ایرانیان نیازی به قیمیت ملایان تازی ندارند
با قیام ملی خود برای آزادی ایران کوشا باشیم

Friday, November 03, 2006

خاتمی کیست؟؟




کوروش گلنام

چندی است که آقای خاتمی در بورس جهانی زد و بند و معامله قرار گرفته است. او با اینکه امروز دیگر حتاتدارکاتچی و کاره ای نیست و مردمی که روزگاری به سخن ها و ژست های دروغین اوباور نموده و به امید رهایی از باندهای آدمخوار در "جمهوری اسلامی"، فریب وعده های آبکی و "اشک ها و لبخند ها"ی او را خورده و دو بار او را به کرسی ریاست جمهوری نشاندند، به شدت به او پشت کرده، از خیانت او به باورهایشان خشمگین هستند و امروز حتا نزدیکان سیاسی او نیز به دلیل بی کفایتی و بی عرضگی او، کمتربه او باور داشته و او را مورد انتقادهای شدید قرار داده و می دهند؛ همچون مقامی رسمی از این کشور به آن کشور در سفر بوده و در کنفرانس ها و سخنرانی ها یی شرکت داده می شودکه دست هایی "پنهان" برنامه ریزی کرده اند. به وجود آورندگان این کمدی / تراژدی تازه جهانی با بهره گیری از تشنگی او در به دست آوردن جاه و مقام جهانی او را به بازی گرفته و گاه افزون بر قبای روحانی ای که در بر دارد، زیر نام "دکترای افتخاری" قبایی دیگر بر او پوشانده، وبه دین گونه هم به آماده سازی زمینه برای توجه جهانی به او و هم به آماده سازی خود او دست زده، چهره اش را رنگ و لعاب تازه می زنند. چه خبر است، چه روی داده است که خاتمی امروز در بورس است؟
آنچه روشن است
برای بیشتر ما ایرانیان، آنچه روشن است این است که خاتمی همراه، همکار و دست کم 8 سال در مقام رئیس جمهور، از مسئولین جنایت ها و خیانت هایی است که به ملت ایران روا داشته شده است. اینکه او خود مستقیم در این جنایت ها و خیانت ها دست داشته باشد یا نه تنها بار مسئولیت او را کم یا زیاد می کند و در "اتهام"ها و "متهم" بودن او دگرگونی ایجاد نمی کند. شکایت از او به دادگاهی در آمریکا و حکم دادگاه به حضور او در دادگاه برای بازپرسی، که او را وادار ساخت زودتر به ایران بر گردد(البته پرونده او در دادگستری آمریکا ثبت است و در آینده روزی به کار خواهد آمد)، و یا شکایت تازه 2 دانشجوی شکنجه شده و بسیار سختی کشیده در دوران ریاست او بر دولت اسلام پناه، به دادگاهی در انگلستان تنها نمونه هایی است که نشان می دهد که مردم ایران دیگر فریب نیرنگ های او و این نمایش های جهانی را نخورده، کوشندگان برای رهایی ایران از چنگال حکومت ملایان، آنی او ورفقایش را آسوده نخواهند گذاشت و آینده او نیز چندان فرقی با علی خامنه ای و یا رفسنجانی و دیگر سران مافیا نخواهد داشت. آیا امروز کسی می تواند از خاتمی بپذیرد که هرگاه از او در باره ستم، زور، فشارو شکنجه ای که بر ملت ایران رفته است ومی رود به ویژه در دوران 8 ساله ای که او در قدرت بوده است و او از همه آنها به خوبی خبر داشته و دارد، پرسش می شود، این پاسخ را می شنود که کاری از او بر نمی آمده است:
