریح با مردم ایران، همزمان با ترسیم این تصویر که ایالات متحده بر آنست که ایرانیان را در راه حصول به دموکراسی و حقوق بشر پشتیبانی کند، کلید اساسی است که همچنان نیازمند توجه مکرراست.
ولی اجازه بدهید من بی محابا و رک بگویم که تنها تکرار حرف خالی، نمی تواند کافی باشد.
در پایان، اجازه دهید بگویم که من قویا براین باورم که یکی از خصوصیات یگانۀ کشورمن، این واقعیت است که آماده ترین کاندیدا، برای برقراری دموکراسی و جامعۀ مدنی در خاورمیانه است.
بنابراین، آنچه را که نیاز است، ادامۀ پیامهای شفاف شما در حمایت از مردم ما است، ضمن آنکه بطور جدی و فعال باید بدنبال یافتن راه حلهای عملی به منظور پیاده کردن و ملموس ساختن آن پیامها و ایجاد دگرگونی در داخل ایران نیز بود. حتی در آن شرایط نیز، پیشبرد مبارزات مسالمت آمیز برای به ثمر رساندن تحولی که همۀ ما بدنبال آن هستیم، آسان نخواهد بود. ولی برای من و هم میهنانم باعث دلگرمی است که بدانیم تنها نیستیم.
هیچ تردیدی نداشته باشید که ما مصمم هستیم با نجات کشورمان، آینده ای مطمئن، و دموکراسی و مدرنیته را برای یک ملت لایق و شایسته تامین کنیم، که در آنصورت ایران یکبار دیگر، بصورت یک یار قابل اعتماد دنیای آزاد، در برقراری آرامش و ثبات در منطقه و ماورای آن، در کنار جهانیان خواهد بود.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?