"وی در مورد ادعاهای مربوط به نقش خود در "سرکوب ها" که توسط مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از ايران مطرح می شود نيز گفت: "بدرفتاری هايی در برخی موارد روی داده که من در موقعيتی نبودم که بتوانم کاری در مورد آنها بکنم." (1)
اگر در همین جمله او توجه کنیم می بینیم که او همچنان دگرگون سازی نموده، هرگز جرأت ابراز همه حقیقت را نداشته و بنا بر این نیرنگ بازی می کند. او زندان، شکنجه، آدمکشی، قلدری و زورگویی که زیر بنای وجودی این سیستم ضد انسانی است را به"بدرفتاری هایی در برخی موارد " کاهش داده و چنان می گوید که مثلن کارمندانی در کار اداری خود با مردم تندی و بی ادبی کرده اند! هرگز سخنی از آدمکشی سیستماتیک و همیشگی در رژیم اسلامی، از روز بنیانش تا امروز نیست چون خود او حل شده در این مایه ننگین وبویناک است. این نخستین بار نیست که او می گوید"من در موقعیتی نبودم که بتوانم کاری در مورد آنها بکنم"! خاتمی می پندارد با گفتن چنین سخنانی دامن آلوده خود را پاک کرده و خور را از هر گونه مسئولیتی در این جنایت ها دور می کند. ولی نه خود او و نه نزدیکان سیاستمدارش نتوانسته اند درک کنند که یا چنین سخنانی او دچار گرفتاری های بیشتر شده و پرسش های بیشتری به میان می آید. اگر او در آن سال ها کاره ای نبوده و کاری از دستش بر نمی آمده است چرا در مقام رئیس جمهور باقی مانده است؟ چرا دست از قدرت نکشیده و به گوشه ای نخزیده است؟ چرا پی درپی به مجیز گویی از مقام معظم رهبری، که همه مردم ایران می دانند لانه اش پایگاه توطئه بر علیه مردم ایران است، پرداخته و بارها بر سفره خونینش نشسته است؟ چرا جسارت نداشته است که همه چیز را با مردمی که او را به قدرت رساندند در میان گذاشته، با مدارا جویی دروغین همه حقیقت را از چشم مردم پنهان داشته و آب به آسیاب جنایتکاران ریخته است؟
آیا بی مورد و انگیزه است که حسین شریعتمداری، این متهم نامی به شکنجه، تواب سازی و جنایت در جمهوری اسلامی، که نیازی به معرفی ندارد، در پاسخ به برخورد تند فاطمه رجبی همسر سخنگوی دولت احمدی نژاد، غلام حسین الهام به خاتمی، در پشتیبانی از خاتمی و رد برخورد فاطمه رجبی می نویسد : او[خاتمی] جز "حلقه های به هم پيوسته نظام" است! شریعمداری که در دوران خاتمی خود از برنامه ریزان سنگ اندازی در راه او و دولت او و از برنامه ریزان اصلی "هر 9 روز یک توطئه" بوده است، امروز به این باور رسیده است که بله، با آنچه که خاتمی انجام داد و خنجری که در پشت مردم و به ویژه دانشجویان بی پناه ولی مبارز و آزادیخواه نشاند، به حق خاتمی جز حلقه های پیوسته نظام است!
ممکن نیست خاتمی سخنرانی داشته باشد و برای پاسداری از بیضه اسلام، سیستم ضد انسانی "ولایت فقیه" و مقام معظم رهبری یا همآن "ستون خیمه انقلاب" معروف(به یاد داریم که خاتمی همیشه می گفت!)، به واژگونه سازی و دروغ بافی دست نزند:
."آقای خاتمی با اشاره به اينکه ايران حامی و پشتيبان دولت های نوپای عراق و افغانستان است، گفت او معتقد است که اقدامات آمريکا در منطقه اشتباهی پرهزينه بوده و باعث تشديد تروريسم شده است.( 2)

آیا نیازی به ارزیابی بیشتر این سخنان سراپا نادرست هست؟ کیست که نداند که سران "جمهوری" اسلامی با هزینه های میلیارد دلاری و با کاربرد همه نیرو و توان خود، در راه دمیدن هر چه بیشتر در تنور آتش جنگ درونی و کشتار و بمب گذاری در عراق و افغانستان کوشیده اند تا گرفتاری آمریکا در "باتلاق عراق و افغانستان" را واقعیت بخشیده و خود از یورش نظامی و سرنگونی در امان مانده و بتوانند کار را به میز مذاکره و گرفتن تضمین از آمریکا برای ماندگاری حکومت خود بکشانند؟
امروز که پنهان کاری رژیم اسلامی در دست یابی به بمب اتم که با از بین بردن بخش فراوانی از اندوخته های ملی( وبرای پنهان نگاه داشتن آن) با دهها و شاید صدها جنایت وخیانت همراه بوده است، برای همه مردم ایران و جهان روشن شده است، بخوانیم که خاتمی در مصاحبه تازه خود با بخش فارسی رادیو بی بی سی چگونه به توجیه آن پرداخته، سخنان رهبر معظم را با زبانی دیگر بیان می کند. در زیر هم پرسش و هم همه پاسخ به آن را از سایت فارسی این رادیو می آورم:
"سوال بعدی مجری شبکه چهار راديو بی بی سی از آقای خاتمی در رابطه با فعاليت های هسته[ای] ایران و اين اتهام بود که پنهان کاری های گذشته اين کشور موجب شک و ترديد کشور های غربی نسبت به نيات واقعی جمهوری اسلامی شده است. از آقای خاتمی سوال شده آيا قبول دارد و اينکه اين پنهان کاری ها ايران را غير قابل اعتماد نشان داده است؟آقای خاتمی گفت: در مسيری که ما با آژانس (بين المللی انرژی اتمی) داشتيم و با سه کشور اروپايی در مذاکرات داشتيم، اشکالاتی وجود داشت و شايد بعضی اطلاعات لازم داده نشده بود که آن هم ناشی از اين بود که دولتهای قبلی اين ترس را داشتند که برای همين فعاليت مشروعشان برای داشتن تکنولوژی صلح آميز اتمی هم تحت فشار قرار بگيرند. ولی بعد که ما مذاکره کرديم و در جريان بازرسی هايی که انجام شد و گزارش هايی که داديم تقريبا از نظر حقوقی مشکلات حل شد، جز يکی دو مشکل کوچک که قابل حل بود. الآن هم من معتقدم که از نظر حقوقی مشکل عمده ای نيست، مشکل، مشکل سياسی است و بايد قدرت های بزرگ و به خصوص آمريکا تصميم بگيرند که مساله را به صورت حقوقی حل بکنند، همچنانکه که در مسير تعامل ما با آژانس بسياری از اين مسايل حل شد."(3)(تاکیدها از من است)
موضوع به همین سادگی بوده است و بیخود این چنین بزرگ و مهم شده است! کار هم به "دولت های قبلی" مربوط بوده است که با درایت نمونه وار خاتمی و دولتش همه مشکلات دزدی ها، پنهان کاری ها و دادو ستدهای "دولت های قبلی" با باندهای قاچاقاچی و بزه کار جهانی نیز در "مسیر تعامل" با آژانس حل شده است! اصلن موضوع ویژه ای نیست! اگر چند سالی دیگر مذاکره را پی گیری کنیم، ما به بمب اتم دست یافته، کار به سرانجام رسیده و خیال همه آسوده می شود. جالب تر از هر چیز این است که همیشه دیگران هستند که سرانجام بدهکار بزرگ منشی و مسالمت جویی و صلح جویی آقایان می شوند! چه فرقی بین این "آقا" و آن دیگر "آقایان" هست؟ اتفاقن مصباح یزدی و احمدی نژاد در گفتار و کردارشان از این آقا راستین تر هستند. آنها به روشنی ماهیت پس مانده، روان بیمار و اندیشه های پوسیده خود را بیان می کنند و آن را پنهان نمی کنند. دستشان رو است و تلاش نمی کنند که یاوه های خود را در زرورق طلایی پیچیده و به خورد مردم بدهند. دیدگاه خاتمی در باره احمدی نژاد همین سخن را ثابت می کند که همه این آقایان در حکومت اسلامی، سروته یک کرباس هستند. او در پاسخ به پرسشی در باره سخنان جنجال برانگیزاحمدی نژاد و حساسیت هایی که در غرب برانگیخته می گوید:
" آقای خاتمی گفت: ممکن است که لحن ها، شيوه ها تفاوت بکند، ولی فکر نمی کنم که يک تحول اساسی و بنيادی در سياست های جمهوری اسلامی و در جهت گيری های جمهوری اسلامی ايجاد شده باشد و اميدوارم که اگر سوء تفاهمی هست رفع بشود."(4)(تاکید از من است) از این روشن تر نمی شود بیان کردکه همه ما یک هدف گیری و جهت گیری داریم اما آنرا با زبان های گوناگون بیان می کنیم!
چرا خاتمی؟
تنها "جمهوری" اسلامی نیست که مردم وجامعه ایران را به سوی نابودی کامل کشانده است. سود جویی کشورهای قدرتمند غربی که در تمام این سال ها چشم برجنایتها و خیانت های حکومت گران اسلامی و شکنجه مردم ایران بسته و در این باره جز موردهای استثنایی (که هر یک انگیزه ویژه خود را داشته است) بیشتر به سخن پراکنی سطحی پرداخته اند نیز به این روند شوم در ایران یاری زیادی رسانده است. همین سود جویی های گوناگون سیاسی ـ اقتصادی بود که سبب زدو بند پشت پرده با سران حکومت اسلامی در ایران شد و به آنها امتیازهای ویژه داد. همین زد وبندهای پنهان بود که اجازه داد که آنها باندهای آدمکش خود را به بیرون از مرزها فرستاده تا آن جنایت هارا انجام داده، دست به قدرت نمایی زده و پس از انجام جنایت، در بیشتر مورد ها به سادگی و در مواردی یا یاری سازمان های امنیتی همین کشورها، با خیال آسوده به ایران و دامان پر مهر "جمهوری" آدمکشان برگردند! همین سازش های پنهان و باز گذاشتن دست آدمکشان بود که برای آنها امکان تماس با باندهای مافیایی و قاچاقچیان جهانی و کانالهای پنهان دادو ستد سیاه در همه زمینه ها را فراهم آورد. و سرانجام همین سود جویی ها و پنهان کاری ها بود که نتیجه اش رشد قارچ گونه گروه های بنیاد گرای تروریست اسلامی شد که با هزینه های هنگفت از اندوخته ها و سرمایه های مردم ایران، به سادگی در دام نیرنگ های حکومت گران اسلامی در ایران گرفتار آمده، هم زمان با دریافت امتیازهای مالی ویژه، که در دایره خود قدرت رانیز برای آنها به همراه داشت، شستشوی مغزی جوانان باورمند بی خبر را آغاز نمودند و در این زمینه چنان با بی پروایی به وحشیگری ها دامن زدند که امروز برای خود غربی ها نیز گرفتاری زیادی ایجاد کرده اند که همه ما از چند و چون آن با خبر هستیم. اینک رهبران کشورهای قدرتمند غربی به این اندیشه افتاده اند که برای مهار حرکت های تروریستی اسلام گرایان بنیاد گرا و جلوگیری از گسترش آن، باید از چهره هایی از خود اسلام گرایانی که دست کم در سخن خود را مسالمت جو و اهل مدارا نشان می دهند بهره گیرند. انتخاب خاتمی بی برنامه و انگیزه نیست زیرا در جهان اسلام و در کشورهای اسلامی کم نیستند آدمهای اهل اندیشه و مدارا که آخوند هم نیستند و می توان به گفته های مسالمت جویانه آنها و مخالفت آنها با بنیاد گرایی اسلامی بسیار بیشترباور داشت، اما چرا خاتمی؟
خاتمی ویژگیهای دارد که زمینه خوبی را برای این کار فراهم آورده است:
1 ـ در کانون توطئه و آتش افروزی اسلامگرایان بنیاد گرا زندگی کرده، 8 سال رئیس جمهور سیستم اسلامی خشک مغزی بوده است که در میان گروه های بنیاد گرایای اسلامی از آن میان به ویژه در لبنان، فلسطین و تا اندازه ای در عراق و افغانستان نفوذ داشته و تامین کننده اصلی نیازهای آنها در زمینه های گوناگون بوده است. شناخت او از این رژیم بنیاد گرا برای بکارگیری آینده او بسیار مهم است. 2 ـ در زمان ریاست جمهوری خود با به میان آوردن گفتگوی تمدن ها، برای زمان کوتاهی امیدهایی در جهان بر انگیخت که چهره مثبتی از او نشان داد که البته سپس روشن شد که بی عرضه تر و سست تر ازآنست که در سخن ادعا دارد. (او در درون ایران و در عین قدرت نیز نتوانست باور عملی خودبه آنچه را که می گوید و وعده می دهد به خود ایرانیان نشان دهد چه رسد به انجام کارها در گستره ای بزرگ وجهانی !).3 ـ لباس روحانی دارد که خود ویژگی مهمی در چشم بنیاد گرایان است که از چشم غربی ها به دور نیست. این لباس این امکان را نیز می تواند فراهم کند که به زودی زمینه های "آیت الله " شدن او را نیز به وجود آورند.4 ـ در همآن حال درس خوانده در دانشگاه های غربی است و به زبان و فرهنگ وتمدن غرب نیز آشناست و برای مردمانی که در کشورهای غربی زندگی می کنند، پذیرش او آسان تر است. 5ـ یک ویژگی مثبت و در خور دیگر خاتمی برای غربی ها، همین سازشکاری و محافظه کاری نمونه زدنی اوست که آنرا زیر نام "مسالمت جویی" و"مدارا" پنهان می کند. این ویژگی در آینده برای سیاست های آنان بسیار کارساز است و می توانند هر کونه که خواستند او را شکل دهند و برقصانند.
از دید نگازنده، پشت همه سفرها، کنفرانس ها، دعوت به دانشگاه ها و دادن دکتراهای افتخاری(بازهم در راه خواهد بود)، دیدار با کوفی عنان و در آغوش کشیدن او و پخش گسترده خبری آن، همه وهمه تدارک است برای اینکه برای خاتمی مسئولیت و مقامی در سازمان ملل ایجاد کنند تا بتوانند در برابر رشد بنیاد گرایی اسلامی از او استفاده ابزاری ببرند، همآنگونه که در سیستم ولایت فقیه با اوچنین کردند و او یک تدارکاتچی بیشتر نبود. سیاستمداران و دولتمردان جهانی خوب او را ارزیابی کرده و می دانند که به خوبی می توانند از محافظه کاری شدید و سستی های او برای پیشبرد سیاست های خود سود برده و او را در خدمت خود بگیرند. چنین است که ناگهان و یکباره خاتمی با اجازه رسمی بوش به آمریکا می رود، دیدارهای ویژه ای انجام می دهد و پس از اندک زمانی در انگلستان، فرانسه و اسکاتلند به نمایش گذاشته می شود.(درست خواندید، به نمایش گاشته می شود، خوانندگان آگاه هستند که او در کنفرانسی در آمریکا شرکت کرد که ورودی 200(یا 250) دلاری داشت و جالب تر اینکه کسی که می خواست از نزدیک او را دیده و عکسی به یادبود با او بگیرد، می بایست 500 دلار بپردازد! هیچ سیرکی چنین بهای ورودی سنگینی داشته است؟)
ولی هر ترفندی که بزنندو هرپست و مقامی که برای خاتمی درست کنند، او از دید بیشتر ایرانیان یک "متهم" به همراهی و همکاری با یکی از مخوفترین، نابکارترین و بدنام ترین رژیم های کنونی جهان است که بی گمان تا تشکیل دادگاه و بررسی کارنامه او در این رژیم ننگین، دست از او بر نخواهندداشت و در هر مقامی که باشد نیز او را به محاکمه خواهند کشید.
پنجشنبه 11 ابان 1384 ـ 2 نوامبر 2006 زیرنویس:
1، 2، 3و 4 همه از نوشته ها ی سایت فارسی بی بی سی در باره خاتمی.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?